او می سرد ز راه
خسته لیک پرغرور
آورده از بهره ما
نان و سبزی و بسیار چیز های خوب
حالا فتده روی جا
" مادر تو هم بیا یک لقمه بخور "
جوابی نمی دهد
ما می خوریم و بعد ، باز هم
بلند صدا می کنیم "بیا"
جوابی نمی دهد
نزدیک میرویم
مادر به خواب رفته ؟
نه ! نه !
او زیره بار خستگی
با چشم نیم گشوده رو به...