پاسخ : نوشته های آزاد
آن روز را خوب به یاد دارم.....
غم نگاهت را در شیشه ای باران زده از چشمان پرسشگرم پنهان میکردی. سخن میگفتم شاید صدایم را بشنوی، شاید نگاهم کنی...
و تو همچنان خیره به غروب نمناک با الفبایی نا مفهوم و سرد از جواب دادن سر باز می زدی و افسوس که ندانستم با آن غروب، آفتاب وجودت...
پاسخ : سمپادی های همدان
آره......آرامش قبل از طوفان بود......روزای آخر خدمت نوروکیلی......
8-|
ینی بد تر از اینم میتونست بشه؟؟؟
شاید باید منتظر خبرای بد تر باشیم دوستان!
پاسخ : سوتیها
داشتیم تو زمین بدمینتون بازی میکردیمواونطرف تر چن نفر یه توپ پیدا کرده بودن داشتن فوتبال میزدن....اونم با چه وضی!!!!!! 8-|
جاتون خالی جو پاچه مونو چسبیده بود، ول نمی کرد........اصن از جز توپ بدمینتون(!!) چیزی نمیدیدم.....که گویا توپ دوستان اومد طرف ما!
یارو اینجوری( ;D) وایساده...
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!
ما تماشا چیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده ایم!
دیر امدیم!
خیلی دیر...
پس به ناچار
حدس میزنیم،
شرط میبندیم،
شک میکنیم ...
و آن سوتر
در صحنه
بازی به گونه ای دیگر در جریان است.
مرحوم حسین پناهی
پاسخ : سوتیها
سر کلاس یکی از دبیرای مردمون نشسته بودیم.....که یدفه دوستمو به اسم کوچکش صدا کرد.....
آقای X : فلانی....!
فلانی: nanate!
فلانی :-"
ما :)) :)) :)) :)) :)) :))
پاسخ : پاسخ : شخصی نوشته ها
با خونسردی آزار دهنده ای به من نگاه می کندو من نیز به او چشم دوخته ام.چه نگاه آشنایی!...انگار سالها بود که جستوجویش می کردم،بی آنکه بدانم چیست...
اسراری در نگاهش موج می زند، درست مثل تلاطم بی قراری که تو را می خواند و من به خوبی می دانم که تنها پا به آبش نهادن کافیست...
پاسخ : نتایج مرحله دوم المپیادهای 91 آمد
بچه ها دم همتون حسابی گرم....... =D>
ایشالا منتظر خبر موفقیت های بعدیتون هستیم...... ;;)
تو برانتز: جا داره بگم جای اسم خیلیا امسال تو لیست قبولیا خیلی خیلی خالیه! افرادی که واقعا لیاقتشو داشتن و دارن و لی دست سرنوشت بوده که اینجا نباشن........
بیاین همه...
پاسخ : سوتیها
پارسال بهار دسته جمي........( ;D) تو مدرسه مون يه نمايشگاه داشتيم هلوووووو!! ;D
جو گرفتمون گفتيم بريم يه غرفه بگيريم شاد شيم...... اولش رفتم قسمت معما. حل يكي از معما ها خيلي طولاني بود و كلي فرمول داشت ....منم بيكار نبودم كه همشو حفظ كنم كه براي بازديد كننده ها توضيح بدم...
پاسخ : سوتیها
یه روز برگشتنی از مدرسه با بروبچ زد به سرمون و تصمیم به یورش بر سوپری پایین تر از مدرسه گرفتیم..... ;D
خوش حال و خندان با نیشای باز عین مغولا ریختیم تو مغازه و جاتون خالی جنساشونو شخم زدیم.....
اومدیم از مغازه بیایم بیرون ،از شانس گلم(!) من جلوتر از بقیه بودم......نگو در سوپری از...
پاسخ : چه قدر فکر می کنیم ؟
من كلا درباره همه چي ميفكرم.....اصلا سن ما انطوريه....همش هي ميفكريم ميفكريم...خيال پردازي ميكنيم واسه خودمون! فقط بايد مواظب باشيم وقتمونو خيلي نگيره. ;;)
پاسخ : سمپادی های همدان
سلام به همه بروبچه های همدانی >:D<
یه سوال فنی؟! شامل فرزانگانم میشه؟؟؟
من از فرزانگانم و خوشحال می شم: دست در دست هم دهیم به مهر و بخش همدان را کنیم آباد... ;)