پاسخ : سوتیها
رفته بودم از دست راننده سرویسمون به مدیر مالیمون که آقا هستن شکایت کنم
بعد رفته بودم کنارش داشتیم راه میرفتیم منم به جای این که به روب روم نگاه کنم به آقای صابری نگاه میکردم اونم اصا فک کنم گوش نمیداد من چی میگم خلاصه که همین طور تند تند راه میرفتیم و صحبت میکردم که
یهو دیدم یه...
پاسخ : ببخشید!میای باهم دوست شیم ؟
دیروز یکی بهم گفت میای باهم دوست شیم؟
من:نه
-ترو خدا
-نه
-خانومی
-نه
.
.
.
کلا نیم ساعت داشتم میگفتم نه
آخرش اعصابم ریخت به هم برگشتم بهش گفتم
بده
اون :o
من:(با داد دستمم دراز کرده بودم)
بده دیگه
بده اون شماره لامصب رو
بعد دستم رو به حالت این که میخوام...
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم
درسته که وقتی دوستم گوشی میاره مدرسه کلی فحشش میدم و دعواش میکنم
ولی نمیزارم کسی لوش بده (بدون این که خودش بفهمه)
درسته که وقتی بی اف گرفت کلی زدمش و قهر کردم باهاش
ولی سر همه قراراش میرفتم باهاش و یه گوشه ای منتظرش میشدم که مبادا مامانش اینا بفهمن(پارک پشت...
پاسخ : نامردی هاتون
اصا تو کار من نامردی نیست
واقا میگم
اصا با معیار هام جور نیست
ولی یه بار در حقم نامردی شد بدجور
سر یه موضوعی میخواستیم بریم دفتر شکایت
بعد همه کلاس تاکید میکنم همه کلاس رفتیم جلوی دفتر به من گفتن آرزو برو جلو در بزن برو تو ما هم میایم
منم ساده
در زدم رفتم تو
دیدم...
پاسخ : دعوا ...
دختر عمم 2 سال از من کوچیک تره ولی از همون بچگی از من درشت تر بود
کلا ما باهم خیلیییییییییییییییییییییییی دعوا میکردیم
خیلی بدم دعوا میکردیم
یادمه یه روز تو روستامون رفته بودیم
بعد رفتیم باغ
دخترعمم هم اونجا بود بعد نمیدونم چیشد باهم دعوامون شد
اولش داد داد میکردیم ولی بعدش...
پاسخ : راهنمايي : بدترين دوران زندگي
بدترین دوران زندگیم همون دوران راهنماییم بوده
اصا خعلی بد بود :((
هم از طرف بچه های مدرسه هم از طرف معلما هم از طرف مدیر معاونا خیلیییییییییییییییییییییییی مظلوم واقع میشدم
اصا داغون شدم اون سه سال
حیف که دلم نمیاد
وگرنه کینه همشون تودلم نگه میداشتم
من...
پاسخ : گند های دوران مدرسه!
یه دفه تو کلاس جشن گرفته بودیم داشتیم میزدیم رو میز و اینا بعد من بالا صندلی معلم بودم صندلیش چوبی بود نمیدونم چیشد من و صندلی باهم افتادیم کلا پایه صندلی شکست میزم ترک خورد :|
ماهم خواستیم صداش رو در نیاریم پایه های صندلی رو صوری گذاشتیم زیرش یه کاغذم گذاشتیم رو...
پاسخ : قولهایی که برای درس خواندن ما می دهند!!!
هیچکی به من قول نداده اگه نمره خوب بیاری چی میشه
همیشه بهم گفتن اگه نمره کم بیاری حق نداری بری باشگاه
اول مهرم مامانم یه بهانه جور میکنه که بگیره گوشی رو ازم و هر دفه هم موفق میشه :(
هیچی دیگه
زندگی منم اینجوریه ;D
پاسخ : روز تولد
خب تولدم همیشه مث روزای دیگه یه روز عادی بود
تا دوسال پیش ک اصا تولد نمیگرفتیم فقط از بابام پول میگرفتم
دوسال پیش و امسالم دوستام دعوت کردم رفتیم بیرون خوش گذشت
ولی خب من چقد طفلکم :(
=))
پاسخ : افتادن اولین دندان !
یادمه اینقده لق شده بود که اگه بهش زبون میزدم میفتاد ولی میترسیدم :-ss بعد رفته بودیم خونه بابا بزرگم بابام میخواست بکنش ولی نمیزاشتم بعد بابا بزرگم گفت من نگه میدارم بکنش
بعد اینقد جیغ زدم و گریه کردم تا مامانم فهمید اومد نجاتم داد و نتونستن اذیتم کنن >:p
ولی...
پاسخ : قتل
مورچه تا دلت بخواد
یه بارم وقتی کلاس دوم راهنمایی بودم داشتیم سرود میخوندیم یه مگس رفت تو دهنم :-&
منم نمیدونستم چ کارش کنم قورتش دادم :-&
مرده دیگه :-??
:))
پاسخ : روزي كه اولين نمره كمتو به مامانت نشون دادي
کلاس دوم ابتدایی بودم املا شده بودم 14 ;D
هیچی دیگه میخواستم نشونش ندم عذاب وجدان گرفتم رفتم یواشکی بهش گفتم مامان من نمرم کم شده به بابا نگیا [-o<
این مامان ما هم ن گذاشت نه برداشت صبح که بابام بیدار شده بود صاف گذاشت کف دستش :-L
هرچند که...
پاسخ : عبرت بگیریم
وقتی تو خیابون با دوستتون در حال حرف زدنین یا با گوشی اس بازی میکنین یا تو لاین و واتس و تانگو میچرخین جلو پاتونم نگاه کنین که مث من نرین تو ستون
ملت بخندن بهتون :)) =))
پاسخ : جیم زدن
پارسال کلا تو طول سال 3 جلسه سر کلای آمار 9 جلسه سر کلاس فیزیک 2 جلسه سر کلاس دینی بودم بقیه این 3 تا کلاس رو یا میپیچوندم میرفتم ولو میشدم تو حیاط حیاط شهید بهشتیا رو دید میزدم میخندیدم بهشون
یا میخوابیدم سر کلاس
آخرش هر سه تاشون بهم دادن12
کباثت ها :-L ;D
پاسخ : ببخشید!میای باهم دوست شیم ؟
اولین بار که یکی بهم گفت ببخشید میای باهم دوست شیم ؟
پسر همسایه رو به روییمون وقتی من 5 سالم بود و اون 6 سالش بود بهم گفت
یادمه وقتی بهم گفت یکی زدم تو گوشش گفتم زشتی ازت خوشم نمیاد دماغو :|
الان مث ماه شب چارده میمونه
ولی منو که میبینه فرار میکنه :)) طفلک
پاسخ : سوتیها
کلاسمون رفته طبقه بالا
هیچی دیگه داشتم از پله ها جنگی میرفتم بالا دیدم ای دل غافل مدیرمون واستاده رفتم بچرخم از پله ها بدوم پاین
ولی چشتون روز بد نبینه
ای خواهر پاهام گره خورد به هم 15 تا پله رو با کله رفتم پایین به این حالت که با شکم پخش شده بودم رو پله ها و هر پله ای که...
پاسخ : اعلام نتایج کنکور 93
:)) :)) :))
مامان من بعد عمری گفت بزار برم کنکور بدم بشم پزشک مملکت ;;)
خلاصه که نخونده رفت کنکور داد با اعتماد به نفس بالا و امید به پزشک آیندخ مملکت ;;)
هیچی دیگه
کلا قبول نشد فک کنم :-?
چوابا اومده؟؟:|
من از دنیا عقبم آخه =((
به سلامتییییی =)) =)) =)) =))
حالا...
پاسخ : سوتیها
یکی از بچه های باشگاه خعلی هوگو ش رو ( همون لباسی که تکواندو کارها تو مبارزه میپوشن ) دوست داره و همش میگه این ناموووووووووووس منه دست نزنین بهش X-( ;D
اون روز دسته جمعی حاضر شده بودیم بریم مسابقه
هوگوی این دوست ما افتاد زمین و کثیف شد :-L دوست ما هم حساسسسسسسسسسسسس رفت تو دست...
پاسخ : سوتیها
برای آزمون ارتقای کمربند با برو بچ داشتیم میرفتیم سمنان بعد بین شاهرود و سمنان یه بیابون بی آب و علفیه و انقد هواگرمه ک کسی وای نمیسته معمولا وسط راه ،
دوستم حالش بد شده بود و گلاب به روتون هی عق میزد ماهم نگه داشتیم یکم معدش خالی کنه ;D یکنم بالا تر یه دست شویی عمومی بود با...