پاسخ : بیایید دیوانه و رو مخ باشیم !
تو یکی از این امتحان مهما که همه بچه هآ خر زدن کُلی ،
هی سر صدا ایجاد کنید ، هی سر صدا ایجا کنید ، هی از مراقب سوال بپرسید ، هی تکون بخورید ، آه بکشید ، سرفه کنید ، بعـد مطمئن باشید
همه گند خواهند زد .فقط یادتون نره امتحان که تموم شد برید خودتو از صفحه...
پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]
ذوق که همه قبلش داشتن .:-".اصولن کسی بعد مدرسه نداره .:-"
+ میدونی ، خیلی مسخرس اصلن ، زنگ تفریح که میشه کلا به شکلِ کلاسای پارسال همه از هم جدا مشن .بعد حیاطش جای ِ یه پایه ام نداره حتی .ولی کلن خوبه .؛؛)
_ بازاچه ام هفت آبانه .:>
پاسخ : کلاس زبان!!!
من نوجوانان کانون که بودم ، یه تیچر داشتیم ، آقای عراقی نژاد بود اسمش.:-"
بعد جوون بود ، بعد کلا بچه هـا هی مسخرش میکردن همیشه .
× بعد یه جلسه نمیدونم چش شده بود ، دیوونه شده بود اصلن .داش درس میداد یه اِتود تو دستش بود ، بعد نوکِ اِتودرو کرد تو چشمش.=))
بعد ما برا...
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم بچه که بودم ، حرف ِ جنگو اینا که میشد ، و میگفتن میخوان به ایران حمله کننو اینا ،
میرفتم از پارک چن تا سنگ قایم میکردم تو جیبم ، بعد میوردم تو اتقم قایم میکردم که مثلا اگعه سربازا اومدن تو خونمون بزنمشون در برم .:-"""
× یا اینکه گیر داده بودم به مامانم منو...
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !
ما در کل کار های زیادی انجام دادیم :-"
× یه بار معلم اومد سر کلاس ؛ بعد همه ساکت پاشدیم .بعد که نشستیم همـــه سرمونو گذاشتیم رو میز؛ بعد هممون خودکارامـونو انداختیم
زمین ،بعد همه خمیازه کشیدیم ؛ بعد همه دست به سینه نشتیم زل زدیم به معلم !
بیچاره عین مونگولا داش...
پاسخ : خاطره نویسی روزانه
چرا هیشکی نیس؟:-"
الان من بعده خودمم باز؟:))
×× امـروز یه حسِ خوبی داشتم که خیلی وقت بود نداشتم .
میدونـید ؟ بعد از دو سال ؛دقیقا دو سال آشتی کردن خواهرو برادری که دو سااااال بود حرف نزده بودن . دختر خاله پسر خالم بودن ؛ و وقتی دختر خالم گفت اینو جلو چشش داشتم گریه...
پاسخ : خاطرات تصویری!
این روزِ آخرِ مدرسه بود ، وقتی این عکسو گرفتم دقیقا همچین حسی داشتم .
وقتی میدیدم چجوری دبیرستانیا میان و راشون نمیدن:/..دقیقا این شکلی به مدرسه نگاه کردم مثلا!
#خیلی روزِ وبی بود ولی !این عکسه خاطراتشو کامل میاره جلو چشمام .8->:|
×××
×× یکم گنده شد احساس میکنم!:-"
پاسخ : ما حق قضاوت درباره زندگی دیگران را داریم؟
به ما ربطی نداره در حقیقت ،ولی واقعا مردم درک میکنن چی ربط داره بشون و چی نداره؟:/
کُلا آدم همیشه دوست داره درباره زندگی اطرافیانش بدونه ؛ وا3 همین طراوشات ذهنی ِ خودشو جمع بندی میکنه و درباره زندگیِ طرف قضاوت میکنه، در حالی که مثلا خیلی چیزارو...