آحرای بخش دوم از کتاب "اخلاق"، اسپینوزا درباره همین مثال بحث میکنه، زمانی که داره به چهار انتقاد رایج به مطالب اون بخش جواب میده، از جمله همین مسئله که در پاسخ به عقیده جبرگرایانش بیان میشه؛ البته بجای الاغ، یه انسان رو تو موقعیت مشابه قرار میده(کسی که تنها چیزی که تو ذهنشه، گرسنگیه و از دو غذای...
آیا حالتی ممکنه که یکی شون بتونه وجود داشته باشه و اون یکی نه؟ مثلا 1- یه حکومت دیکتاتوری و بدون مشارکت سیاسی مردم، اما با فشار جمع خیلی بالا؛ کل خاورمیانه دقیقا همینه(غیردموکرات و با حداکثر فشار جمعی). 2- یه حکومت دموکرات با حداقل فشار جمعی، کمابیش اروپیای غربی نزدیک ترین مصداق واقعیشه(دموکرات...
حق قانونی ای که برای تغییر رای و نظر من رو ندارن، صرفا از روش های "فشار جمع" مثل همین کارا میتونن استفاده کنن(تازه اونم در مواقع شدید، منع قانونی داره)؛ که خب خاصیت هر "جمع"ئه و ربطی به دموکراسی نداره، در هر جامعه ای هست. دیکتاتور بودن یه جامعه، یعنی اینکه مردم و اکثریت، هیچ مشارکت و قدرتی در...
اگه اون «اتقاق خیلی مهم»، چیزی نیست که چارچوب حقوقی بنیادین رو نقض کنه و ظلم به کسی باشه، اما یه تصمیم مثلا ایدئولوژیک مهم و تعیین کننده ست، و فرض هم کنیم که در این انتخابات فرضی، چیزی مثل برتری مالی تاثیر نداشته، خب وقتی نظرم انتخاب نشه، نمیتونم که بقیه رو مجبور کنم، گرچه که دیدگاه خودم رو نگه...
آنارشیسم هم بدیلی برای دموکراسی نیست، چون اصلا حوزه شون فرق میکنه؛ آنارشیسم هرنوع مخالفت با سیستم دولتیه، اما برای اداره امور جمعی، اکثر آنارشیست ها اتفاقا دموکراسی مستقیم رو انتخاب میکنن، که حتی نسبت به دموکراسی های فعلی، خیلی «نظر مردم»محورتره، گرچه، جامعه رو یه اجتماع داوطلبانه میدونن و حق...
اکثریت، صلاحیت نظرات فنی و تخصصی ندارن، اما سیاست فقط از چنین بخش هایی تشکیل نشده، بلکه بخشی داره که با منافع عمومی آمیخته شده و اتفاقا در این حوزه، «نظر مردم» اهمیت پیدا میکنه، وگرنه دولتمرد هرکاری دلش بخواد رو میکنه. هر نظری هم که درباره احتمال اشتباه بودن و احمقانه بودن نظر مردم بیاریم(که...
بنابراین، «چارچوب بنیادی قانونی-حقوقی» و «تصمیمات فنی»، که خیلی هم مهم و تاثیرگذارن، ارتباط مستقیمی با نظر مردم ندارن و «مملکت با نظر مردم نمیچرخه»، اما مردم در حکومت «مشارکت» دارن، «مشارکت» هم یعنی شرکتی دیگه ای غیر از مردم هم وجود دارن، هرچند که قاضیان نهایی، مردمن. ترکیب نظارت مردمی با آزادی...
بنابراین، مردم انتخاب میکنن که با خط و مشی کلی چه نمایندگانی از کدوم احزاب موافقن، اما تصمیمات جزئی و فنی در طی دوران زمامداری، توسط این نمایندگان اتخاذ میشن، و نه مستقیما توسط مردم؛ وگرنه اصلا نماینده انتخاب نمیکردن. دموکراسی و تکثرگرایی، دقیقا بخاطر همینه که توافق نظری درباره «فضیلت» وجود...
برای حوزه ای مثل سیاست، «فضیلت» کلمه خیلی مبهمیه؛ و از اونطرف، مردم قرار نیست تصمیمات فنی رو بگیرن و حتی در دموکراسی های مستقیم تری مثل سوییس هم برای همه چیز، رای گیری مستقیم انجام نمیشه، بلکه مردم هر حزب، نمایندگانی رو در اختیار داره و یکسری خط و مشی کلی داره، مردم هم به برخی احزاب/نمایندگان...
هرنوع بدیلی هم که برای دموکراسی پیدا کنی، باز مجبور به انتخاب کردن برخی سیاست ها و کنار گذاشتن برخی دیگه ست، یعنی یه گروه به دیگری میچربه، چون در غیر اینصورت منطقا ناممکنه. حالا سوال اینجاست که این چربیدن، براساس حق مشارکت همه مردم و برگزیدن اونی که بیشترین انتخاب رو داشته، اما در چارچوب یک حقوق...
و درباره نکته سوم، اتفاقا چربیدن اکثریت به اقلیت رو میبینم و هیچ مشکلی توش نمیبینم. تا وقتی که به اقلیت ظلم نشه و شانسشون برای رقابت و شنیده شدن گرفته نشه، هیچ مشکلی تو انتخاب موقت نظرات اکثریت وجود نداره. به مرور زمان، توجه به اقلیت و تضمین هرچه بیشتر حقوقشون، داره بیشتر و بیشتر هم گسترش پیدا...
درباره نکته اول و تجربت، من نمیدونم تجربت چی بوده، اما نسبت دادن دموکراسی به هرکدوم از نهادهای یه حکومت دیکتاتوری مثل ایران، بی معنی و خنده داره.
وقتی گزینه ای رو رد میکنی، قبلش باید گزینه بدیلی داشته باشی، وگرنه بدیهیه که هیچ چیز کامل نیست، بلکه «کامل ترین گزینه موجود و ممکن» رو انتخاب میکنیم،...
البته این نکته رو میتونم به عنوان نوعی دور بودن کشورهای به اصطلاح دموکرات از ماهیت خود دموکراسی قبول کنم، اونم اینکه اجازه نابرابری منابع مالی به احزاب داده میشه، که خودش باعث میشه توان تبلیغاتی به ابزاری برای جلب رای تبدیل بشه و از اون طرف، احزاب هم بیشتر و بیشتر سعی میکنن که نماینده منافع...
موضوع کلیدی اینجاست که تمام این راه حل های مختلف، هنوز در چارچوب دموکراسین، پس نمیشه این مسئله رو ایراد دموکراسی دونست، در حالی که تو هیچ نوعی از استبداد، راه حلی نداره. در کل وجود نمایندگان نسبتا غیرحزبی برای منافع گروه های خاص، یا احزاب مرتبط با گروه های خاص، یا مجالس چندگانه، پدیده جدید و...
خب این مسئله اغلب توسط احزاب دیگه پیگیری میشه و ضرورتی توش نمیبینم، اما بخوان حزب مستقل هم بزنن، باز روش های مختلفی برای تضمین نمایندگی احزابی که بیانگر منافع مشترک گروه خاصی هستن، وجود داره؛ میشه سهمیه رای داشته باشن، و یا بطور تضمینی، حداقل کرسی هایی رو داشته باشن، یا اصلا مجالس مختلفی تشکیل...
یه حزب منطقا میتونه بر هرپایهای تشکیل بشه، کما اینکه احزاب مذهبی و قومی هم وجود دارن و میتونن در مجلس شرکت کنن(گرچه کلهم با وجود نمایندگی اقلیت یا اکثریت مذهبی مخالفم). از اونطرف، انواع نمایندگی غیرحزبی هم توی مجالس میشه داشت(این بیشتر توی کشورهای خاورمیانه ای دارای مجلس اتفاق میفته). یا یه راه...
آیا یک فرد یا حزب، خودسرانه هرکار خودش خواست رو انجام بده، یا به تمام انسانها فرصت برابر برای بحث و تصمیم و رای گیری در اینباره رو بدیم و اونی که اکثریت رو بدست اورد، اجرا بشه؟ دموکراسی، حق آزادی و مشارکت سیاسی رو برای همه مردم به رسمیت میشناسه، اما اینکه کدوم تصمیم دقیقا اجرا شه، نیازمند مشخص...
تنها امتیاز اکثریت نسبت به اقلیت، اینه که موقتا(چون اکثریت و اقلیت، ثابت نیستن)، میتونن شاهد اجرای اون دسته از تصمیماتشون که با چارچوب حقوقی در تضاد نیست، باشن. این دقیقا کجاش به بردگی گرفتنه؟ و ضمنا، انسانها نظرات متفاوت و متناقضی دارن و قوانین بنیادی منطق هم، اجازه اجرای همزمانشون رو نمیدن...