پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم...
و این شعر دیروزش که امروز داد بذارم...
دل اگر حس قلم نیست چرا بیداری
در یگانه شب رویایی خود میباری
حسرت عشق دو دنیا به دلت ماند ولی
همچو ساقی ز شراب تن او سرشاری
پای مان نگاهت و چه سود از ماندن
تو که در پیش نگاه سحرش چون خاری
لحظه های شب عمرت همگی روز گذشت
از...
پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم...
و اما شعر دیروز نگار...آخی
طفلکی شعرش ظهرش شد...
هم گوشیشو گرفتن هم بهش تهمت زدن...آخی...واسش دعا کنین...هرچند خودشون هواشو دارن ..
اینم شعرش
خسته بودن از همه بی رنگی و دیوانگی
دور بودن بی تمنا از تمام زندگی
خستگی ها و شکست و کوهی از دلواپسی
نعره های اشک هر شب...
پاسخ : ناله ی گرگ - اشعار آرمان آریا
چه جالب....بعضیا اینقدر اعتماد به نفس دارن که به استاد آرمان امر و نهی می کنن....
عجب دوره ای شده.
کلا سلیس تر بنویسی بهتره!
پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم...
خود نگار جونم که نیست...ولی من به جاش میام شعراشو میذارم(نیست دوست صمیمی و بغل دستیشم) تا تاپیکش نخوابه...هر چی نکنه بعد استاد اریا شاعر قدیمی سایت نگارجونه...
اینم آخرین شعرش....
راستی....شعراشو خودش تو سمپاد سیتی میذاره...