پاسخ : شیطنت ها
یه روز برای زنگ انشاء باید انشاء می نوشتیم.توی گروه دوستیمون هم فقط من انشاء نوشته بودم.اوضاع ناجور ناجورا بود.
معلم هم شدیدا ناراحت و عصبانی...حالا از کجا و چه طورش دیگه نمی دونم.
برا همین قرار شد که اگر از دوستام کسی رو گفتن من دفترمو بدم.
شانس ما سعیدو صدا کردن.منم دفترمو...