نتایج جستجو

  1. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه روزهای نبودنت تنها نیستم حتی در این اتاق هرشب خدا از پشت پنجره سرک می کشد در می زند در آغوشم می گیرد بعد می آید می نشیند گوشه ی اتاق دست در جیبش می کند دفتر خاطراتش را باز می کند ورق می زند ورق ورق ورق . . . مکث می کند اشک امانش نمی دهد با حسرت می اندیشد...
  2. رکود پنجره

    پاسخ : رکود پنجره عالی بود ! خ خوشم اومد =D>
  3. دیسوگرافی بچه های سایت

    پاسخ : دیسوگرافی بچه های سایت نام: یاسین سن: 17 محل تولد: مشهد محل سکونت: بازم مشهد قد: 172 وزن: 63 سایز پا: 41 چجور حیوانی هستی؟ نمی دونم درس مورد علاقه:شیمی حیوان مورد علاقه: عنکبوت غذای مورد علاقه: قرمه سبزی چه غذایی بلدی بپزی؟ هیچی خواننده مورد علاقه: جیمز هتفیلد اهنگ مورد علاقه: زیادن ...
  4. دیوار زبــــر.خط خطی های من

    پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من آفرین !!! شعر آخر فوق العاده بود ! خوشم میاد تو هر سبکی استادی!آفرین ;)
  5. دیوار زبــــر.خط خطی های من

    پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من =D> =D> =D> آفرین ! تو همه ی سبک ها عالی هستی ! موفق باشی مث همیشه !
  6. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه انتشار سه شعر منتخب از من توسط سایت هفته نامه ی جیم (روزنامه خراسان) : شعر بودن یا نبودن http://jeem.ir/pagetwo.php?print=3&type=4&id=4970 شعر همیشه کنجی هست http://jeem.ir/pagetwo.php?print=3&type=4&id=5423 شعر کره ی جغرافیایی بی ارزش...
  7. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه ممنونم احسان عزیز بابت نظر بسیار خوبت ! استفاده کردم ! هر چند که این نیمایی ها مال چند سال قبله و چون از نظر فنی رو نیمایی تسلط خیلی زیادی ندارم خیلی وقته نیمایی نگفتم ! بازم سپاس ;)
  8. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه کنارم نشسته ای نگاهم می کنی من به مافیای عشق تو فکر می کنم به آلکاپنی که در آلکاتراز چشمانت نشسته است به اینکه آخرین تیر نگاهت کی کارم را تمام می کند !
  9. الهام لاسمی

    پاسخ : اشعار بانو الهام لاسمی آوازهای عاشقانه می خواند و می رقصید تـــَوهم داشت تــــوهم لیلا و لیلا نام دوم همه ی زنان تیمارستان بود که از پشت پنجره های حبس شده شعر می خواندند عاقل ترین دیوانه را به تخت بستند هیچ چراغی روشن نیست آسایشگاه دچار جنون ادواری شد!
  10. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه می روی و برای پشت پایت فرقی نمی کند کاسه ی آب با اشک چشم می روی و هیچ کس نیست نبودنت را میان این همه حضور اثبات کند ! میروی باز دست می برم به سطرهام تمام تو را از این شعر بیرون می کشم دستم بوی عطرت را می گیرد پیراهنم بوی عطرت را می گیرد خانه ام بوی عطرت...
  11. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه تا مدتی نیمایی خواهم نوشت ! نظراتتون رو بگین لطفا ! خواهرم زيبا بود آسمان تاجش بود و زمين نيز سريرى بر پای در نگاهش آفتاب نيز تجلى آموخت و تمام عمرش نان صداقت مى خورد خواهرم فرجام‍‍‍‍ی بود برای مهتاب خواهرم بارگهی داشت وسيع و به اندازه ى قلبش آرام خواهرم زمزمه ى مرگ...
  12. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه وقتی که در باز می شود وقتی که تو پیش از عطرت رفته ای وقتی که مرگ پیش از من دست هایش را از جیبش بیرون کشیده و تو را به آغوش... و حالا چطور می شود باور کرد ؟ مردی که بارها نیامد فقط یکبار رفته بود ...
  13. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه متشکرم دوست عزیز بابت نظر خوبتون ! در درجه ی اول پیشنهاد می کنم اگر وقت دارین بقیه ی شعرهام رو هم بخونین ! اما در مورد نقد خوبی که داشتید باید بگم چیزی که واضح و روشنه اینه که دنبال کردن سبک یک شخص دلیل نمیشه که شعرات هم باید مثل اون باشه البته در نقص و نا پخته بودن...
  14. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه متشکرم مهسای عزیز ! لطف دارین ! :)
  15. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه یکی از طرح های من در بخش رقابتی با طرح های چند شاعر دیگه حمایت کنین ! http://jeem.ir/pagetwo.php?type=4&print=2&id=4013 شعر" جغرافیای تنهایی " در سایت هفته نامه ی جیم : http://jeem.ir/pagetwo.php?type=4&print=3&id=3743
  16. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه ممنونم مهسای عزیز ! شرمنده ام قسمت ابتدایی این شعر به دلایلی مجوز نگرفت ! البته چند سطر بیشتر نبود که بعد در خدمت شعر قرار می گرفت ! چند سطر هم بعد از این بود که تحت عنوان شعری جداگانه خواهم گذاشت ! باز هم سپاس !
  17. پارانویای شبانه

    پاسخ : پارانویای شبانه بنشین با من در اعتکاف شعر شاعر سطرهای من ... که از تو به تکلیف رسیده ام و سطرهایم به تکلف که از باور عام مردم شاعر این سطرها منم ... اما تو نشسته ای نقطه ای میان خیال جایی که مختصاتش فراتر از این شعرهاست ... آه ! شاعر مشهور شعرهای شبانه ی گمنام من ! رها شو...
  18. الهام لاسمی

    پاسخ : اشعار بانو الهام لاسمی مرگ می خواهم بهشت می خواهم اگر بدانم آدمم دل کندن از زمین را صبور می شود
  19. الهام لاسمی

    پاسخ : اشعار بانو الهام لاسمی فقر پدرم را دست و دلباز کرد کنیزی را مفت فروخت و غلامی اختیار نکرد من دخترکی پانزده ساله بودم که در شب زفاف زنی چهل ساله شد مادری که تن شبانه هایش مور مور می شود از خرناس های مردی که برایش غریبه است مردی که در تاریخ یک هزارو سیصد و چند لُنگ می اندازد و کمربندش...
  20. الهام لاسمی

    پاسخ : اشعار بانو الهام لاسمی یک شب تابستانی ماه را در یک تشت آب زندانی می کنم و در قاب همه ی پنجره ها عکس ِ تو را جای می دهم شب دیدنی ترست اگر آسمان پنجره را ماه تو باشی
بالا