پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس
سال سوم راهنمایی من روی دوستم شیر ریختم اونم خواست تلافی کنه یه لیوان شیر رو آورد که بریزه رو من ، من هم رفتم وایسادم جلو معلم که نریزه روم ولی متاسفانه ایقدر بیشعور بود که لیوانو آورد پشت من بعد یهو صدام کرد، من هم تا برپشتم دیدم اونه جاخالی دادم ، بنده خدا...
پاسخ : تقلب
اوه اوه !!! تقلب که خوراکمونه ! ولی خدا وکیلی بچه های کلاسمون هم همشون پاین! اون یکی دو نفری هم که نیستن رو میفرستیم رو سکو!از اون جلو ما علامت میدیم که از معلم سوال بپرسن ما هم از این عقب یا کتاب باز میکنیم یا مشغول کار خودمون میشیم!!!! آخ مزه میده!!!!