نتایج جستجو

  1. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها یه بار با دوستم دعوام شده بود که بهم زنگ زد گوشی رو برداشتم و داد زدم: -هان چیه؟ مرض داری هی زنگ میزنی من دیگه با آشغالی مث تو کار ندارم. یه دفعه یه صدای کلفت از پشت گوشی اومد: -سلام داداش آشغال مرض دار هستم. آشغال مرض دار پیش تو نیست؟ منو...
  2. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها اینم سوتی دبیر زیستمون: لطفا یه خودکار سرمه ای یا آبی به من بدید 8-} -------- بازم از دبیر زیست: لطفا اونایی که کشیدند شکل رو هم یاد داشت کنند ;D :o :-/ -------- می خواستم به دوستم بگم اندکی در زیر این باران بمان گفتم: اندکی در زیر این باران ببار :)) :))
  3. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها یه بار رفتم پشت یه عابر بانک به خیال اینکه دوستام پشتم ایستادند کلی شکلک در آوردم و گفتم: -بچه ها اسم اینا چیه؟ من که تا حالا از اینا ندیدم. بعد رومو کردم به دوستام که چشمتون روز بد نبینه دیدم یه پسره وایساده پشت سرم و هرهر به من میخنده :-s :-s :-s :-s :-s :-s :)) :)) :)) :))...
  4. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها از دوستم پرسیدم : -من قوز میکنم؟ گفت: -نه هرکی بهت گفته زر زده خندیدم و گفتم: -خاله ام گفته :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
  5. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها دوستم نمره ی بدی گرفته بود و داشت گریه میکرد و به من می گفت: -یعنی من در این حد خر و احمقو نفهمم؟؟؟؟ منه که اصلا تو باغ نبودم گغتم: -نه دیگه در اون حد!!!!! ;)) ;)) ;)) ;)) ;)) ;)) 8-|
  6. تا حالا ضایع شدین/کسی رو ضایع کردین؟!

    پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟ یه بار با مامانم رفته بودم بیرون یه پسره چشم ازم بر نمیداشت و بهم گفت: -خوشگل خانوم خوبی؟ مامانم برگشت بهش گفت: -خوب هم باشه به تو مربوط نیست پسره با تعجب نگاهمون کرد.هندست رو از گوشش در آورد و رو به مامانم گفت: -شما چیزی فرمودید خانم؟ مامانم که بد جور ضایع شده بود...
  7. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها من تو عمرم خیلی مسخره بازی در میارم والبته سوتی هم زیاد میدم اینم یکی دیگه از سوتی هام امید وارم از این سوتی ها ندید.: یه بار برای خاله ام خواستگار اومده بود منم به در یکی از اتاقا تکیه داده بودم و داشتم سعی می کردم پسره رو ببینم که چشمتون روز بد نبینه در اتاق باز شد و من پهن شدم...
  8. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها سلام بچه ها اینم یه سوتی پایه: سوم راهنمایی که بودیم یه کتاب فارسی کف کلاس افتاده بود من هم بی خیال وارد شدم که پام رفت روی کتاب و پخش زمین شدم من که نمیدونستم معلم تو کلاسه داد زدم: -کدوم خری کتابشو انداخته وسط کلاس؟ معلممون گفت: -من!!!!!از دستم افتاد.
  9. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها یه جانباز آورده بودند واسه سخنرانی من رفتم معرفی کنم گفتم :ایشون یه شهید جانبازند :))
بالا