پاسخ : نوشته های آزاد
یک روز بی عشق:
خورشید با خواب های آشفته ام طلوع می کند و هزاران بلبل طلایی برای بیدارکردن به سویم روانه می کند
خمیازه های خسته و سردردهای کشنده همراه همیشگی استکان چای سفره است
سردردهارا به همراه شکر داخل استکان چای می ریزم...به سرعت محو می شوند
چشم هایم را می سوزانم تا...
پاسخ : نوشته های آزاد
جنگ بین احساس و عقل بالا گرفته
ماه شب های تنهایی ام لباس های ضدگلوله به احساس می فروشد
و احساس با پول هایی که از سود فروختن اشک هایم به دست آورده برای همه ی سربازانش لباس جنگی و اسلحه می خرد
سپاهیان عقل یک به یک جلوی چشمانم جان می دهند...
پاسخ : تأثیر معلم بر علاقه !
خب خیلی تاثیر داره...
مثلا از اول دبیرستان ی خانومی معلم عربیمونه
قسم میخورم این سه سال همه ی زنگای عربی در هپروت بودم ;D
انقد که ازشون بدم میاد...
اصن وقتی میبینمش از زندگی ناامید میشم...
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟
خیلی کم اتفاق میفته که از چیزی ناراحت باشم وباخانواده درمیون بذارم و اونا کمکم کنن
تقریبا اتفاق نیفتاده :-<
گاهی اوقات مثل غریبه ها زندگی میکنیم...
به هم احترام میذاریم
ولی احتراممون مثل احترام مهمونیه که مجبوره به صابخونه احترام بذاره.
همدیگه رو دوست داریم
ولی...
پاسخ : موبايل
بچه و موبایل؟؟؟ [-(
بچه باید بچگی کنه
بپره بالا بپره پایین
توکوچه بازی کنه،بخوره زمین،با بچه های دیگه بازی کنه،...
نه اینکه بشینه توخونه، موبایلو بگیره دستش و هی باهاش بازی کنه.
تا10 سالگی که اصلا،
بعدشم نیاز به بررسی ست ;D
پاسخ : سوالات پزشکی و سلامت !
برای اینکه هردو از خوردنی های گرم هستن(از دیدگاه طب سنتی)
علم نوین هم روز به روز داره دلایل اینکه چرا باید اینجور خوراکی هارو باهم نخوریم کشف میکنه.
البته باید بگم درمورد فردی که به شدت سردمزاجه یا بیماری داره که از سردی منشا گرفته،خوردن عسل و خربزه مشکلی ایجاد نمیکنه
پاسخ : روز تولد
ساعت 10 که کلاس تموم شد بچه ها گفتن پیتزا میخوایم!
صبحونه پیتزا مهمونشون کردم ;D
همه از بیرون اینجوری نیگامون میکردن :-\
ماهم اینجوری شدیم :P
عصرهم یکی رو بردم سوپرمارکت گفتم هرچی میخوای بردار.بخور و واسم دعا کن!
این شد جشن تولد من ;D ;D ;D
پاسخ : لحظه تحویل سال
4 ساله که 10 دیقه قبل تحویل شروع میکنم سه بار سوره ی واقعه رو بخونم و لحظه ی تحویل تقریبا آخرای دور سومم
همین که دارم میخونم بابا بزرگ با هیکل... ;D بغلم میکنه و این وسط منم قرآنو محکم تودستم میگیرم که نیفته
بعد هی بابا بزرگ میخواد دستمو بگیره هی من محکم قرآنو میگیرم ;D...
پاسخ : سوغاتي
سوهان
و انواع شیرینی =P~ =P~ =P~
سوغاتی معنوی هم خیلی دوس دارم.که بگن چی دیدن و چیا یاد گرفتن
و سوغات اردبیل:
حلوای سیاه
آش دوغ
واز همه مهم تر سرما خوردگی ;D
پاسخ : خودکشی !
قبول ندارم حرفتونو
من باچشم دیدم
خیلی از افرادی که خودکشی میکنن بیمار روانین و نیاز به درمان دارن
و وقتی درمان نمیشن بعد مدتی ممکنه دست به خودکشی بزنن
پاسخ : چهارشنبه سوری یا سوزی...
والا نمیدونم این چه جور شادیه که با ترس و لرز تو خیابون رامیریم :-??
چهارشنبه سوری میشینم پشت پنجره و آسمون رنگارنگو نگا میکنم (تفریحات سالم ;D)
پاسخ : آرزوهای من
آرزوهام شاید دست نیافتنی باشه...
یه خونه کنار دریا که وقتی نماز میخونم دریا وآسمونو از پنجره ببینم...
با کسیکه دوسم داشته باشه ودوسش داشته باشم
شبا کنار آتیش
روزا در خدمت مردم.
آرامش
عشق
ایمان
پاسخ : معلم زن - معلم مرد
پارسال یک معلم آقا بهمون میگفت: اینجا کلاسه یا حمام زنانه؟ :|
شخصیت یک عده واقعا پسته...عفت کلام باید رعایت بشه....من بجای آقا سرخ شدم
ولی ایشون هی تکرار میکرد و میخندید :|
بعضی وقتا....مشکلاتی پیش میاد پیش میاد که اذیت میشیم.
ولی درمورد تدریس و اینا معمولا آقایون خبره...