پاسخ : خاطرات یک فسقلی(طنز)
نوشته تون قشنگ بود...نکته های ظریفی توش دیده میشد
و مهم تر اینکه راحت به خنده واداشته شدم...مثل خیلی از طنز های دیگه نبود!
جای یه طنز نویس خوب بین نویسنده های انجمن خالیه...پس لطفا بقیه نوشته هاتون رو هم بذارید :)
پاسخ : بید های افسون شده
اول بگم که خوش اومدین به سمپادیا!
از اینکه اولین ارسالتون هم توی این انجمنه خوشحالیم ;D
اما درمورد داستانتون:
حرف از یه روستای ایده آل، کوچه باغ طلسم شده، دختری که شخصیت اصلی این داستانه، مرگ پدرش و بعدش یه واقعیت تلخ!
باید یه هدف خاص وجود داشته باشه که همچین ایده هایی...
پاسخ : no one line(نوشته های نو وان)
به نظر میاد سبک نوشتنتون آرکائیک باشه. :-?
اینکه استفاده از بعضی کلمات با فکر قبلی نبوده نوشته تون رو متمایز میکنه...کاملا حس میشه کلمات ثقیلی که به کار بردین،خودشون توی جملات راه پیدا کردن.که این هم مستلزم دایره لغات قویه.
امیدوارم نوشته های بیشتری ازتون...
پاسخ : آرزوهای من
بتونم کاذی کنم،تا شرایطی پیش بیاد که به خاطر چیزی که تحت کنترل ما نیست،بحثی نکنیم،دلی رو نرنجونیم،اختلافی ایجاد نکنیم 8-^
شک دارم امکانش باشه!
پاسخ : به سلامتی ِ .....
به سلامتی همه کنکوری هایی که شاید الان بدترین دقایق زندگی شون باشه
به سلامتی اونا که قراره تو 4 ساعت نتیجه 12 سال رو بگیرن
به سلامتی اونا که خونه های سیاه و سفید هیچ نشونه ای از روزهای سختی که گذروندن نداره!
پاسخ : سوتیها
دقیقا 3 ساعت تمام دنبال سی دی نصب موسم گشتم...همه جای خونه،حتی زیر مبل هارو هم گشتم به امیداینکه پیدا بشه و بتونم نصبش کنم!
بعد پرسیدن از داداشم و مراجعه به یه مرکز خدماتی فهمیدم اصلا موس وایرلس سی دی واسه نصب نداره :-"
پاسخ : گند های دوران كودكی
یه بار خواهر محترم امتحان زیست داشت...ظهر برگشت خونه طبق عادت همیشگی دعوامون شد...بعدشم خوابید...ساعت رو روی4 تنظیم کرده بود.منم واسه اینکه زود بیدار نشه رفتم گذاشتم رو 6!
از خواب بیدار شد،بسی عصبانی...امتحانشو خوب داد ولی ;D
پاسخ : المپیاد ادبی
یک سوالی مدت هاست ذهنم رو به خودش مشغول کرده ;D
واسه شرکت چه شرایطی هست؟ربطی به رنج نمره درس های خاصی داره؟
چون تاجایی که میدونم برای بقیه درس ها محدودیت هایی هست
تو خود سایت باشگاه هم گشتم به نتیجه خاصی نرسیدم.شما که شرکت کردین اطلاع دارین؟ :-/
پاسخ : رضا امیرخانی
در پرانتز یه نظری داشتم درمورد قیدار
مهم ترین سوالی که تا آخر کتاب باهاش درگیر بودم این بود که واقعا ممکنه همچین شخصیتی وجودخارجی داشته باشه؟
این همه ویژگی های ایده آل ،کمی از قابل درک بودن داستان کم میکنه...زمانی که شما انتظار هیچگونه اشتباهی از یک شخصیت نداشته باشی و بدونی...
پاسخ : جای زخم ...
شش سالم بود که یه لیوان چایی داغ رو ریختم روی پای راستم!
سوختگی شدیدی نبود اما یادمه هربار عوض کردن پانسمان برام کابوس بود :(
در همون سنین یک بار به طرز شدیدی زمین خوردم و زانوی راستم به شدت زخمی شد...الان هم ردش مونده!
اصولا پای راستم تا حدود جانبازی پیش رفته ;D
پاسخ : مسعود بهرامی شریف رفت ...
چندین بار اون اکانت رو باز کردم...هربار میخواستم بگم نارنجک منو یاده یه دوست میندازه.اما هیچ وقت نگفتم...شاید بیم داشتم از اینکه جوابی نگیرم یا...
امروز پشیمونم...خیلی!
نه میتونم حرفام رو قشنگ ینویسم و نه یارای این رو دارم که دعاهام رو خوب بیان کنم...فقط...
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون
"دلیجان کمر راه اصفهان را میشکند...اسم قشنگی هم دارد. جسم ش راه را از کمر دونیم میکند، اسم ش قلب آدم عاشق را..." :-<...
پاسخ : سوتیها
توی یه سایت آموزش همه زبان های زنده دنیا امکان چت کردن رو برای کاربرا به وجود آوردن.یه مکالمه جالبی به وجود اومد:
_u wrote about ur language...
kurdish native and persian
what is the relationship?
با خودم گفتم چه رویی داره همین اول در مورد relationship میپرسه!
منم بعد یه کم...
پاسخ : سمپادی های سنندج
امروز به من برنامه نمایشگاه رو دادن.روش نوشته بازدید برای عموم آزاد است!
این چیزیه که من از خانوم قوامی گرفتم...واسه اطمینان بیشتر با مدیر خودتون چک کنید چون اگه آزاد باشه برای مدرسه شما هم دعوت نامه میفرستن.