پاسخ : سرود ملی فرزانگان
اولین سرود ملی ِ فرزانگان هفت
[font=arial, sans-serif]آهنگشم از سریال Game of thrones از (آهنگساز ایرانی-آلمانی) رامین جوادی اِ :
[size=14pt]آرام آرام می بارد
رنگ خاموش امید
محبوس در بند زمان
آیا پایانی دارد؟
رعدِ آسمان باز شود سدِ مسیری که نتوانیم بی آغوشش بمانیم ما...
پاسخ : سوتیها
با این که معلمای جدید باحالن اما هنوز سوتی میدن
امروز تو مدرسه معلم فیزیکمون میگه : مسئله ها اینقدر مهمن که اصن نمیدونم چی بگم ;D
این یکی رو من دیروز نبودم ولی بچه گفتن کلی خندیدیم ;D
معلم فیزیک یه کلاس دیگه اومده بود سرشونو گفت:
یه سری دانشمندا هستن حالا من اسم نمی برم =)) =)) =))
پاسخ : سوتیها
این چند روزه مامان بابام کلی سوتی میدن خیلی باحاله :)) ;D :))
بابام داشت یه خاطره تعریف می کرد می خواست به مامانم بگه یادته سوار ماشین اون آقاهه شدیم که گفت یادته سوار اون آقاهه شدی؟
بعد منو مامانم از خنده منفجر شدیم ولی خودش نفهمید به چی میخندیم ;D
بعد دیروز مامانم پاکت پول...
پاسخ : گرامیداشت روز سمپاد
به ما که خیلی خوش گذشت
هیچ معلمی هیچ کاری نکرد فقط صبحش امتحان دینی داشتیم ;D که همش تقلب بود فکر کنم 20شم (بالاخره یه بار تو دینی ;D)
بعدشم رو صورت و دستامون علامت سمپاد کشیدیم
بعدشم بهمون پیکسل دادن و تو حیاط جشن گرفتیم بعد هم حلقه و شمبلیله ;Dخوندیم :x
بعد...
پاسخ : سوتیها
من امروز سر امتحان فیزیک اینقدر حالم خوب بود جلوی اسم درس نوشتم 105 ^-^ ^-^ ^-^ (شماره کلاس =D> =D> =D>) :-"
باد گوش مرا به او برسان(امروز در مکالمه من و دوستم درباره فاصله دانشگاه کلمبیا تا استنفورد ;D)
پاسخ : اعترافگاه !
اعترف میکنم که دیروز تو مدرسه منو تارا با چسب قطره ای انگشتامون رو به هم چسبوندیم B-) :o B-)و دیدیم واقعا چسبه خیلی محکم بود ;D
آخرش چسبه واقعا جدا نمیشد :)رفتیم پیش معلم شیمی تو آزمایشگاه تا با حلالش باز شد هی خانم بهادری میگفت حلالش آلمانیه 8-}تازه بعدشم میخواستیم دوباره...
پاسخ : سوتیها
امروز سپیده داشت در مورد روزشمار حرف میزد که چون ما روزشمار کارگامون به سقف وصله بهش گفت آویزون :)) :)) :)) :)) :))
...........................................................
سر دینی امروز خانومون گیر داده بود برا چادر نماز هی می گفت برا اینکه هیچ جا تون معلوم نشه کیسه بدوزید...
پاسخ : سوتیها
امروز یکی از دوستام تعریف می کرد رفته بودن رستوران اون رفته بود سفارش بده
داشت سفارش می داد که : 3 تا هات داگ یه دونه چیز برگر و... که آقاهه ازش پرسید نوشیدنی چی ؟ اونم جواب داد 5 تا دوغ مشکی ;D ;) :)) :)) 8-} :)) :)) ;) ;D
جدیدا چون پای رمیصا شکسته خیلی سوتی ها راجبش داده میشه...
پاسخ : سوتیها
امروز رفته بودیم اردو بعد پانیذ یه کیسه پلاستیک می خواست گفت:بچه ها ازینا که توش میکنن ندارین :)) ;D :))
یه نفر دیگه که اسمشو نمیگم چون منو می کشه :-ss می خواست بگه :یخ در بهشتم گفت :یخ بندم نمی دونم داشت به چی فکر می کرد ;D ;D ;D
پاسخ : خاطره نویسی روزانه
ما الان سر کلاس کامپیوتر هستیم،معلممون هم مثه همیشه خواب مونده و نیومده :x (:|ما هم که بی کار و علاف ;;) ;;) ;;)همش پلاسیم اینجا.قراره تا یه ساعت دیگه هم بریم اردو تا دو نیم (الان گفتم که حسابی دلتون بسوزه،سوخت الان یا یه بار دیگه بگم؟؟ \:D/ \:D/ \:D/ \:D/ \:D/)
پاسخ : سوتیها
خانوم ادبیاتمون امروز میخواست معنی کلمه نی لبک رو بگه گفت: نی لبک اون نی ای است که رو لب میذارن.
بعد نسیم گفت: خانوم مگه بقیه نی ها رو کجا می ذارن؟ ;D ;) :)) ;) ;D
سر ریاضی رمیصا دوستم داشت می پرسید که این چیه به آکولاد گفت کروشه مریم اومد بهش بگه اینکه کروشه نیست گفت اینکه کراشه...
پاسخ : سوتیها
معلم شیمیمون میگه : این روضه(؟) ها تو تلویزیون نشون میدن مستنده ;D
معلم ریاضیمون اومده بگه فهمیدین چی شد؟ میگه: بچه ها فهمیدین چی شدین؟ 8-}
خودشو عمرا بهت بگم چیه(کلا هر دفعه سر دینی این جمله رو میگه نمیدونم برا چی؟ ;D)
نمیدونم درسته یا نه ولی هر کدوم از شما ها می شنوید بشنوید...