من به جرم خودم اعتراف میکنم😔
ولی مسئله اینه که من صرفا ناظر بودم
قاتلان اصلی افراد دیگری هستند که میتونم لو بدمشون و از تایم حبس خودم کم کنم😎😂
پ.ن: ولی خب بیشوخی، عذاب وجدان داشتم تا یمدت، مخصوصا بخاطر موشه =)
جناب @*100RA* ، شما متهم شدید به آسیب زدن به اموال عمومی مدرسه
تنبیه شما اینه که از...
بنده تو کارسوقی که برگزار شد، موقع تشریح موش یه سوتی بدی دادم
اینطوری شد که موش ما بعد از مُردن، ادرار کرده بود
بعد من استادمونو صدا زدم و با لحن متعجب پرسیدم: "آقای ف. یچیز زردی از این موشه اومده بیرون، این چیه؟!"
بعد استادمون درحالی که منو پوکر نگاه میکرد، با یه لحنی که داشت جلوی خندشو میگرفت،...
اینو که خوندم یاد خودم افتادم ؛))
همین تابستون ۴۰۲، مامانم رفته بود کربلا و نزدیک ده روز از هم دور بودیم
اون روزی که برگشت، یادم نمیره که چقدر ذوق داشتم و بعد از کلاسم، رسما تا خود راه آهن مشهد پرواز کردم!
و دقیقا لحظهای که دیدمش، تازه فهمیدم چقدرررر دلم براش تنگ شده
طوری که پریدیم بغل هم و...
سلام!
نمیدونم چجوری تشکر کنم یا چجوری جبران کنم
فقط همینکه خیلی خیلی ممنونم ازت ؛))
با خوندن بانگت، خستگی از تنم در رفت
امیدوارم صد برابر حس خوبی که بهم دادی، به خودت برگرده مهربون
بازم متشکرم ازت، مواظب قلب قشنگت باش^^
خیلی قبلا یادمه یکی بهم گفت خندیدن از خوشحالیه، اشک ریختن هم از ناراحتیه
ولی امان از زمانی که این دوتا باهم سر و کلشون پیدا بشه، اونموقع حال دل آدم خیلی فراتر از یه خندست و خب آرزو میکرد که خنده و گریمون باهم بیاد ؛)
اشک شوق اینطوریه که خیلی خوشحالی، ولی تو همون لحظهٔ خوشحالیت، همهی سختیایی که...
خیال خام پلنگ من، به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش، به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زد
که عشق، ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدیگر نرسیدن بود
گل شکفته! خداحافظ، اگرچه لحظهٔ دیدارت
شروع...
من یادمه از بچگی یه شعری بهم یاد دادن که رنگای رنگین کمون رو به ترتیب نام میبرد
حالا نمیدونم تو مهدکودک یاد گرفتم یا خود مامانم بهم یاد داده یا چی، ولی خب یادمه پارسال که دهم بودم، خیلی خیلی واسم عجیب بود که بچههای کلاسمون این شعر رو بلد نیستن، فکر میکردم یچیزی مثل "یه توپ دارم قلقلیه" باشه و...