پاسخ : گند های دوران كودكی
مامانم میگفت،خونه مادربزرگم،زمان بچگیم،بخاریشون نفتی بود،بعد بنده،رفتم،اون بسته ای که توش نفت بود رو برداشتم وریختم تو لیوان و به عنوان نوشابه یه لیوان کوچولو خوردم،بعد منو بردن گلاب به روتون شستوشو معده،2روز هم بستری بودم،
خونه بابابزرگم حیاطش مثل باغه خیلی...
پاسخ : کارتون های زمان ما!
من عاشق ساعت برنارد بودم.الان انقد سرامتحانات بهش فک میکنم که اگه بود چه تقلبایی میشد کرد...
من یکی بود یکی نبود رو هم خ دوس داشتم.همون که یه گوسفنده بود که خونه خاله پیرزن زندگی میکرد باالاغ وگاو خروس طلا،خانم مرغه،بعدش مریض میشه میرن شهر پیش خانم معتمدی آریا...
پاسخ : خوابي كه شايد تعبير شود
من 4سال پیش،قبل انتخابات،1خواب وچند بار دیدم،خواب جنگ بود.جنگی شبیه سال88بین مردم ودولت...که تعبیر شد
1خواب دیگه هم دیدم که اون کاملا تعبیر شد،چند شب خواب دیدم یکی از معلم هامون که سنشون 1خرده بالا بود ازدواج کرده بودن،و مث اینکه ایشون....:):)
واین2خواب من تعبیر...
پاسخ : بدشانسی هاتون
وای....
سال 5ابتدایی کلاس ریاضی داشتیم بعد از مدرسه...معلمه مرد بود،همیشه موقع حضور غیاب،اسم وفامیل میگف،اسم منو اینجوری میخوند رضا*****...خب اسمم رعناست،این میخوند رضا....تا آخرین روز حتی 1بارم اسممو درست نگفت،روز آخر باگریه از سرکلاسش رفتم...اصن شانس یخ
پاسخ : تصـــــور ما از کاربران سایت
احساس میکنم که یک فرد باموهای کوتاه بدون عینک با پوست گندمی باشه،یه آدم آروم،با اطلاعات عمومی زیاد،عاشق رنگ آبی،ادبیات رو هم دوست دارن...من ایشون رو نمیشناسم،حتی باهاشون یه کلمه هم نحرفیدم،ولی حسم میگه ایشون اینجورین...
پاسخ : آرزوهای من
وای.آرزوم اینه که تا4روزه دیگه بزرگترین اتفاق زندگیم بیافته...اگه افتاد اینجا مینویسم.
*رسیدن به آرزوهایی که حال وآینده رو میسازه،خیلی عالیه...من به اون آرزویه که تو همین پست،نوشتم رسیدم...:)