نتایج جستجو

  1. m.shadi

    سمپادی های مشهد

    پاسخ : سمپادی های مشهد وااااااااااااااای خوش به حالتون بضیا ک مرور میکنن بضیا که المپیاد میخونن :-< احساس کودن (؟) بودن بم دست داد :| کلاس نانو؟؟؟هه من پول دادم واس المپیادش ...قرار شد کلاس بذارن اما ظاهرا فقط من بودم که میخواستم برم ;D خیلی هم جدی تصمیم گرفتم کم پیش میاد اینجوری تصمیم بگیرم...
  2. m.shadi

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! شارژ خریدم دسمال کاغذی هم دستم بود ذوق مرگ شدم شارژو انداختم سطل آشغال دستمال کاغذی تو دستم :o بعدشم ک سطل رو زیو رو کردم خو بابام گنج ک نداره که ;D اعتراف میکنم تا ی مدت فک میکردم خونمون دوربین مخفی داره وختی مامانم اینا میرفتن بیرون تمومه در و دیوار رو میگشتم ;D :-" ی مدت...
  3. m.shadi

    آرزوی دوران بچگی!

    پاسخ : آرزوی دوران بچگی! خب من همیشه آرزو داشتم مجری باشم... ;D الانم دارما میشه واس همایشی چیزی من مجری کنید؟؟؟ ;D ;D ;D :-" :-" :-"بلدما اینقد تو جاهایی که صدا میپیچه تمرین میکنم ;D :>
  4. m.shadi

    سمپادی های مشهد

    پاسخ : سمپادی های مشهد دوستان فرز2 نمیخوان کلاسارو تمومش کنن؟؟؟بابا ماه رمضونه بابامون در میاد خب ;D ;D ;D سعی کردم هماهنگ باشما ولی فک کنم نشد :-"بالاخره منم باید اظهار وجودی میکردم دیگه ;D
  5. m.shadi

    عکس بچگی کاربران

    پاسخ : عکس بچگی کاربران مثلا درحدِ توپ فوتبال ;D http://www.img4up.com/up2/92390545826178385698.jpg آخه دختر به این معصومی بش میخوره حرف بزنه سرِکلاس؟؟؟ :> http://www.img4up.com/up2/98240564919240787936.jpg بعــــــــله خواستم بگم مام بعــــــله...بسوزن اونایی که تاحالا عروس نشدن :> :-"...
  6. m.shadi

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها تو خیابون گروهی بحث میکردن یکم مثه دعوا... داشتم رد میشدم ی دفه جو گرفت منو بلند گفتم بیشعــــــــــــــــــــور... :o :-" بقیه :| و اندکی سکوت... من :-" تهران بودیم نزدیکای عید ی جا بود همش همه میگفتن حراجیه و... بیا بخر و... منم خواستم امتاحان کنم رفتم گوشه خیابون داد زدم...
  7. m.shadi

    تا حالا دقت کردین...

    پاسخ : تا حالا دقت کردین... وختی میخوای یه کارییو دزدکی انجام بدی ...رو نوک اگشتای پات را میری...بتا هدفت 2 قدم فاصله نیست...دستتو بش میرسونی...ک شَق پات میخوره به جایی و همه میفهمن داری چ کار میکنی... :| :-" (اگه تکراریه معذرت)
  8. m.shadi

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! وقتی فیلم میبینم اگه خیلی جو بگیرتم میرم جلو آینه همون فیلمو باز میکنم بعد اکشنش میکنم و اندکی هندی آب میریزم رو صورتم به جا اشک :-" خو از بچگی دوس داشتم بازیگر شم اگه نشد مجری... اعتراف میکنم اگه پایینی همچین کاری کنه زندش نمیذارم...خو نکن دیگه
  9. m.shadi

    عکس دسکتاپ و گوشی موبایل شما

    پاسخ : عکس دسکتاپ و گوشی موبایل شما عکس گوشیم در حاله حاضر :-[ http://www.img4up.com/up2/95646861222276658120.jpg خداکنه اشتبا نباشه :|
  10. m.shadi

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها خواستم لباس پرو کنم در و باز کردم ...دختره:وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ~X( من: X_X :-[ دختره حول شد گفت ببخشید =)) من: معذرت میخوام من در و باز کردما... ;D :)) نمیدونم چرا مردم دره اتاق پرو رو قفل نمیکنن!!! :-"
  11. m.shadi

    اینم نشدیم که...!

    پاسخ : اینم نشدیم که ....! خیاط هم نشدیم بلکه دله یکیو واسه خودمون تنگ بدوزیم :|
  12. m.shadi

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! رو شیر مینویسن یارانه ای فک میکردم اشتبا تایپیه میخواستن بنویسن رایانه ای ب بابام گفتم تازه ملتفتم کرد ;D اعتراف میکنم گلدونو من شکستم بعد تله درست کردم تا کسی بشش دست بزنه بشکنه هنو موفق نشدم :| >)
  13. m.shadi

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اون روز تو اون مغازه دکمه مانتو رو من کندم ولی گفتم خراب بود از اول :-" گریه اون بچه رو من دراوردم...بابا خواستم توپشو ببینم بی جنبه زرتی گریه کرد اه اه :-"
  14. m.shadi

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها رفتیم شهره بازی پارک ملت با دخترخالم و... خواستیم سوار نهنگ(اژدها؟)شیم ... داشتم با دخترخالم میحرفیدم یهو دیدم نیس :| صداش کردم دیدم یکی میگه ااااااااااااااااخ ;D رفتم دیدم دخترخالم افتاده تو گودیه زیره وسیله :)) =)) کلی کمکمون کردن خانومو دربیاریم =)) کلا تخصصص داره کلاسه منو...
  15. m.shadi

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها خواستم با گوشیه دخترخالم ب دختر داییم بزنگم ی شماره رو اشتبا گرفتم باخودم گفتم اگه قطع کنم فک میکنه مزاحمم واس دختر خالم بد میشه...اگه دختر بود میگم با خانم ...کار دارم اگه نه میگم با اقای... کار دارم... :> پسره گوشیو برداشت من:سلام با آقای شریعتی کار داشتم اون:خودمم بفرمایید :>...
  16. m.shadi

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها با دختره دختر عمم( ;D) نشسته بودیم بهم میتکیدیم و تک همو میگرفتیمو کلی ذوق میکردیم...منم دیدم داره پررو میشه گفتم ی دقه گوشیتو بده و گوشیه خودمو دادم بش...از گوشیه خودش به گوشیم زنگیدم جواب دادو دراین حالت <:-P >) من سلام عزیزم خوبی مهلا جان؟بقیه =)) من :> خودش :o :| آخ سوتیه اون...
  17. m.shadi

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها خوب ایندفه سوتی ک دادم کلا فرق داره خوب همیشه ک خنده دار نیست بضی وقتا دردسر میشه... :( گوشیم دستم بود میخواستم اهنگ بگوشم...مامانم اومد تو اتاق نمیدونم چرااااااااااااااااا ولی گوشیو پــــــــــــــــــــــــَرت کردم اون بره اتاق... مامانم :o :-? من X_X ^#^...
  18. m.shadi

    زیر ذره بین شماره 1 (موضوع: مقدماتیه!)

    پاسخ : زیر ذره بین شماره 1 (موضوع: مقدماتیه!) 1- اسم شریفتون+تاریخ تولد؟ (اختیاری) بسم الله الرحمن الرحیم ;D مریم (شادی)_1 بهمن 75 2- خودت میخواستی انتخاب کنی همینو میذاشتی؟ (اگه نه پس چی؟) مریم خوبه...مثلا ساغر :x 3- بهترین ویژگی تون از نظر خودتون؟ باحال ;D 4- بدترین ویژگی تون از نظر دیگران؟...
  19. m.shadi

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم:گوشه بضی برنامه های تلویزیونی مینویسه زنده اگه نداشت فکر میکردم مردنو واسشون گریه میکردم :-"(تا 5 دبستان) اعتراف میکنم:تا امسال سروده ملی ایران رو اشتبا میخوندم :-"
  20. m.shadi

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها با مامان بزرگم رفته بودیم دکتر منشیه رفت آب برداره... تلفن زنگ خورد کسی نبود جواب بده ی دفه دیدم مامان بزرگم پاشد تلفونو برداشت :oگفت:بله خانم دکتر هستن و تق گوشیو گذاشت اومد نشست :oمن همچنان :o و هم چنان :o خو بعد بم میگین چرا سوتی زیاد میدی؟؟از پایه اینجوریم :-"
بالا