پاسخ : سوتیها
از کودکی "ورود" رو با افتخار "وَروَد" میخوندم ;;) تا اینکه کلاس پنجم اتفاقی درستشو فهمیم ;;)
چند روز پیشم در یه مغازه "مزون" رو "مُزَوَّن" خوندم ;;) با افتخار ;D
---------------
خواستم کیک درست کنم (باپودر آماده) بعد گفته بود یه فنجون روغن، فک کردم جدی میگه گند زدم به فنجونا ;D...
پاسخ : سوتیها
سریال زمانه این قسمت اخیر:
1- بهزاد به نگار: شماره بهار رو بگیر عجله کن :-ss
نگار: مگه خودت گوشی نداری ؟ بزنگ دیگه!
بهزاد: نه من شارژ گوشیم خاموشه!!!!!
2- هما با عصبانیت از خونه میزنه بیرون. سینا میره دنیالش
سینا: بابا می دونی که ارغوان هیچی تو دلش نیس. وقتی عصبی میشه...
پاسخ : سوتیها
دوستم همیشه بلند فکر میکنه! ینی هر وقت سوال براش پیش میاد باید بلند بپرسه بعد خودش میفهمه!
مثلا زنگ میزنه خونمون میگه: این سواله چطوری حل میشه؟ خب وقتی این ایکس اینجوری باشه ضربدر فلان شه طرفین وسطین که کنیم همه رو ببریم یه طرف ضرب و قسیم و... میرسیم به ایکس مساوی فلان! خعله خب...
پاسخ : فراخوان نخستین مسابقهی شعرخوانی+نتیجه
پنجمیم منم
دقت کنید از 5 امتیاز داورا 4 تاشو گرفتم ;;) :))
فقط من دوتا از ویسا رو نتونستم بگوشم! نه سیستم خوندش نه گوشیم!
فک کنم رأیم نا عادلانه بوده ;D ببخشید دیه!
پاسخ : سوتیها
کلاس پنجم بودم. یه بار سر کلاس چیزی رف تو چشمم معلم گفت برو آبخوری آب کن تو مشتت چشمک بزن
منم رفتم آبخوری آب ریختم مشتم هی چشمک زدم ولی چشمم هنوز میسوخت. با خودم میگفتم چقد خرافاتیه !
بعد مثل اینکه دیر کرده بودم معلمم اومد دنبالم ببینه مردم یا زنده!
بعد که منو دید: :o حمیده داری...
پاسخ : سوتیها
این ماله پارساله ;D
معلم داشت چندتا اسید نام میبرد! بعد رسید به فرمیک اسید گفت اسم دیگش اسید مورچه ست
من: همین مورچه خودمون؟
معلم: آره
من: همین که شیش تا پا داره بعد راه میره دانه کش هم هست؟
معلم: آره دیگه موچه دیگم میشناسی مگه؟
من: إ؟ پس برا همین اسیدست که مورچه ترشه؟ ;D
بچه...
پاسخ : خط خطی های سمپادیا
به به چه خط خطیای قشنگ و وزینی ;D
اینم چندتا از خط خطیای خودم که نیست! مال ساحره ست ;D (البته همه ی همه ی اینا در ابعاد اپسیلون بودن بزرگنمایی تصاویر سیصد درصده ;D )
منم دارما ;;)
ینی یه کتاب سالم از من پیدا نمیکنین! همشو قیچی قیچی کردم ازینا جدا کردم از حاشیش...
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !
مرحله مدرسه خبر داد گفتم خب که چی؟ چی هست اصن؟ ;D
مامان بابا که فک کنم میدونستن چیه گفتن: نه بابا اشتبا شده حتما! یوقت پاسخنامه ها جابجا نشده ؟ :-?
اصن وقتی میبینم از دوران طفولیت مامان بابا به من اینقد ایمان داشتن کیف میکنم ;D
مرحله دوم روشن شده بودیم قضیه چیه...
پاسخ : چی چی رو لایک میکنی ؟!!!
در دو مورد میلایکم!
1- از محتوای پست خوشم بیاد ;;)
2- از نویسندش خوشم بیاد ;D
3- نویسندش قبلا لایک داده باشه تو رو دربایستی مونده باشم ;D
4- بدونم طرف از اوناییه که اگه لایک بخوره لایک میزنه ;D
.
و از همه مهمتر
5- لایکاش تو اون صفحه بیشتر از من نباشه :))
کیا...
پاسخ : سوتیها
سریال مرد ناتمام نشون میده، طرف رنگش پریده بود گفتن طلا بندازین تو آب بدین بخوره
بابام: :-?
من: آخه چرا که چی بشه؟
من بعد چند ثانیه: خب شاید چون آهن خونش کمه میخوان زیاد شه نه؟ :-?
من بعد چند ثانیه دیگه: هر چند فک نکنم طلا آهن داشته باشه، داره؟!
مامان و بابا: ;D ;;)
بعدش من...
پاسخ : سوتیها
سوتی نیست ولی واقعا زشته ;D ینی چی آخه؟
-----------------------------
بابام عادت داره سر کارم میذاره گفت چارشنبه 1 رو تعطیل کردن ;D
رفتم به همه گفتم اخبار اعلام کرده تعطیله!
به دوستام و فامیلام گفتم اونام به دوستا و فامیلاشون گفتن ;D بعضیا که بلیط گرفتن از فرصت استفاده کنن...
پاسخ : عکس بچگی کاربران
;D چقد همتون خوکشلیناا!
منم یهو دلم خواست عکس بذارم ;D
باور کنید عکسام حجمش کمه، فقط سایزشش یخورده... ;D
این منٍ پایینی که میبینید تازه بلد شده بشینه، مثل این سنگایی که به عنوان تله واسه پرنده ها میذارن زیرش چوب میذارن که نیفته، بعد با نخ چوب رو میکشن که بیفته،
من...
پاسخ : سوتیها
با گوشی انگری برد بازی میکنم، بعد در لحظات حساس واسه اینکه سنگا تعادلشونو از دست بدن گوشیو تکون میدم ;D :-[
باور کنید مؤثره :))
---------------
گوشیم قابش شکسته بعد به بابام میگم: چقد قابم بدون گوشیش مزخرفه :-?
-------------
رفتم خونه دوستم باهم درس بخونیم برگشتنی با داداشش...
پاسخ : فراخوان نخستین مسابقهی شعرخوانی+نتیجه
یه سوال؟ داوران عزیز چجوری باید رای بدن؟ یعنی مثلا بگن رای من فلانیه یا باید امتیاز بدن به هر صدا؟!
آخه مثلا اومد و 15 نفر شرکت کردن بعدش داور فقط یکیو انتخاب میکنه؟! 8-^
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم تا این مقطع تحصیلی با دعا و صلوات و اینا اومدم بالا ;D
دو روز پیش امتحان تحلیلی دادم ساده ترین اثبات یادم نمیومد بعد یه راه من درآوردی که کلن با راهای کتاب و جزوه و اینا فرق میکرد نوشتم 1.5 نمره داشت. دیگه نا امید و اینا از سر جلسه اومدم بیرون عین این عقده ایا...
پاسخ : سوتیها
-قبل از شروع امتحان-
مراقب: برگه ها بشینید بچه ها دارن توزیع میشن!
----------------------------
یه چند وقتیه ازین خطهای دانش آموزی مزاحم زیاد دارم ;D یکیشون خعلی سمج بود یه پسربچه ی بانمک بود زنگ میزد میگفت تو روخدا با من دوس شو پشیمون نمیشی [-o< میگفتم بابا ما به هم نمیخوریم...
پاسخ : سوتیها
سر کلاس اومدم برنامه امتحانیو چسبوندم به تابلو، چون مال همه ی رشته ها بود، از معلم اجازه گرفتم قسمت امتحانای خودمونو شبرنگی کنم
حالا رفتم برجسته کنم، حواسم نبود چندتا نامربوط رو هم رنگی کردم
بچه ها میگن: اااا داری چکار میکنی؟ فقط مال خودمونو رنگی کن!
برگشتم با خنده میگم...