پاسخ : شیطنت ها
ما اولای سال از معلم ریاضیمون خوشمون نمیومد من تا تونستم باش مهربون شدم بعد یه روز که داشت میومد کلاس دوستم سعی کرد خاکیش کنه که نتونس بعد در همین حال فکری به خاطرم رسید من دستمو زدم پشت کفشم ودستم فراوان خاکی شد سپس معلم که داشت میومد کلاس من دستمو که خاکی بود زدم پشت کمرش رو...