پاسخ : خلوتونه....
آدما وقتی که خیلی خر می شن....
...بذار تا یه باردیگه بهت بگم:
خیلی خری!
د اگه خر نبودی,
واسه چی رفتی زن یه خر شدی؟
وقتی که هرچی می گی گوش می کنم
معلومه...خرم دیگه.
بابا,تو کم کسی نیستی به خدا
تو واسه خودت یه پارچه خانمی
مگه یادت نمی یاد؟
روز اول که بهت گفته بودم چه خانمی!
آره...
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام
من وقتی پیغام
"پیام خصوصی جدید"
رو میبینم ذوق مرگ میشم.... :))
وقتی کسی پاسخم رو نقل قول میکنه سکته قلب میزنم... :(
پاسخ : قشنگ ترین بیتی که شنیدید ...
چقدر دلم پریش است ز جفای روزگاران
که منم گریز پایی زجمع دوستداران
به نگاه خسته من نبود دگر فروغی
که شد فگار روحم زخصال زشت یاران....
پاسخ : چه کتابی بخوانیم؟!
غرور و تعصب . همخونه رو خیلی دوست دارم.
با رویای باتو بودن عشق می کنم.
وکتاب نیروی اهرمنی اش جلد 4مش رو دوست دارم بخونم بقیش رو خوندم.
عاشق هری پاتر هستم.
بلندی های بادگیر و بوی نا و باغ مارشال رو دارم هنوز نخوندم.
و به نظرم تو رمانهای ایرانی غزال محشره.
هرکی رمان...
پاسخ : سایت های کتاب، نویسنده ها، مجلات
وبلاگ چند تا از دوستام که رمانهای خیلی قشنگی توش میذارن.asheghaneroman.blogfa.com
سایت آرزوarezoo.com
من که خیلی خوشم میاد و بهشون خیلی سر می زنم امید وارم شما هم خیلی خوشتون بیاد... :)
پاسخ : انتقاد سازنده
این نطر منه نمی دونم شاید با نطر فرد دیگه ای شباهت داشته باشه .ببخشید چون من همه نطرات رو نخوندم.
من می گم "کلمه من انتقاد پذیرم"حتی70 درصد دروغه.
چون انتقاد پذیر به کسی می کن که از انتقاد ناراحت نشه و اگه عقل خودش قبول کرد که درسته بهش جامه عمل بپوشونه....
این در حالیه که...
پاسخ : از دست این کلمه "خز"
معمولا ما نو جوانها تا یه چیز جدید میشنویم فکر می کنیم اگه بکار ببریم خیلی با کلاسیم!!!
باید این فرهنگ رو رواج بدیم که شخصیت انسان به کلمات نیست بلکه به خیلی چیزای دیگست... :)
مثلا من کلمه "تیر تو جیگر" رو خیلی دوست دارم .این دلیل نمیشه که هرجارسیدم به هرچیز بی...
پاسخ : خلوتونه....
ای اشکها چرا نمی بارید ؟....چرا؟....
دنیا را در قطره های اشکت دیدم...
نگاهت در نگاهم گره خورد...در جستجوی کمی توجه!!!
در موجهایی پر از تمنا...قله های خواهش را دیدم...
با احساسی پر از تاسف...نگاهم را دزدیدم....
نگاهت سر شار از بخشش...آرامشی به قلبم داد...
وجودت سراسر...
در دلم غوغایی به پاس امشب....
دلم می خواهد حرفهایم را بازگو سازم انگار واقعا یارای نفس کشیدنم نیست...
دستی نا مرئی به گلویم چنگ انداخته؟نمی دانم!!!
دلم سوخته !!! دلم سو خته و خا کستر هایی از آن در سینه ام مرا وادار به نفس کشیدن می کند...
به آیینه می نگرم .... نمی دانم او کیست !!!هرکه هست من...