پاسخ : مقایسه سمپادیا با سمپادسیتی
من هم تو سمپاديا سر و كار داشتم هم تو سيتى، جو سيتى خيلى بهتره! چون تو سمپاديا فقط همونايى كه از قبل با هم صميمى بودن با هم صميمين و يه جورايى ديگرانو از خودشون نميدونن! الان اگه كسى بياد سمپاديا، با بقيه نميتونه زياد مچ شه مگه اين كه خودشو بچسبونه يا ديگه...
پاسخ : مقایسه سمپادیا با سمپادسیتی
همه پستا رو خوندم و بعضياشون واقعا" اشكالات سيتى بودن بعضيا چرند و بعضى ايراداى بنى اسرائيلى!
راجع به كتابسرا! كتابسراى سيتى سطحش از انجمن كتب سمپاديا پايين تره ولى همچين داغونم نيس!
راجع به نام كاربرى آقاى تيرناز! اگه انتقادى دارين از شخصيتش، انتقاد كنين...
پاسخ : موانع ارتباطی سمپادیها
اين كه بعضى از سمپاديا ناخودآگاه نميتونن با غير سمپاديا خيلى مچ بشن يه بحثه، يه مسئله ديگه ام هست وقتى بقيه ميفهمن سمپادى هستى خودشونو كنار مى كشن! مثلا" تو كلاس زبان يه بدبختييه تا بفهن فرزانگانى كلى تيكه بارت مى كنن!
پاسخ : نظر سنجی « دلایل انتخاب رشته ی دبیرستان »
من اولم، ولى انتخاب رشته كردم و اولويت اولم تجربى زدم، دليلشم يه كلمه اى نيست!
اگه دست خودم بود اول مىزدم فنى حرفه اى كه برم هنرستان و هنر بخونم، ولى حتى وقتى تو خونه مطرح مى كردم بابام به شوخى مى گرفت و بعدم آب پاكى رو ريخت رو دستم و گفت يا...
پاسخ : مقایسه سمپادیا با سمپادسیتی
به نظر من از نظر طراحى و اينا به غير از رنگش(كه خيلى ماسته ولى قبليش عالىبود!) اونجا بهتره، اينجا حس درهم برهميش بيشتره ولى اونجا منظم تره، مثلا" نقل قولاشم قشنگ ترن!
پاسخ : بازی های کامپیوتری دوران کودکی !
من يادمه كراش بازى مىكردم و خيلى حرفه اى بودم! اصن رقيب(يا حريف؟!) نداشتم!
ما تابستونا مىرفتيم كلاس، اونجا دوتا ps2 بود، بعد يه پسره اى اومد ادعا! (من پنجم بودم اون اول راهنمايى!) گفت بيا يه دست تيكن بزنيم! حالا من بازيم خيلى خوب بودا ولى باختم! بعد يه...
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟
اينو نگفتم نه؟! گفتم؟! نگفتم؟!
يه روز يه تىشرت كهنه زمان چاقى داداشمو پيدا كردم و پوشيدمش (!) اين تا زانوهاى من بود و توش گم مىشدم! بعد موهامم چن روز شونه نزده بودم عين جنگليا شده بودم! داشتم با تلفن با دوستم حرف مىزدم در اون وضعيت، كه يهو ديدم پسرداييم و پسر عموم...
پاسخ : آهنگ هاي به ياد موندني تيتراژ فيلم ها
فيلم رستگاران (همون احمدرضا بابايى!!!)
متنشو يادم نيست كامل ولى ريتمش يادمه
مىگفت چه آسان از خود گذشتم و اينا!
پاسخ : بدشانسی هاتون
ما يه بار داشتيم سر كلاس مكاتبه مىكرديم بعد من واسه دوستم نوشتم ولش كن اين زنيكه عقده ايه! بعد ديدم معلم بالاى سرمه! برگه رو گرفت و كلى جيغ و داد كرد كه ديگه حق ندارى پاتو تو كلاس من بذارى و اينا! ديگه اوج بدشانسى بود!