پاسخ : شب های مهتابی
در وصف تو ام جانا, مانده ام به حیرانی
چون تربت صحرایم در بی سر و سامانی
من آتشم و سردم تو هوری و تو گرمی
من داده دلم اما تو محو و پریشانی
ای زمزمه ی امواج در سلسله ی دریا
من غرق تو ام اما صد حیف که پنهانی
زین اشک دو چشمانم معنی نتوانی یافت
عمریست که می بارد اما تو نمی...