پاسخ : پارانویای شبانه
روزهای نبودنت
تنها نیستم
حتی در این اتاق
هرشب
خدا از پشت پنجره سرک می کشد
در می زند
در آغوشم می گیرد
بعد می آید
می نشیند گوشه ی اتاق
دست در جیبش می کند
دفتر خاطراتش را باز می کند
ورق می زند
ورق
ورق
ورق
.
.
.
مکث می کند
اشک امانش نمی دهد
با حسرت می اندیشد...
پاسخ : پارانویای شبانه
انتشار سه شعر منتخب از من توسط سایت هفته نامه ی جیم (روزنامه خراسان) :
شعر بودن یا نبودن
http://jeem.ir/pagetwo.php?print=3&type=4&id=4970
شعر همیشه کنجی هست
http://jeem.ir/pagetwo.php?print=3&type=4&id=5423
شعر کره ی جغرافیایی بی ارزش...
پاسخ : پارانویای شبانه
ممنونم احسان عزیز بابت نظر بسیار خوبت ! استفاده کردم ! هر چند که این نیمایی ها مال چند سال قبله و چون از نظر فنی رو نیمایی تسلط خیلی زیادی ندارم خیلی وقته نیمایی نگفتم !
بازم سپاس ;)
پاسخ : پارانویای شبانه
کنارم نشسته ای
نگاهم می کنی
من به مافیای عشق تو فکر می کنم
به آلکاپنی که در آلکاتراز چشمانت نشسته است
به اینکه آخرین تیر نگاهت
کی کارم را تمام می کند !
پاسخ : اشعار بانو الهام لاسمی
آوازهای عاشقانه می خواند
و می رقصید
تـــَوهم داشت
تــــوهم لیلا
و لیلا نام دوم همه ی زنان تیمارستان بود
که از پشت پنجره های حبس شده شعر می خواندند
عاقل ترین دیوانه را به تخت بستند
هیچ چراغی روشن نیست
آسایشگاه دچار جنون ادواری شد!
پاسخ : پارانویای شبانه
می روی
و برای پشت پایت فرقی نمی کند
کاسه ی آب
با اشک چشم
می روی
و هیچ کس نیست نبودنت را
میان این همه حضور
اثبات کند !
میروی
باز دست می برم به سطرهام
تمام تو را از این شعر بیرون می کشم
دستم بوی عطرت را می گیرد
پیراهنم بوی عطرت را می گیرد
خانه ام بوی عطرت...
پاسخ : پارانویای شبانه
تا مدتی نیمایی خواهم نوشت ! نظراتتون رو بگین لطفا !
خواهرم زيبا بود
آسمان تاجش بود
و زمين نيز سريرى بر پای
در نگاهش آفتاب نيز تجلى آموخت
و تمام عمرش نان صداقت مى خورد
خواهرم فرجامی بود برای مهتاب
خواهرم بارگهی داشت وسيع
و به اندازه ى قلبش آرام
خواهرم زمزمه ى مرگ...
پاسخ : پارانویای شبانه
وقتی که در باز می شود
وقتی که تو پیش از عطرت رفته ای
وقتی که مرگ پیش از من
دست هایش را از جیبش بیرون کشیده
و تو را به آغوش...
و حالا
چطور می شود باور کرد ؟
مردی که بارها نیامد
فقط یکبار رفته بود ...
پاسخ : پارانویای شبانه
متشکرم دوست عزیز بابت نظر خوبتون ! در درجه ی اول پیشنهاد می کنم اگر وقت دارین بقیه ی شعرهام رو هم بخونین !
اما در مورد نقد خوبی که داشتید باید بگم چیزی که واضح و روشنه اینه که دنبال کردن سبک یک شخص دلیل نمیشه که شعرات هم باید مثل اون باشه البته در نقص و نا پخته بودن...
پاسخ : پارانویای شبانه
یکی از طرح های من در بخش رقابتی با طرح های چند شاعر دیگه حمایت کنین !
http://jeem.ir/pagetwo.php?type=4&print=2&id=4013
شعر" جغرافیای تنهایی " در سایت هفته نامه ی جیم :
http://jeem.ir/pagetwo.php?type=4&print=3&id=3743
پاسخ : پارانویای شبانه
ممنونم مهسای عزیز ! شرمنده ام قسمت ابتدایی این شعر به دلایلی مجوز نگرفت ! البته چند سطر بیشتر نبود که بعد در خدمت شعر قرار می گرفت ! چند سطر هم بعد از این بود که تحت عنوان شعری جداگانه خواهم گذاشت !
باز هم سپاس !
پاسخ : پارانویای شبانه
بنشین با من
در اعتکاف شعر
شاعر سطرهای من ...
که از تو به تکلیف رسیده ام
و سطرهایم به تکلف
که از باور عام مردم
شاعر این سطرها منم ...
اما تو نشسته ای
نقطه ای میان خیال
جایی که مختصاتش
فراتر از این شعرهاست ...
آه !
شاعر مشهور شعرهای شبانه ی گمنام من !
رها شو...
پاسخ : اشعار بانو الهام لاسمی
فقر پدرم را دست و دلباز کرد
کنیزی را مفت فروخت
و غلامی اختیار نکرد
من دخترکی پانزده ساله بودم
که در شب زفاف زنی چهل ساله شد
مادری که تن شبانه هایش مور مور می شود
از خرناس های مردی که برایش غریبه است
مردی که در تاریخ یک هزارو سیصد و چند
لُنگ می اندازد
و کمربندش...
پاسخ : اشعار بانو الهام لاسمی
یک شب تابستانی
ماه را در یک تشت آب زندانی می کنم
و در قاب همه ی پنجره ها
عکس ِ تو را جای می دهم
شب دیدنی ترست
اگر آسمان پنجره را ماه تو باشی