پاسخ : شخصی نوشته ها
پروردگار هستی آفرینش
به آسمانم می نگرم.......
به آبی بودن و بی پهنا بودن اون می نگرم
ـ می پرسم از او کیست آفریننده تو؟
ـ پاسخ می دهد پروردگاریست آبی تر و بی کران تر و بی پهنا تر از من.
ـ باز از او می پرسم یار تو کیست؟
ـ و او جواب می دهد اگر یاری داشته باشم هرگز به...
بغض
می گذرم از این بازی های سرنوشتم
می نگرم به آسمان آبیم
می گریم از تلخی سرنوشتم
می نویسم بر دفتر تنهاییم
می گذرم از خلوت و تنهایی دلم
می نگرم به قلبِ همیشه عاشقم
می گریم از بغض کهنه شده ای سینه ام
می نویسم بر دفتر اسرارم
می گذرمُ می نگرمُ می گریمُ می نویسم......................
که...
پاسخ : شیطنت ها
من که اگه بگم چی کار کردن بچه ها کفتون می بره یه اکیپ بودن که تو دهه ی مبارک فجر دست به کار تاریخی زدن از در مدرسه رفتن بالا بنری که درباره 22بهمن بود آتیش زدن (بیچاره ها میخواستن بدونن جنسش چیه ;D) کار به حراست استانم کشید تا یک ماهم قرنطینه بود
بازم بگم........
سفره خالی
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه...