پاسخ : فیلم کره ای
منکه عاشق کره ایام تازگیا فیلم بسران فراتراز گلو نگا میکنم خیلی باحاله
باعث شده برم کره ای یاد بگیرم در ضمن امبراطور تو دونگ یی خیلی باحاله خیلی خوشم میاد
پاسخ : شرطبندی
من که کلا کارم شرط بندیه مثلا سر امتحان لغوشدن اونقدر ساندویچ بردم خودشم ریا نباشه من80%شرطا میبرم یه بار با دوستم شرط بستیم سر اینکه هرکی باخت باید بره رو مدیر زبونشو دراز کنه من بردم بیچاره دوستم نتونست انجام بده جاش رف یه سیلی به دوستم زد بنده خدام خبر نداش
پاسخ : جرئت حقیقت
یه با تو شرط بندی باختم دوستم گف برو از مدیر ببرس ابروهاشو کجا برداشته منم خیلی خونسرد رفتم گفتم دوستم میبرسه ابروهاتو کجا برداشتینو همه چی رو گردن دوستم انداختم
یه بارم به معلممون گفتم وقتی به ادم نگا میکنین انگار میخواین ادمو بخورین چه قدر جرئت دارم من :)
پاسخ : آتش زدن پرچم یک کشور!؟چرا؟
به نظر من اتش زدن برچم یه ملت توهین به مردم فرهنگ دین و... اون ملته اگه ما با دولت و مسوولان اون کشور مشکل داریم مردم چه گناهی کردن اونطوری باعث میشه مردم اون کشور دید بدی نسبت به مردم ما داشته باشن
پاسخ : ماهواره رو برای خانواده های ایرانی مناسب میدونین
در کل خوبه ادم اطلاعات زیادی میگیره اما بعضی برنامه ها واس ما ایرانیا خوب نیس چون با فرهنگی که باهاش بزرگ شدیم نمیخونه ینی نمیشه بعضی ازکارایی که تو ماهواره یاد میگیریم تو کشور بکنیم
پاسخ : ایا حاضر هستید از سمپاد برید؟
این همه خرخونی کردیم تو سمباد قبول شیم حالا بریم؟بابا هیچی نداریم لاقل با سمبادی بودنمون یکم کلاس بذاریم
تلبته سمپادی بودن مزایای زیادی داره فقط پز دادنش نیس
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه
اخ نگو یه با همین طوری وایساده بودم که یه بسربچه اومد دستمو گاز گرف لامصب ولم نمی کرد اخر با لگد کنارش زدم الانم جاش مونده
من اصولا با بچه ها رابطه خوبی ندارم یا میان موهامو میکشن یا سیلی میزنن خودشم ادم نمیتونه تلافی کنه کلا خیت میشه
پاسخ : خوردن سر کلاس
ما که کل کلاسو با خوردن صرف میکردیم یه با تو کلاس ادبیات من سرمو بردم بایین تخت که کرانچی بخورم که معلممون گف دیدمت راحت باش بیا بالا بخور یه بارم تو کلاس ریاضی وقتی معلم سرشو برمیگردوند ابمیوه میخوردم وقتی سرشو برمیگردوند زود میذاشتمش زیر صندلی :)
پاسخ : گند های دوران كودكی
گندکه زیاد داشتیم یه با 3-4 سالگی انگشترطلای مامانمو انداختم تو توالت وبا یه لحن بیروزمندانه اومدم به مامانم میگم ماما انگشترتو تو دسشویی انداختم :)
پاسخ : قدیمیترین خاطرهای که یادتون میاد
یکم که به مغزم فشارمیارم 4سالگیمو یادم میاد که با همسایه مون رفته بودیم استخر من یهو افتادم تو اب و شنا بلدنبودم داشتم دستو با میزدم ودستمو بیرون دراز کرده بودم که یکی دستمو گرفتو بیرون اورد دقیقا جای غرق شدنو اون کسی که نجاتم داد یادمه دیگه مرگو به...
پاسخ : منطق های جالب
منطق مامانه من:این همه درس خوندی سر یه کیسه رو نمیتونی واکنی ؟ 8-}
منطق من:وقتی دوستام تو امتحان کم میگیرن به خاطر این بوده که به من تقلب ندادن
پاسخ : خواب
مادر من که واس بیدار کردن من یه روش کاملا خلاقانه بیدا کرده اونم اینه که با یه بارچ اب اماده وایسته و تهدید کنه در صورت لزوم هم اقدام میکنه