دست برداشته ام در غمت از ایمانم
تا به دست آورمت هم قسم شیطانم
ای گل سرخ که بر گریه ی من خندیدی
منم آن ابر که می گریم و می خندانم!
راز سربسته ی ما مایه ی بدنامی توست؟
بیش از این از نظر خلق مکن پنهانم
رودم و هیچکسی راه نبسته ست به من
سنگ هم نرم شد از گریه ی بی پایانم
چشم بردار از آن ساعت و بی...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
اگر آن دوست به اين شهر قدم بگذارد
هرکه از راه رسد دل به غمش بسپارد
موجم و بر دل سنگين تو سر مي کوبم
شايد آن خاطره دست از سر من بردارد
نارفيقي که به من گفت ز تو بي خبرست
حال دارد به لبت بوسه ي تر مي کارد
چمدان بسته و بر آينه چشم افکنده ست
يار مغرور من اين...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
از لب سرخ تو گفتند که خون شد جگرم
چه بلاییست که بعد از تو نیامد به سرم؟
در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته این جاست که من رازنگهدارترم
تو به چشم رخت از دیده ی من دل بردی
وای بر من اگر از چشم دلت دل نبرم
من به حقانیت عشق مقید هستم
کاش جز من پسری داشت...
پاسخ : ایدههای شما برای انواع میتینگ
خب چیتگر دسترسی خیلی خوبی داره، هم مترو داره هم اتوبوس و از شرقی ترین نقطه ی تهران ( مثلا تهرانپارس ) یک ساعت طول میکشه با مترو!
از طرفی چیتگر جای امنیه و خیلی خلوت و ناامن نیس ( مث بقیه ی پارک جنگلیای اطراف تهران )
و اینکه چیتگر تنها پارکیه که میشه داخلش...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
رقــیـبـانـم بـــرای کـــسـب اسـتـقــلال می جنگند
دل و عــقـل و نـقـابـم هـم به این منوال می جنگند
دلـم بـا تـــوسـت اما عـقـل هـم بـی جا نمی گوید
حقیقت چیست وقتی حس و استدلال می جنگند؟
تــو از پرواز می گفتی، من از شـوق زمـــین خوردن
قـفـس حـرفـی...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
آره مرجع ضمیر "تو" مونثه و "او" مذکره. و کاملا میتونم قبول کنم که صفت "زیبا" برای ستایش یک مرد خیلی عرف نیست! :D
اون بیت "مرد کوهست..." ایده ـش اینه که از یک شی، دوتا صفت بگیری و از دو جهت کاملا متفاوت تشبیهش کنی. مثلا فاضل نظری میگه "گیسوان تو شبیه است به...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
مـثـلـث
در دلــت آیـنـه کـاریـســـــت ز زیــبـــایی او
مـــا کـه بســــــیار شـنیدیم ز رســوایی او
از حـسـادت نـرسـیده ست بـه ما چیزی جز
نـقـش تـصــــویـر تـو در فـال تـمـاشـایی او
مـــرد کوه ـست! همه داخل این کوهستان
نــذر کــردند بـه نــامــت! بــه هـم...
پاسخ : برنامه نهایی میتینگ بهاری سمپادیا
ای بابا :D انقد پی ام ندید اقا! :D سرور به فنا میره! :-" :-" :-" بااااااااااااااااشه میام :-L :D :D :-" :-"
فقط من 9 نمیاما :)) من تا 12 خوابم، بعد میام با آرش بستنی میخورم :> B-)
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
خو تو باس همه ش لو بدی؟ :)) اقا قبل از اینکه بگه من خودم میگم! اصن اون "دو سه سال است که شهناز ندارم" در نسخه ی اصلی بوده "دو سه روز است که شهناز ندارم" :D حالا دیگه زمانو دریابید :D میخوام وصیت کنم نوادگانم تغییرش بدن به "دو سه قرنست که شهناز ندارم" :))...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
نه نگفته بودی :D مرسی ازت رفیق ( اسمتو نمیدونم متاسفانه :D ) چشات مضمون دار و حرف برای گفتن دار و بدون تقلید میبینه :D بازم مرسی :>
آقا شرمنده نکن مارو تو رو خدا :D ما خاک پای همه ماتریکسیاییم :D بازم به ما سر بزن داداش >:D<
مرسی آرشام ;;) لطف کردی...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
شعر گفتم!
از امـــروز از تــمـــام قـیـد و بـنـد چــشـمــت آزادم
کـــه مـن آن قطره ی اشـکم که از چشم تو افتادم
بـــه لـطــف عـشـــق، در جـنـگی ز آب و آتشم اما
بـه حرف عقل، من جسمی ز خاک و روحی از بادم
مـــرا بـا خــود بـبـر ای عشق! ای اندوه بی قیمت
خـــودم...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
سلام :D
مرسی :>
+ یه اشباع داره توی کلمه ی قبل از "داد" ، ینی توی "تو"! که باید بلند بخونی این "تو" رو دیگه. یا مثن روی حرف بعد از "تو" یه تشدید بذاری ;;) ;;)
+ خواهش میکنم دختر. و متشکریم از شما ک در این بازار کساد نقد، نقد میکنی :>
مرسی از تعریف و...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
به هر حال کاری بود که از دستمون برمیومد :D
و مرسی که سیل احتمالی نظرات رو شروع کردی :))
+ توی اون مصراع آخر، "هجده تیر" اون روز معروف حمله به کوی دانشگاه بود، "نیمه ی خرداد" هم که همون 15 خرداد معروفه دیگه. پس "دیدار" و "دل" و "خون" هم مشخص میشن :>
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
سلام :D ما یه مرحله ی گذار رو طی کردیم و دقیقا همین الانه که به نظراتتون ( و خیلی بیشتر تعریفاتون :-" ) نیازمندیم ;;)
[size=14pt]کل عمرم که گذشته ـست چنان بـاد بد است
وصل حالا کــه مــرا بــــرده ای از یـاد بد است
بــغــضِ تـو راه گــــلـوی هـمـه ی مـا را...
پاسخ : آغاز رای گیری اولین مسابقه شعر سمپادیا
سلام رفقا! خسته نباشید همگی. مسابقه ی خوبی بود. با اینکه شعر من نرسید به مسابقه ولی حال داد کلا!
راستش من در مورد شعر نو و نیمایی و سپید اونقدری نمیدونم که بخوام نقد محتوایی داشته باشم. فقط از اونجایی ک حس میکنم این شعر به قصد یه شعر نیمایی سروده...
پاسخ : تنهایی واگیردار - اشعار راوی
یـک قــــــدم در مسیـر ویـرانـی - جــسم آزاد و روح زنـدانـی
بر تنم بی تو نقش خواهد بست - زخمهایی به عمق کوبانـی
[b]#کوبانی[b]