پاسخ : خاطره از يادگيري الفبا
همیشه از معلم اول دبستانم بدم میومد اخه هر چی درس میداد بلد بودم و گوش نمیکردم اونم چپ و راست بهم گیر میداد منم که پرو هکیشه جوابشو میدادم اونم جرص میخورد حتی یه بار کارم به دفتر کشید ولی اخرش اون کوتا اومد
پاسخ : آزمون شناختِ شخصیتِ میــرز بریگــز
تیپ شما : ESTJ
تیپ J T S E
درصد 20 20 10 15
کلیات
ESTJ ها از اینکه مسئولیتی داشته باشند و همه چیز را در کنترل خود داشته باشند لذت می برند . این اشخاص دوست دارند که مسئول باشند . در گرفتن تصمیمات عینی خوب عمل می کنند. ESTJ ها می دانند که چگونه کارها را...
پاسخ : اختراع کلمات جدید
اَسَمُ کنده : پدرمو در اورده(اشتباه نکنید این انگلیسی نیست و دز فولیه معنی بدیم نداره)shttp://www.sampadia.com/forum/Smileys/Mohammad/49.gifhttp://www.sampadia.com/forum/Smileys/Mohammad/44.gif
زاییدم:ضایعیدم:ضایع شدم
ما به کیس میگیم گلابی
به دسشویی هم میگیم الف صفر مثه...
پاسخ : عبرت بگیریم
رفتار هرکسی و با شخصیت خودش بسنجیم نه اون طوری که تو جامعه اکثریت افراد رفتار میکنن.
مثلا :یه نفر بیاد با بچه ها سلام کنه و بعد دیگه اصلا با جمع خودشو قاطی نکنه .اکثریت مبکن ادم مغروریه و خودشو میگیرهبا ...
ولی واقعیت اینه که ادم درون گرایی و با این ویژگی رفتتارش قابل نوجیه ...
پاسخ : تقلب
دوستم سوالشو کف دستش مینوشت منم ج رو دسمال کاغذی براش مینوشتم اون موقع دوتا صرفه میکرد و معلم خودش تقلب از دست من به دستش میرسوند.
بیشتریت بار هم که با تقلب حال کردم موقعی بود که اصلا نمیدونستم امتحان دینی داریم. سوالا رو باید خودمون رو برگه مینوشتیم . من و دوستم سولا رو هر کدوم تو...
پاسخ : خاطرات ما از سوختن !
سال دوم راهنمایی بودیم .
یه برگه بود که از اطلاعات شومش باید نابود میشد. 2 تا از بچه ها برگه رو با کبریت اونم توی دستشون سوزندن تا این که اتیش رسید به دستش و داشت میسوخت همون موقع یکی از بچه های نابغه که داشت از اون حوالی رد میشد برگشت کفت بندازش تو سطل اشغال ...
پاسخ : اختراع کلمات جدید
دپسرده = افسرده ی دپرس
جوپیتر البته این یه فحشه که یه فرذ مسلط به انگلیسی و فارسی و المانی +مقداری هوش میفهمه یعنی چی. حالا من براتون توضیح میدم. جوپیتر همون ساره مشتری است که این جا منظرمون همون مشتری میشه حالا خودتون برید ببینید که به المانی مشتری چی میشه که تو فارسی...
پاسخ : جیم زدن
یکی از سالهایی که مارا بردن مشهد این معلما نذاشتن درس حسابی خرید کنیم و بریم بیرون ما هم گفتیم داریم براتون.
بعد شام که می خواستن ما رو ببرن حرمٍ ما چند تا نقشه کشیدیم که بپیچونیمشون. بالاخره نقشه شماره 2 عملی شد . ما باهاشون رفتیم حرم و اونجا گفتیم که میخوایم بریم صحن ها رو یکی...