پاسخ : محفل متال بازها+راکرا
میشه چندتا از اهنگای قشنگه گروه epica رو بم معرفی کنی؟؟؟ :)
اونقدر مهم نیس از کی باشه!!! بیشتر دنبال چندتا البوم و اهنگ هستم تو همین سبکا.... مرسی بابت اهنگا :لایک
پاسخ : سوتیها
امسال برای ما ی ناظم جدید اوردن فامیلیش رو هنوزم یاد نگرفتم...فک کنم کرباسیه....
بعد از اونجایی ک من هنوزم فامیلیشو یاد نگرفتم بش میگم کالباسی( البته جلو خودش نه)
بعد ی روز زنگ صبحگاهو زدن اینم اومد تو حیاط ک بچه ها رو ب صف کنه بعئ من دیدمش برگشتم بلند ب دوستم گفتم پاشو باز این...
پاسخ : سوم دبیرستانی های تجربی
من هنوز شروع نکردم....... یعنی دیر شده؟؟
دنبال چندتا کتاب خوب میگردم برای فیزیک و زیست و ریاضی و شیمی
و اگ ی کتابم باشه ک درسای عمومی رو داشته باشه باهم چون عمومی خیلی حوصله کار کردن ندارم ترجیح میدم تو ی کتاب خلاصه و جامع باشه..... من ک چیزی پیدا نکردم
پاسخ : اولین آشپزی
این اولین اشپزی من بود.......
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/73025540573331481024.jpg
;Dخیلی تلاش کردم خوب دربیاد در اخرین لحظه تلفن زنگید منم فک کردم خاموشش کردم خیلی راحت 20مین با تل حرفیدم بعد بابام گف انگار ی چیزی داره میسوزه ........ هیچی دیگ از دس رف
پاسخ : ترس دوران بچگی...!
سوووووووووووووووووووووسک
البته هنوزم میترسم
هروقت سوسک میدیدم 5-6دقیقه فقط جیغ میزدم بعد اگ رفته بود ک هیچ ن ک ادامه میدادم
جیغای منم از اون مدل بنفشا......
پاسخ : خدا رحمتش کنه! جاش خالیه ...
داییم.....مامان بزرگم...... بابابزرگم
دی ماه(سال 90) از سر امتحان ادبیات برگشتم خونه بابام اومد تو اتاقم گفت داییت مرده یه لحظه سرجام میخکوب شدم فکر میکردم بابام داره بام شوخی میکنه ولی اون انگشتری که همیشه دست داییم بود رو بم نشون داد تا 3ساعت فقط داشتم فکر...
پاسخ : قتل
منم وقتی 5 سالم بود جوجمو با خودم برده بودم حموم کلی سرشو شامپو زدم انقد جیک جیک کرد ولی بعدش که از حموم اوردمش بیرون هرچی صبر کردم خشک نشد با حوله افتادم به جونش ..... خودم موندم این چجوری تا شب دووم اورد و نمرد(درهر صورت همون شب مرد دیگه.....) بعد از اینم کلی جوجه کشتم
یه بارم...
پاسخ : خاطره مامان باباهاتون از بچگیاشون
اولیشم خودم میگم
مامانم میگفت داییم وقتی بچه بوده یه روز میره بیرون میبینه همسایشون یه دیوار تازه چیده اونم چندتا از دوستاشو جمع میکنه میرن باهم دیوارو هل میدن کلا میریزه پایین
پاسخ : خواب
نخندینا ولی دیشب خواب دیدم سر یه دعوایی( اصلا نمیدونم قضیه چی بود) منو دوستم تیر خوردیم :-\ :-ss :-\
بعد ما با اتوبوس رفتیم به یه جایی که باغ بود چند نفرم بودن بعد ما رو گذاشتن تو قبر (زنده بودیماااااااااااااا) خاک ریختن رومون بعد روحمون همینجوری تو اون باغ میچرخید :-s