نتایج جستجو

پاسخ : مسابقه ی عکاسی (شماره ی 9) عکس شماره سه: تشریح چشم عکس شماره ی 14: محل قبلي: http://img198.imageshack.us/img198/8116/dsc01013sh.jpg

پاسخ : مسابقه ی عکاسی (شماره ی 9) عکس شماره دو: یه نگاه خستگی به امید من تو روزهای سیاه سفید کنکور عکس شماره ی 13: محل قبلي آپلود: http://img9.imageshack.us/img9/9065/2009081017.jpg

پاسخ : مسابقه ی عکاسی (شماره ی 9) عکس شماره یک رنگ نور سایه متفاوت عکس شماره ی 12: لينك آپلود قبلي: http://img29.imageshack.us/img29/9031/1909081236.jpg مگه قبلی دیده نمیشد؟

پاسخ : سمپادیا رو از کجا شناختی؟ من اون موقع که نیما مضروب به جای این سایتش ، وبلاگ گروهیشا داشت میشناختمش و منم یه وبلاگ داشتم من سال اول دبیرستان بودم یه بارم به من گفت بیا با وبلاگ ما که من گفتم از سمپاد تهران نیستم و اصفهانم اونم پشیمون شد!!! واسه کنکور و اینا من چند سالی نیومدم بعد چند...

پاسخ : یاده قدیما به خیر آره خوب این که چیز غیر معمولی نیست همه دخترا همین طورند به این چیزا که کار نداره دختر خوب یعنی هرکی رفت پزشکی به قیافه و تیپ خودش اهمیت نمیده؟ شاید بعضی هاشون اونم نه الان تو سن ما ما که اون موقع تا دوساعت جلو آینه ژل و واکس و اسپری و عطر و ادکلان اینا نمیزدیم که رومون...

پاسخ : برایم شعر میخواند. 1: همیشه «زن » ایم... عاشق «مرد» مان می شویم... عاشق ایثار برایش...عاشقِ عاشقش بودن ... او که دوستمان نداشت ، به خیال خودمان قسمتی از وجود اش را می گیریم و باز چرخه را تکرار می کنیم به جبران اینکه مردِمان ، ما و عشقمان را نمی فهمد ، " تمامش " را به پای موجودی می...

پاسخ : برایم شعر میخواند. من شعر و غزل و قصیده و این جورایی که شما می پسندی به اندازه ی کافی در گذشته داشتم شعر (نثر)این جوری الان بیشتر موافق قلم و احساس منه و البته که این دشوار تره و به قول محمد مهدی خیلی خیلی دیگه جای پیشرفت دارم توش

پاسخ : برایم شعر میخواند. 1: گذاشتم موهای دستم بلند بشه. لب هام رو آروم کشیدم روی دستم و موهاش . یه حس قشنگ. یه بوی قشنگ. حس بکر بودن . ناب بودن. دست نخوردگی. یه جور حس اصیل شاید 2: خودم بودم. رها . آرام . با لبخند. آمد. گفت: دوستت دارم . فقط همین. لبخند زدم . با کمی شیطنت. گفت: مواظب باش!من...

پاسخ : اعلام نتایج نهایی کنکور 88 اگه منظورت سطح علمیه خود دانشگاه نیست پس چیه سطح علمی بچه هاش هم خیلی خوبه قاعدتا وقتی این همه رتبه های بالا را نگه داره وقتی میگند دانشگاه تهران و شریف فلان واسه ی دانشجوهاش و استاداش میگند که مثلا بهترینان بعله رتبه ها بالا از اینجا اصفهان میمانند جا برای...

پاسخ : برایم شعر میخواند. 1: شوخی نمی کردم باهات. واقعا از آشپزی متنفرم، اما می دونم وقتی قرار باشه واسه «مرد» ام غذا درست کنم با چه لذت و دقت ای این کار رو خواهم کرد. می دونم حالا که چه حسی داره بشینی و نگاهش کنی که داره دست پختت رو می خوره ...و کیف می کنه... آره. می بینی؟ من احتمالا به...

پاسخ : اعلام نتایج نهایی کنکور 88 دانشگاههای اصفهان و شیراز سطحشون خیلی خوبه دانشگاه اصفهان اندازه قم شماست ما هر سال چه دخترونه چه پسرونه حتی بیشتر یک رقمی ها اصفهان میمونن. عادیه

پاسخ : عملیات مخرب سمپادی الانم خودم احساس چندان خوبی ندارم ولی حق بده همیشه که نمیشه به کام یک عده باشه

پاسخ : برایم شعر میخواند. پلان اول: زن روی کاناپه خوابش برده است و کترل تلویزیون در دستش در حال افتادن است. صفحه ی تلویزیون دیده نمیشود و فقط صدای خش خش می شنویم. مرد وارد کادر میشود، خواب آلوده . تلویزیون را خاموش میکند ، رو اندازی روی زن می اندازد و... نه! کار دیگری هم لازم نیست بکند. پلان...

پاسخ : عملیات مخرب سمپادی یک بار سال سوم بچه ها رفتند امتحان شیمی را کنسل کردند. امتحان قرار بود سخت و سنگین باشه و دو دفعه ی قبل یک بار کنسل و یک بار به دلیل تستی بودن و تقلب گسترده باطل شده بود معلم بیچاره تقریبا راضی شده بود منم انقدر لجم گرفته بود داشتم اتیش میگرفتم که بار سوم امتحانا دارن...

پاسخ : برایم شعر میخواند. یکی این تاپیکا پاک کنه لطفا من از نوشتنش دارم پشیمون میشم

پاسخ : برایم شعر میخواند. تخیل شعری نه وزن نه آهنگ نه " قافیه!! " به قولی موج نو! تو باور میکنی شعره؟ یا نثر؟

پاسخ : برایم شعر میخواند. گفت: «من از زنی خوشم میآید که موقعیت ها را خوب بفهمد.» گفتم که منظورش را نمیفهمم و دستم را عقب کشیدم. گفت: «مثلا در آشپزخانه یک کدبانو باشد و در اتاق پذیرایی مثل یک خانم باشد نه یک آشپز. در اتاق مطالعه یک زن متفکر و دانا و در اتاق خواب مثل یک...» حرفش را تند و با تحقیر...

پاسخ : برایم شعر میخواند. اين دوستان عزيز ما در بانک مرکزی هيچ بويی از اسلام نبرده اند. قبلا شايد ميشد به سختی از تماس شهوانی دست راننده ها فرار کرد،اما با اين سکه های ۵۰ تومانی جديد....خدا کند سکه های بيشتری به بازار نيايد

پاسخ : برایم شعر میخواند. ته اعماق؟ به هر جهت ممنون منم خوشم میاد!! کتاب را نه اعتراف می کنم و شاید پرواز کبوتر ذهنم را دوست دارم تو می خونی و شاید خوشت بیاد بی حساب نمی شیم؟

پاسخ : برایم شعر میخواند. دروغ را اصلن باید به کسی بگویی که دوستش داری. دروغ های خوشگل را البته ، نه هر دروغی. اگر عاشقش باشی که هیچ ،‌ نمی توانی دروغ بگویی کلن . اما اگر دوستش داشته باشی ، کیف می کنی از اینکه بپرسد چه شکلی شده و تو بگویی شده جذاب ترین مرد دنیا. از اینکه شعر بخواند و بگویی...