پاسخ : شیطنت ها
یه بار تو دوران راهنمایی با این که هوا سرد بود من و یکی از دوستام همه ی بخاری های مدرسه رو خاموش کردیم و همزمان همه ی کولر ها و پنکه ها رو روشن کردیم!!!! >) :))
معاون هم چون میدونست زیر سر ما بوده اومد و یه منفی انظباطی کلاسی بهمون هدیه کرد چون هیچ کس به این کار اعتراف نکرد!!! :(
پاسخ : جای زخم ...
یه بار داشتیم تو کوچه با دوستام قایم باشک بازی میکردیم.
من خواستم برم قایم بشم.میخواستم از عرض کوچه بگذرم.یهو پام گیر کرد به جوی وسط کوچه با صورت خوردم زمین.....بعد تازه قسمت بدترش اینجاست که هم.ن موقع یه پسر دوچرخه سوار با دوچرخه ی 26ش اومد و از رو من رد شد!!
به معنای واقعی...
پاسخ : تقلب
سر امتحان آمار تقلب نکردیم اما دوستم تو ج هاش خیلی شک داشت میخواست واسش چک کنم.
من قشنگ صندلیمو کشیدم جلو و به عبارتی تو بغلش نشستم و باهاش چک کردم.
مراقبه هم پپه!!!
هی میگفت: خانم سرت رو برگه ی خودت باشه!!تقلب هم نکن!
منم میگفتم: من سرم رو برگه ی خودمه و شما هم هیچ مدرکی ندارید که...
پاسخ : تاثیر گذارترین صحنه ای که دیدین
به نظر من تاثیر گذار ترین صحنه ای که یه انسان میتونه تجربه کنه اینه که ببینی کسی که ازش تو ذهنت اسطوره ساختی جلو چشت خرد شه و کمرش بشکنه!!
من با چشای خودم این صحنه رو دیدم......................... :( =((
پاسخ : قتل
من بچه که بودم خیلی مظلوم بودم کاری به کار کسی نداشتم!!
اما یه بار که رفته بودیم ختم یکی از اقواممون من و پسر داییم رفتیم که تو حیاط با اردک اون بازی کنیم که چون ما جلوی در ورودی بودیم یه نفر اومد پاشو گذاشت رو این اردکه اونم دار فانی رو وداع گفت...................دیگه اونم تو باغچه...
پاسخ : بهترین خاطره ای که با حیوانات داشتی
وقتی 8 سالم بود رفتیم خونه ی عمم اینا.....من دیدم یه عروسک سفید پشمالو کنار دیوار خوابیده...
کلی ذوق کردم اومدم بلندش کنم که سرشو بلند کرد و من گفتم:واااااااااااااااااااااااای این که سگه!!!(با جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ!!)
کلی ترسیدم و...
پاسخ : خاطرات با PC
یه بار مامیم گفت:این عکسایی که رو کامپیوتر هست مطمینی میمونن؟
منم گفتم:آره مطمینم!!!
2 ساعت نکشید که با گند کاری من ویندوز پرید و منم که همه ی عکسارو روی my document ریخته بودم...همش پاک شد...بعد تا شب همینجوری پند و فحش و نصیحت بود که رو سر من میریخت!!
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟
یه بار وسط حیاط جلوی مرد و زن رقصیدیم!
یه بار هم حالم بد شده بود زن زدم مامانم بیاد دنبالم بعد رفتم به ناظم گفتم گفت:گوشی داری منم گفتم نه...یادم رفته بود silentش کنم یه دفه مامانم زنگ زد منم خونسرد دستمو کردم تو جیبم قطعش کردم ناظممون گفت:که گوشی نداری نه؟بده من...
پاسخ : رفتارتون با كسي كه ازش ناراحتيد
من معمولا یه کاری میکنم که طرف خودش به غلط کردن بیفته(البته فکر کنم کار خوبی نباشه!!!)
بعضی مواقع هم شرمندش میکنم...! :|
پاسخ : تقلب
4شنبه امتحان زبان فارسی داشتیم...چون یه کم سوالا گیج کننده بود تا یه نفر در کلاس رو باز میکرد بچه ها شروع میکردن به جیغ زدن و داد و فریاد و... تا ما راحت بتونیم تقلب کنیم ;D
خیلی خوب بود...............چون به احتمال 90% همه 20 میشن...... :))
و باید بگم که ما از تمامی روش های ممکن...
پاسخ : سمپادی و خودکشی
سمپادی و خودکشی؟
یعنی در این حد از زندگی سیر شده بودن اون کسایی که خودکشی کردن؟!
من که فکر نمیکنم.........احتمالا مشکل خاصی داشتن!
پاسخ : کتابخونهی مرکزتون
کتاب های کتاب خونه ی ما همشون خوبن و واقعا واسه استفاده به درد بخورن....هرکسی فقط میتونه 2 تا کتاب همزمان ببره...اما المپی ها تا 10 تا هم میتونن هم زمان ببرن و هروقت خواستن بیارن!
ولی باز هم این کتابخونه به پای کتابخونه ی مرکز راهنماییمون نمیرسه!
پاسخ : شیطنت ها
ما سر کلاس شیمی پاک کن انداختیم تو بخاری............... ;D
این شد که از بوی بدش کلاس لغوید!! :))
راستی یه بار هم کپسول مفنامیک اسید انداختیم!