پاسخ : تقلب
من و دوستم فاطمه وقتی بچه ها تو کلاس شلوغ میکنن و همهمه ایجاد میکنن تندتند از هم میپرسیم فلان سوال چی میشه فلان سوال چی میشه...
تا کلاس ساکت میشه مام ساکت میشیم :-" بعد رو کف دستش سوالشو مینویسه میگیره زیر میز دستشو تکون میده منم به میز ضربه میزنم به تعداد گزینه ی جواب درست :-"
پاسخ : خاطرات سوتیها
امروز با دوست صمیمیم تو اتوبوس واستاده بودیم یهو راننده ترمز گرفت ایشون از پشت پرت شدن تو بغل یه خانومی که نشسته بود :|
وقتی بلند شد دوباره با ترمز اتوبوس پخش شدن در بغل بنده :|
آخرین جمله ی آن مرحوم:دستمو بگیر تعادل ندارم انگار :| =)) (از شدت خنده هردومون اشکامون داشت...
پاسخ : خاطرات سوتیها
یکی از بدترین سوتیای دبیرا: :))
سرکلاس ادبیات بودیم.یه بیت بود داشتیم آرایه هاشو میگفتیم....
من گفتم خانم،جناس هم داره دیگه درسته؟
اونم یه نگاهی کرد به بیت و گفت: آره...."لبش" رو میتونیم بگیریم :| :| (حالت من و دوستم)
پاسخ : خاطرات سوتیها
یه بار کلاس المپیاد شیمی،دبیر هنو نیومده بود.[/size]با بچه ها حمله ور بودیم به سمت 5-6 بسته چیپس و پفک :D =P~
یهو دبیر اومد....ما همون با دهن و لپ نارنجیییییییی و دستای پفکی،زل زدیم بهش :|
اونم زل زد به ما :|
به جرئت میشه گف حداقل 15 ثانیه در سکوت کامل فقط ما اونو نگاه...
پاسخ : خاطرات سوتیها
خطاب به دوستم:خاااک بر سرت! باز شدی رتبه ی "اول از آخر" ؟؟!! :|
دوستم:(خییییلی با افتخار)حالا یه باره هاااا...خوبه همیشه رتبه ی آخر از اولم!! B-) :> ;;)
من :| :| :| بعدش داد زدم اخخخخ راس میگی همیییشه آخر از اولی :)) =)) =)) :لایک
تا چن دقیقه نفهمید چه سوتی ای داده :))
پاسخ : چه فصلي براي سفر به كجا برويم ؟
بنظر من نزدیکای بهار و خود بهار،شهر نیشابور واسه سفر خیلی عالیه
طبیعت و آب و هواش بینظیره >:D<
واسه تابستون هم همدان و تبریز عاااااالین
پاسخ : درس حفظیِ جغرافیا
خب جغرافیا که کلا حفظیه...نقشه ها هم که کلا من اصن باهاشون میونه ی خوبی ندارم :-L :-w
ولی همینکه حفظیه،برای همین ازش متنفرم :-&
با احترام به تموم کسایی که عاشق جغرافین :D 8-^
پاسخ : ديالوگ های ماندگار
دقیق یادم نیس ولی فکرکنم دیالوگ این بود: :-?
سیمین....هیچوقتريالهیچ جا، نذار به کسی غیر از خودت وابسته بشی و به کسی جز خودت تکیه کنی...
"شهرزاد"
پاسخ : ديالوگ های ماندگار
خدایا...گفتی نماز بخون،خوندم
گفتی روزه بگیر،گرفتم
گفتی راست برو،رفتم
گفتی کج نرو،نرفتم
یه بار شد ازم بپرسی تو چه دردته؟پول داری برا خودت و زن و بچه هات چیزی بخری؟غذا داری؟قربون اون رحمان و رحیمت،پس کو اون کرم و کریمت؟ :(
(صدای زنگ در خونه میاد)
-یا ابلفضلللل باز چه...
پاسخ : خاطرات سوتیها
چن شب قبل داشتیم با خانواده مستند میدیدیم ;;)
راجبه حیوونای سمی و نیششون و اینا بود
بعد یه گوسفنده رو نشون داد که خفاش گازش گرفته بود...یه آقایی هم داشت محل گازگرفتگیشو با یه اسپری مخصوص پوشش میداد :D
من پرسیدم این چیه؟مامانم گف گاز خفاش!
گفتم گاز خفاش؟؟!! گاز کجای خفاش؟...
پاسخ : ديالوگ های ماندگار
آخه بنده ی خدا....تو که واسه مردم زندگی نمیکنی!
فقط واسه خودت....بذار بقیه هرچی میخوان بگن،بگن
چون تنها کسی که قاضی ما میشه خداست...همینو بس :)
محسن تنابنده_شاهگوش
پاسخ : خاطره نویسی روزانه
من و دوستم :x مهرناز :x از ساعت 4:45 تا ساعت 7/5 رفته بودیم کتابخونه >:D<
هم درس خوندیم هم کلی خندیدیم هم شیرقهوه و چیپس خوردیم =P~ >:D<
خیلی کیف داد خیییییلی
ناگفته نماند تبلت های خودمونم اورده بودیم :D :-"
پاسخ : خاطرات سوتیها
هنرنمایی ای دیگر از فاطمه جان 8-} :
فاطمه به دوستم گفت خیلی میمونی
دوستمم به فاطمه گفت خیلی گوریلی...اورانگوتان :P
فاطمه:والاااااااا
:| :| :))
پاسخ : خندوانه
وااااااای به نظر من و خیلی دوستان دیگه م،هومن حاجی عبداللهی خیلی بهتر بود ~X( :(( :((
رامبد جوان بعضی وقتا خیلی لوس میشه >:p
ولی جناب خان عاااااااالیه >:D< :))
پاسخ : سوال و اشکالات
خب من جمله ی دوم رو فهمیدم :)
فقط اشکالم اینه که مگه خون سیاهرگ دی اکسیدکربن دار نیس؟؟؟پس قاعدتا باید سیاهرگ وارد بشه و سرخرگ خارج بشه!! :-??