پاسخ : نوشته های آزاد
قطره های باران......
در سکوت غم زده ی شب های تنهایی ام......
می رقصند و گونه ی یخ زده ی پنجره را تر می کنند......
و من....
از پس پرده اشکی لرزان....
به تماشای این بزم می نشینم و ........
پر تشویش.....
آه می کشم.......
پاسخ : نوشته های آزاد
چقدر نلخ است که "من".....
عاشقانه هایم را برای "تو"می نوازم.....
و"تو"....
به یاد"او"گریه می کنی......
چقدر سخت است که "من".....
خالصانه در عمق دریای چشمانت در پی "عشق"غرق می شوم و "تو".....
در بی کرانه ی چشمانم در خاطرات"او"غرق می شوی....
و در آخر....
این من هستم که در...
پاسخ : نوشته های آزاد
دلشکسته ای کنار پنجره سیگار می کشید....
خسته بود....
آنقدر که یادش رفت بعد از آخرین پک،سیگار را به پایین پرت کند....
نه خودش را....
پاسخ : نوشته های آزاد
این روز ها که می گذرد....
یک ترانه ی تلخ قصه ی تنهایی مرا می سراید...
سمفونی گوش خراشی است....
روزهاست که دیگر پنبه فایده ندارد....
باید باور کنم.....
تنهایم....