نتایج جستجو

‏حالا گيرم كه تظاهر نكنم حالم خوبه،كه هيچ وقت هم نكردم ، ولی كو آدمی كه بگم ببين ؛ حالِ من خوب نيست...

‏اولین رابطه ی جدی زندگی آدما هیچ وقت، هیچ وقت، هیچ فاکینگ وقت فراموش نمیشه، امان از روزی که تو اولین رابطتت بد شکست بخوری

‏اکثریت ما تو زندگیامون یکی بوده که یجور خاصی نگاش میکردیم یا نگاهمون میکرده؛ باقی عمرو به دنبال چشیدن دوباره اون لذت، سرگردونیم

تولدتون مبارک به امید موفقیت روزافزون

خیلی سخت شده پیدا کردن سرورهاشون ولی خب دنیای عجیبیه حتی ظاهر سایت ها هم متفاوت بودن.... هرچی که هست به نظرم فضای متفاوتیه اما به همون اندازه هم خطرناکه داخل ایران آنچنان فعالیتی ندارن البته تجربه ای بود که یکبار برای همیشه فک کنم کافی بود#-)

در پریشانیِ دل موی تو بی تقصیر نیست قایق بی سرنشین را موج هر سو می برد...

مشکل دقیقا همین احترام متقابله هرچقدر هم احترام این درس رو می‌گرفتیم بازم انگار نه انگار احترام مارو باس بگیره:D یکی از درسایی که خیلی میتونست ملموس باشه ولی خب خیلی هم سخت میگذشت... هیچوقت فراموش نمیکنم چقدر مجبور میشدم چشمامو ببندم تصور کنم سر جلسه که الان این ساختار چه مجاوراتی داره...~X(=))

هرکسی دل به کسی داده در این شهر غریب ... ما که غیر از تو نداریم، چه باید بکنیم...

خدا عاشقت شده بود عاشق آن باطن پاک ونگاه زیبایت وخودش خریدارت شد... در برابر خدا من رقیب ناتوانی برای داشتنت بودم.... آسمانی شدی... و من هنوزهم در این زمین با مشکلات موجوداتی به نام آدم اما مرام شیطان دست و پنجه نرم میکنم.... خسته ام.... بلیط بازگشت نداری؟ دلم بدجور هوایی شده... لااقل اگر خطوط...

تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده #مولانا

‏هیچی نیست که نشه باهاش کنار اومد فقط کنار اومدن با یه سری چیزها زمان میبره... این روزا هم میگذره...

Mon amour, sur l’eau des fontaines, mon amour Ou le vent les amènent, mon amour Le soir tombé, qu’on voit flotté Des pétales de roses Mon amour et des murs se gercent mon amour Au soleil au vent à l’averse et aux années qui vont passant Depuis le matin de mai qu’ils sont venus Et quand...

«سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه اول راه را با یووانا آمده بود. درباره آدمهای ماشینی حرف زده بودند. یووانا عقیده داشت مغز انسان مانند کامپیوتری پیشرفته است. سوفی خیلی مطمئن نبود. آدمیزاد لابد بیش از یک قطعه افزار است؟ به فروشگاه بزرگ که رسیدند، راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی...

خیلی نگاه می کنم عکس ات را... پیر نمی شوی .... اما پیرم می کنی... ی ا ح ق

‏دختر خنگ نداريم، دختر باهوش و باهوش تر داريم، دختر باهوش باهوشه، دختر باهوش تر ميدونه كِی خنگ باشه ^_^

:-w>:P:))=)) چیزی نیست><

آره:D;;) نمیدونم والا اخه چرا فقط=))=)) ما ز مگس گشتن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده‌ ما را مس کنید;))