پاسخ : سوال المپیادی(سوال و حل آن ها با همکاری هم)
من تا اونجایی که یادم میاد ، اینو ما تو مدرسه ثابت کردیم که اگه اون زاویه برابره زاویه منفرجه باشه میشه!
پاسخ : سوال المپیادی(سوال و حل آن ها با همکاری هم)
هوف!چه عجب قسمت المپیاد ریاضی یه فعالیتی کرد!!!
من در صورت کسر ها به جای a ,b,c به ترتیب (b+c)- هفت و ... میذاریم وتفکیک میکنیم در میاد!
پاسخ : سمپادیسم
من قبول دارم که ما نباید غرور داشته باشیم و...
ولی این که ما با بقیه فرق نداریمو نباید این جوری که با هم هستیم باشیم رو اصلا قبول ندارم!
من هم با بچه های عادی دوستم و هم سمپادی ها. ولی عقیده و طرز فکر من به سمپادی ها خیلی شباهت داره و به همین دلیل باهاشون بیشتر میسازم.
بک عده از...
پاسخ : سوتیها
همین الان داشتم با یه معلم چت میکردم ،گفت تولدت مبارک
من گفتم :تولدم الان نیس آذریم و آریا کلا آدمای بی خاصیتین!!!
جواب ایشون: :-? عزیزترین فرد من آذری ِ!
من: :-" :-"نه نه اشتب شد
پاسخ : خوردن سر کلاس
باو ما دوم راهنمایی که بودیم ، سرزنگ دینی غذا میخوردیم!!!اونم از نوع پلو خورش!!!!یه دفعه میدیدی تو کلاس پر بوی قورمه سبزی و ایناس! :-"
پاسخ : سوالات ریاضی
من اینو در رابطه با ب.م.م دیده بـودم!البته یه شرطی هم اونجا داشت که میگفت اون مجموعه زیر مجموعه ی اعداد طبیعی است.
من فکر نکردم روش قبلا ولی الان به نظرم مثلا میشه یه کاری کرد:چون زیر مجموعه اعداد طبیعیه اون مجموعرو با اعداد طبیعی تناظر بدیمو همه ی اعضارو بر دی تقسیم کنیم و...
پاسخ : سمپادیهای تهران [دبیرستان فرزانگان 1]
دوستان پایه اول یه سوال:راس میگن ناظم اولا خیلی گنده؟!میگن مثلا دست بندو از دست بچه ها در میاره وسط راهرو؟!
پاسخ : تکست های ِ ماندگار
وسطای آهنگ:
خداحافظ و خيالت جمع, پشت سرت نميگم که اون به من خيانت کرد
به همه ميگم من واسه اون کم گذاشتم, نميگم که منو با يه کوهه غم گذاشت رفت
چرا چونکه نميخوام تورا خرابت کنم, تو کاري نکردي که من نخوام حلالت کنم
فقط گفتي از هرچي دروغ سير, ولي دروغ ميموني حقيقت اينه...
پاسخ : بدشانسی هاتون
فرض کنید یه اتفاق خیلی خیلی مهمی قراره تو یه جمعه ای (همین جمعه ای که میاد)بیفته که خیلی منتظرشین ، بـــــد 1ماه قبل مدرسه بگه دقیقا همون جمعه انتحان اجباری المپیاد دارید!!!تازه از این بدتر ، 7ماه منتظر باشی تا یه اتفاق خیلی خیلی مهم تر بیفته و تمام دلخوشیت این بوده باشی که...
پاسخ : تاثیر گذارترین صحنه ای که دیدین
یه بار دیدم یه خانوم ِ خیلیخیلی پیر ، یه عالمه خرید کرده بــود ، طوری که به زور میبردش ،مام تو اتوبوس نشسته بودیم داشتیم نگاه میکردیم ، خانوم ِ رفت یه جا نشست رو زمین وا3 این که خستگی در کنه ، چند دقیقه بعد پاشد که بره ، چند قدم بیشتر نرفته بـود که یه...