پاسخ : سوتیها
يه جك بود زنه سه تا بچه داشت اسمه يكيشون "ادب"بود بعد يه عاقاهه ميگف خانوم ادبتون كجا رفته ؟خانومه ميگف " سربازي "!!!
ما سره كلاسه جغرافي بوديم معلمه عصباني ها ... بعد اومده ميگه : ادبتون كجا رفته ؟! X-(
حالا كله كلاس ساك اون عقب يه هو من ميتركم ... =)) نميتونم جولوي خودمم...
پاسخ : سوتیها
دوستم موبايلشو تازه خريده بود بعد وقتي موبايل رو ميخري يه چسبي روشه
داداشه دوست ما اومده اين چسبه رو كنده بعد از ترس اينكه دوستم دعواش نكنه ورداشته با چسب قطره اي اين چسبه رو دوباره چسبونده رويه موبايله نو :)) :))
بعد باباش اومده درستش كنه با چاقو افتاده به جونه موبايله اين...
پاسخ : سوتیها
مامانم : به بابا ی سارینا زنگ بزن بگو من دوست دختر _ تم ....
من : چی بگم ؟؟!! :o
مامانم : چند بار بگم ... به بابا ی سارینا زنگ بزن بگو من دوست دختر _ تم ....
من : :))...
پاسخ : سرکار گذاری !
یه جمع نشسته بودیم بیکار...یکی از بچه ها یه موبایل گرفت از یکی همینجوری یه شماره رندومی گرفت
هیچی دیگه یارو ورداشت مام گفتیم از شبکه دو تماس میگیریم (ساعت 10:30 شب اونم با شماره موبایل =)) ) شماره ی شما برای مسابقه
ی تلفنیه امشبه ما انتخاب شده
حالا این یارو بدبخت...
پاسخ : سوتیها
معلمه پبانوم تک زبونیه و"س" و تک زبونی میگه
عاقا یه روز که این اومده بود خونه ی ما دختر خالمم خونمون بود هیچی دیگه قرار شد اون جلسه به دختر خالم نت هارو یاد بده
این بچچه هم که 4 سال بیشتر نداشت ...
معلمه تا نته فا رو درس داد دختر خالمم همین طور مو به مو تقلید میکرد همون نت و...
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف می کنم باتریه موبایله کیمیا رو بر اثره یه سانحه ی وخیم پرت کردم خورد تو تلویزیون خونه ی صبا (پت) و الان موقع هایی که تلویزیون خاموشه دو تا دایره تو خالیه رنگ و وارنگ روی صفحه ی تلویزیونشونه ;D :-" X_X
پاسخ : سوتیها
کلا سوتی که زیاد میدم مخصوصا سره این موضوع که زیاد سوتی دادم ... ;D
مامانم همین طور تند تند پشته سره هم میگف زنگ بزن خونه , زنگ بزن خونه ... منم همین طور شماره و گرفته بودم دمه گوشم همش هم میگفتم "با این خط های لعنتی ... ادم نمی تونه خونش زنگ بزنه ... " بعد کلی با عصبانیت گوشیمو...
پاسخ : سمپاد=فقط 1 ها؟!؟!
من با اینکه فرزانگان 1 میرم اصلا به نظرم سمپاد فقط 1 ها نیستن ما همه یه خونواده ایم ... ما همـــــــــــــه با هــــــــــــم سمپادو میسازیم... :)
پاسخ : از تحصیل در سمپاد راضی هستین یا نه؟چرا؟
اوفـــــــــــــــــ چه جوورم که راضیم ... چون واقعا دارم زندگی میکنم تووش و واقعا دوسش دارمو با هیــــــــــــــچی , بوودن تو این مدرسه رو عوض نمیکنم,و واقعا دوســــــــــــــــــــــــــــــــــش دارم >:D< :x
پاسخ : جرئت حقیقت
عاقا ما داشتیم بازی میکردیم به یکی گفتیم بره یه سومه رو بوس کنه اینم که از خدا خواسته صاف رفت سراق اون که دوسش داشت... :))
این بچه اینقدر از چیزی که باید انجام میداد راضی بود که وقتی اون یارو سومه از ترسه رفیقه ما رفت تو دسشویی قایم شد این بچه که ول کن نبود از دسشوویی بغلی رو...
پاسخ : خواب
یکی از دوستام کلا کرم خالص تو وجودش هست یعنی همینطور کرم میریزه >)
من پاکنشو گرفته بودم بشم پس دادما اما میگم این بچه از بس کرم داره بعده یه رب میگه پاکنمو ندادی :))... هیچی دیگه اخر سر تموم شد اون موضوع
منم دیگه فراموشش کرده بودما ولی نمیدونم چرا اینجوری شد مامانم تعریف میکرد ...
پاسخ : سوتیها
همیشه موقع هایی که بابابم داره با تلفن حرف میزنه ما همه همینجوووری :| میشینیم تا حرفش تمووم شه
بعد امرووز داشتیم یه برنامه ی خیلی جذاب میدیم =P~
مامانم یادش افتاد... همینجووری که داشت تلویزیونو نگاه میکرد میگفت اگه بتوونی فردا سپیده رو ببری برا کارنامه و اینا
بعد همین موقع...
پاسخ : جرئت حقیقت
به من افتاد كه بپرسم
منم گفتم بره به يكي از سوما كه خيلي هم مذهبي بود بگه :
من يابو ى توام
بعد از اين كه كلي گشتبم و اخر سر پيداش كرديم
و دوستمم بهش گفت
واكنش سومه عالي بود
- X-( X-( X-( تو غلط ميكني X-(
دوستم: :( :o
ما : =)) =))
پاسخ : نحوه ي استفاده از تخته هوشمند در مدرستون!
ما هم سر زنگ زبان فيلم مي بينيم تا الان the others و knowing را ديديم كه جفتشم خيلى قشنگ بودن :> اما كمي ( خيلي خيلي كم ) فيلم the others ترسناك بود X_X :-ss