پاسخ : عملیات مخرب سمپادی
دقیقا!!
من الان به امید دانشگاه زندم! اما امروز که رفتم ثبت نام اینجوز دیدم که گویا همه ی پزشکی ها از ما مثبت ترند
...
بیل؟؟انداختی رو سقف؟؟؟؟
بابا قدرت!!
ورزشکار
آبادان خوش میگذره انگار فقط !! تو پست مشاوره ی سعی نکنید هم چیزای باحالی گفته بودی.
...give me five
پاسخ : عملیات مخرب سمپادی
منم فکر نکنم
خداییش ما از این کارا نمیکردیم
شاید اگه می خواستیم میشد اما خود بچه ها و جو یه جورایی بود که همه تو کار درس و مشق و اینا بودند
یه بار سال اول راهنمایی هنوز تازه وارد بودیم بچه ها آویزون شدن به در ، در کنده شد انقد سال بالایی ها عجیب نگاه میکردند به ما که...
پاسخ : برایم شعر میخواند.
پاهایم را به صندلی جلویی تکیه داده بودم و هدفون توی گوشم بود
و نگاهم به دخترک تقریبا دو ساله ای که در راهروی بین صندلی های اتوبوس شیطنت می کرد و شعر می خواند.
پسری می خواست رد شود...
با چنان احتیاط و لطف و مواظبتی از کنار دخترک عبور کرد که انگار برایش شعر میخواند
یک...
پاسخ : عملیات های مخرب سمپادی
من و دوستم یک بار تو اتاق آی تی داشتیم تو اینترنت میگشتیم رفتیم تو وبلاگمون یک چیزی بنویسیم (مدیر آی تی صفحه ی همه ی کامپیوترا را از سیستم خودش میبینه) مام کلی تلاش کرده بودیم واسه ی متنمون و جمله های خوب و کلی وقت گذاشتیم یه دفعه خانومه صفحه ی ما را قفل کرد که...
پاسخ : جای پا روی سقف
ما نهایت خلافمون این بود که از پنجره بریم بیرون به جای در
یا سر کلاس پرتقال پوست بکنیم بخوریم
اون جا پاها واسه ما طبیعیه عجیب باشه!!
شما ها که انگار خودتون یه پا جاپا سازید!
پاسخ : جای پا روی سقف
صندلی از اونایی که میره تو هم شاید اما کلاسای اونا که صندلیش جمع نمیشه تو همم نمیره 2تاشم نمیشه گذاشت رو هم
آره شاید یه نردبان 3متری را از پله ها کشون کشون آوردن تا ته راهرو رد پا رو سقف بذارن
البته اینجور که شما خاطرات میگین بعید هم نیست نردبون بیارن
پاسخ : جای پا روی سقف
ما اگه می خواستیم پاشیم سر کلاس پرده را کنار بزنیم نور بیاد کور نشیم ، همه میگفتن بیشین بابا حال داری وایسا خورشید خودش میچرخه!!
فکر نمیکردم یه کلاسی از سقف باد کنک وصل کنند یا روی 6 تا!!! صندلی رو هم بایستند یا دو تا نیمکت رو هم بذارند!!
کوکو سبزی میپزین شماها؟؟؟
i can...
پاسخ : جای پا روی سقف
واقعا شما هم این کارا کردین؟؟
من که اونا دیدم کلی کف کردم
خوشمان آمد!!
آره
اما چند تا صندلی باید گذاشت تا بشه 3 متر بر فرض اینکه تو با دستای بلند کردت 2متر باشی؟؟
نمیشه خوب یه ذره
من فکر نمیکنم بشه رسید به این آسونی به اون بالا
ولی ما این شانسا نداشتیم
صندلی های ما...
پاسخ : برایم شعر میخواند.
۱:
دامن چین چین کوتاه ،صورتی بود و چهار خونه های درشت قرمز داشت. بدجوری میخواستم اش.
پرو که کردم یاسمین دید و گفت آخه کجا میخوای اینو بپوشی؟؟
دودل شدم ... من که ... بی خیال. این یک بار ...
تو که نگاهم میکردی هزار دامن چین چین دیگر میخواستم ...
۲:
یاسمین را دوست...
ما یک روز که برای کلاس های المپیاد زیست رفته بودیم اژه ای (سمپاد پسرونه اصفهان )
استاد و بچه هاش خیلی دیر و زود کردند و بی بر نامه بازی در آوردند
من هم از بی کاری داشتم در و دیوارا نگاه می کردم... کلاس بزرگ و پر نور با سقف خیلی بلند( همون کلاس آ خر راهرویی را میگم که همیشه کلاس المپیادا اونجاست)...
پاسخ : برایم شعر میخواند.
مطمئن شدم که پزشک سخت کوشی خواهم شد.
می دانی، آخر وقتی بیماری می میرد ، فقط ۲۰ دقیقه برای احیاءاو وقت میگذارند.
من اما ۳ روز وقت گذاشتم برای احیاء بیمارم!
* راستی انگار شب های « احیاء» اعتراف آسان تر شده است ، من اینجا هم اعتراف به شعر کردم. تو چرا از شعر من مشکل...
پاسخ : برایم شعر میخواند.
شعر گاهی هم این جوری است.
نشسته ای پشت کامپیوتر و هی کیف می کنی
از اینکه چقدر این شلوار بنتون توی پایت خوشگل است
و چقدر این تاپ قرمز س ک س ی است و نیمرخت توی آینه عجیب شبیه ویرجینیا وولف شده است با این موهای بسته و ... پشت گردنت. مور مور می شود. داغ می شود. یخ می...
برایم شعر میخواند.
.
.
.
بلند شدم ، پیراهن سپیدش را پوشیدم ، از تخت پایین آمدم
موهایم را با دست بالا گرفتم و روی چوب سرد کف اتاق که حالا آفتاب افتاده بود
سه قدم راه رفتم
...
فقط سه قدم
گفتم این هم شعر من
پاسخ : با mp3 خود CD باز کنید !
cd با سرعت زیاد میچرخه بدون هیچ محافظی به نظر امکان آسیب بهش زیاده استفادشا خیلی محدود مینه
یه میز باید با خودت حمل کنی
من اینا اگه هم تولید شده بود نمی خریدم
پاسخ : یاده قدیما به خیر
یاد قدیما بخیر
که تنها دقدقمون(؟ املا؟)
شلوار لی و
پول تو جیبی کارت اینترنت و
مدل موهای جلوی مقنعه بود که هر روز عوض بشه---
چه فکرای ساده ای ئاشتیم