پاسخ : سوتیها
دبیر شیمی و فیزیک با هم دوستان صمیمی هستن گرچه ویژگی هاشون دقیقا در تضاد همه.
جمع شده بودیم تا با دبیر شیمی مون صبحت کنیم و ازش بخوایم که با دبیر فیزیک حرف بزنه،بلکه یه کم آسون تر تدریس کنه.
ایشون هم پرسیدن چرا همینا رو خودتون بش نمیگید؟
یکی از بچه ها جواب داد:آخه ایشون خیلی...
پاسخ : سمپادی های سنندج
مادر گرامی و سایر اعضای شورا دارن تلاش میکنن بفهمن این تصمیم از کجا آب میخوره!
دو راهی های وحشتناکی به وجود اومدن که هیچکی نمیدونه کدومش بهتره....میترسم بعدا پشیمون بشیم
اما واقعا سخته واسم تصور اینکه دبیرای مرد برداشته بشن...سخت نیست وحشتناکه X-(
اگر این چندتا دبیر...
پاسخ : زیر ذره بین شماره 1 (موضوع: مقدماتیه!)
- اسم شریفتون+تاریخ تولد؟ (اختیاری)
مهشاد...19/3/75
2- خودت میخواستی انتخاب کنی همینو میذاشتی؟ (اگه نه پس چی؟)
آره...از اسمم خوشم میاد
3- بهترین ویژگی تون از نظر خودتون؟
سعی میکنم آدما رو زود ببخشم
4- بدترین ویژگی تون از نظر دیگران؟!
زودرنج...
پاسخ : امتحان های سمپاد
اصولا از کل 4 امتحانی که تجربه اش رو دارم انتظار میره که زبان آسون تر باشه.
گرامر کمبریج خیلی آسونه...لغاتش هم نمیتونه در حد خیلی بالایی داده بشه
یک نکته ای هست:بعضی از مراکز ادامه کمبریج3 رو خوندن و مرکزی مثل ما کمبریج4 رو تدریس کردن...بسی جالبه!
پاسخ : سمپادی های سنندج
ثنای عزیز نوشته بودی:"تا اون جایی که من اطلاع دارم جریان خیابان پاسداران منتفی شده من خودم بازدید برای عموم و در ساعت بعد از مدرسه باشه اما خیابان پاسداران نباشه" ماهیت این جمله برام شناخته شده نیست.کاربرد واژه خودم هم مشخص نیست.مفهمومش رو نفهمیدم ;D
یک نکته دیگه هم...
پاسخ : نظر سنجی « دلایل انتخاب رشته ی دبیرستان »
- آیا انتخاب رشته کرده اید ؟ بلی
2- رشته ی تحصیلی دبیرستان شما؟ریاضی
3- «در حال تحصیل» هستید یا «فارغ التحصیل» شدید ؟ در حال تحصیل
4- دلیل انتخاب رشته ی شما چی بوده یا خواهد بود؟ صرفا علاقه :)
پاسخ : سمپادی های سنندج
یک سری اطلاعات دارم که از مادر گرام به دست اومده ولی شما از من نشنیدید :-"
واسه نمایشگاه چون میخواستن کلاس های درس تعطیل نشه تصمیم گرفتن بعد ساعت درسی باشه و بازدید برای عموم آزاد چون مدرسه ما چندان فضای مناسبی نیست تصمیم گرفتن اگر بشه نمایشگاه ما جای نمایشگاه هایی باشه...
پاسخ : سمپادی های سنندج
پارسال که ما سال اول بودیم میگفتن شما سال اولید انتظار اردو دارید؟
امسال که شدیم سال دوم میگن فقط سال سوما میرن
سال بعدم حتما میخوان بگن برای سال سوم اردو چه معنی میده؟
X-(
ما رو قراره ببرن اردوگاه امام علی که بدون شک هیچکی نمیره،نباید بره :| [-(
پاسخ : سمپادی های سنندج
تا جایی که من میدونم قراره 8ام برگزار بشه
ساعتش هم از 5 بعد از ظهر تا پاسی از شب
بازرس اومده بود؟ ;D
من ندیدم B-)
ولی واقعا چه هدفی دارن؟ :>
پاسخ : سایت های مفید ورزشی
تو این سایت میتونید آنلاین شطرنج بازی کنید...به نظر من فضای خیلی مناسبیه و البته کاربر هاش هم واقعا عالی بازی میکنن :-"
http://gamezer.com/chess/
پاسخ : سمپادی های سنندج
من در مورد المپیاد شیمی یه چیزی بگم؟ ;;)
البته قائدتا فرزانه بیشتر از من اطلاعات داره اما بخش آزمایشگاهیش نه به هوش ربط داره نه به معلم و نه به پشتکار...امکانات مرکزی که توش درس خوندی حرف اول رو میزنه
اگر جزو 40 نفر قبولی باشی یک سری کلاس هایی میذارن از آشنایی با وسایل...
پاسخ : سیزده بدر
سیزده بدر های بارونی همیشه توی خاطراتم حک شده.
همونایی که توی چادر آب خوردن طبیعت رو میدیدم و غبطه میخوردم بهشون که چرا نمیشه من هم زیر بارون باشم!
امسال اما دوستی با طبیعتی در کار نبود و نه حتی بارون بغض های ناخواسته رو همراهی کرد
اون روزها بدون دغدغه برگشتن به مدرسه سپری میشد...
هنر داستان نویسی
هنر داستان نویسی
اثری از استاد ابراهیم یونسی
از نظر من برای فردی که به داستان نوشتن علاقه داره میتونه یکی از محوری ترین منابع شروع باشه.چندین فصل مجزا برای قسمت های مختلف یک داستان داره و برای هر بخش هم نمونه هایی از داستان های برتر ادبیات جهان آورده شده.و خود این مثال ها...
پاسخ : سمپادی های سنندج
یه بحثی هست که من همیشه روش تاکید دارم.سمپادیا تعداد زیادی انجمن داره.هربحثی رو باید توی انجمن خودش بیان کرد.فکر نمیکنم موضوعی باشه که انجمن مرتبط باهاش وجود نداشته باشه.
اینجا فقط درمورد مباحث محدودی میشه حرف زد پس اگه موضوعی نمیبینید،فعالیتتون رو توی انجمن های دیگه...
پاسخ : سمپادی های سنندج
یه موضوع ذهن من رو درگیر کرده...چرا بعد این همه سال هنوز هم بحث بر سر برتری ادامه داره؟اصلا چه دلیلی هست برای مقایسه کردن؟
که ما بگیم درصد قبولی های مرکز دیگه کمتر بوده پس بار علمی ما بیشتره و یا اینکه ما بیشتر امتحانات رو لغو میکنیم پس مدیر بهتری داریم یا توانایی هامون...
پاسخ : سوتیها
رفتیم مسافرت منم عقب نشسته بودم و مثل همیشه،جوگیر،کمربند هم بسته بودم.
میخواستم پیاده شم از ماشین همش به خواهرم میگفتم چرا ولم نمیکنی پیاده شم؟ X-( :-w
بعد چند دقیقه از خنده های بقیه متوجه شدم کمربندم رو باز نکردم ;D