پاسخ : کنکور مجددیها
چرا تو همون سایت chap.sch.ir قسمت اطلاعیه هاش نوشته تازه بعضی کتابام تو سایت گذاشته
دین و زندگی و ادبیات و فیزیک ریاضی و تجربی و دیف : جزیی
فقط فلسفه و علوم زمین تغییر کلی داشته . خدا رو شکر [-o<
پاسخ : کنکور مجددیها
دین و زندگی 3و عربی 3 و فیزیک 3 ریاضی وشیمی 3 وحسابان و زیست 2 (سال سوم ):تغییر جزیی :-?
زمین شناسی: تغییر کلی :-L
من خودم همه ی کتابا رو با دقت ندیدم ولی دین وزندگی 3 رو که دیدم مثلا درس اسمش عوض شده و متن هم یکم ولی مفهومش یکیه 8-|
برو تو اطلاعیه ی سایت...
پاسخ : آزاد بگذاریم، تا عادی شود!
ما باید تا حدی آزاد بذاریم تا انسان ها بتونن با عزت نفس درباره ی این موارد تصمیم درست بگیرند نه اینکه این موارد عادی شه ! خوبه ما به جای اجبار آگاهی بدیم !منه جوون گاهی به خاطر غرورم حاضرم روی خیلی چیزا خط بکشیم ! مثلا وقتی مجبور میشم حجاب داشته باشم احساس...
پاسخ : خودکشی !
دیروز رفته بودم درمانگاه دیدم 1 آقاهه با زنش داشتن میدوییدن :-s مرده رگ دستشو زده بود مثه اینکه داشته خودکشی میکرده :((بیچاره :(( میگفتن 1 چیزی از دستش قطع شده که جبران پذیر نیس :-s بیچاره زنش=(( مردمم کلی پشت سرشون حرف میزدن 8-| بابا کسی که خود کشی میکنه احمق نیس شاید واقعا...
پاسخ : تک فرزندی، خوب یا بد؟
اگه واقعا شرایط اقتصادی اجازه بده ،بچه هایی که با خواهر و برادرهای هم سن خودشون یا با اختلاف سنی کم روابط اجتمایی بهتری دارن :-?البته منظورم این نیس که عکس قرینش هم درسته
پاسخ : گفت و گو با خدا
تا سال پیش ازت پول میخواستم و نمره و 1 کسی که دوستم بداره 8-^ امسال ازت علم میخوام و معرفت و عشق [-o< ولی دلم میخواد چیزایی رو بهم بدی که صلاح میدونی چون نمیدونم فردا چی میخوام ! :-??
پاسخ : کلید جا گذاشتم،پول ندارم،بیرونم، چه کنم؟
1 در بست میگیرم تا شب کل تهرانو میگردم ! \:D/شب که خانواده اومدند میگم پول آقا رو حساب کنین تا شما باشید دیگه یادم نره کلید رو جا بذارم! ;D
پاسخ : سوتیها
مامانم : بیا ببین بابا بزرگت برام چی داده ! حواسش نبوده اشتباهی واسه من فرستاده : 1شاخه گل و آرزوی سلامتی! من و مامانم:=))!
مامانم 5 دقیقه بعد: ;D اشتباهی به جای اینکه به داییت بفرستم به بابا بزرگت فرستادم برای روز پدر چی کار کنیم ! :-" من: :))
پاسخ : اگر شما زمان جنگ بودید و اگر جنگ شود ...
اول میبینم حق با کیه نه این که نژاد و کشورم چیه نا سلامتی مسلمونیما! :)وقتی فهمیدم حق با کیه تمام تلاشم رو برای صلح میکنم <:-Pاین وسط خیلیا از خون ریزی دست بر میدارن! :xاگه دیگه راهی نبود میرم با بیشترین قوا تو جبهه ی حق میجنگم ! B-)
پاسخ : سوتیها
اون روزی ضعف کرده بودم رفتم دکتر :-<گفت کفشاتو درار بخواب منم کفشامو که در اوردم با ارتفاع پرت شد وسط مطب دکتره با این حالت 8-|کفشامو جمع کرد جلوی پام ;D گفت دکمه هاتو باز کن .ناکس دکمه هام وا نمیشد که 1 ربع طول کشید آخرش دکتره اینطوری بود که کمک نمیخوای؟ :-w موقعی هم که...
پاسخ : قدیمیترین خاطرهای که یادتون میاد
یادمه رفته بودیم 1 مهمونی ازونجایی که چاقاله بادوم سالی 1بار میاد منم یادم رفته بود چاقاله بادوم چیه! ;D مثل اینکه صاحب خونم غریبه بود...اون وسط بلند از مامانم پرسیدم اینارو چه جوری می خورن؟؟؟ :-?واین بود قیافه ی مامانم ^-^