گزارش کارهای گروهی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,423
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
همون طور که در آغاز کار انجمن بهش اشاره کردیم سعی می کنیم که فعالیتمون صرفا جنبه تئوری نداشته باشه و با برنامه ریزی کارهای گروهی سعی کنیم عملا به حفظ محیط زیست کمک کنیم.
تو این تاپیک گزارش کار و عکس های کارهای گروهی که بچه های انجمن انجام میدن رو قرار خواهیم داد تا دیگران هم در جریان قرار بگیرن و تشویق بشن. به عنوان مثال اگر تعدادی از بچه ها در برنامه پاک سازی گروه رفتگران طبیعت شهرشون شرکت کرده باشن میتونن بیان اینجا اگر عکسی گرفتن قرار بدن و راجب کارهایی که کردن توضیح بدن یا اگر عده ای تو مدرسه شون برنامه ای در راستای حفظ محیط زیست پیاده کردن می تونن بیان اینجا عکس ها و گزارشش رو قرار بدن.
 

jigsaw.girl

کاربر فعال
ارسال‌ها
24
امتیاز
33
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
tehran
پاسخ : گزارش کارهای گروهی

سلام. من این کلیپ رو توی خود تاپیک تهران الان گذاشتم! حالا اینجا هم میذارم:-" حتما ببینینننننننننننن: http://s1.picofile.com/file/7942696983/darband.rar.html
یه توضیح مختصری هم بدم کسایی که نیمدن دلشون بسوزه:))
اولا که ما ۸ نفر بودیم. دو تا پسر ۵ تا دختر.
77928580343314255627.jpg

82493949869030290560.jpg

ساعت ۱۰ رفتیم دربند شروع کردیم. اولش که خیلی استریل همه با دستکش هر کی یه کیسه زباله داشت و اینا یع عالمه جمع کردیم
64975558249703422993.jpg

تا رسیدیم به اولین توقف گاه که یه رستوران بود:-". املت دلستر چایی نبات و ماست خوردیم :D
بعد اونجا چنتا از کیسه ها و دستکش ها رو ریختیم دور! اینگونه شدکه از رستوران که اومدیم بیرون با کمبود مواد اولیه مواجه شدیم! :)) نه دستکش کافی بود نه کیسه! اینگونه شد که بعضیا از دستکش ظرفشویی :-" و بعضی دیگر بدون دستکش به فعالیت ادامه دادیم! و هر ۲ نفر از یه کیسه استفاده کردیم!
19734110907621141293.jpg

بعد رفتیم بالا تر و به یه جایی که رسیدیم غر غر بچه ها شروع شد که برگردیم خسته شدیم دیر میشه و اینا! یکی از دوستان یه جایی میشناخت که یه رودخونه یی بود و سرسبز بود و اینا! با کلی زور و زحمت بچه ها رو کشوندیم بردیم اونجا!( ۲۰ متر مونده. ۵ دیقه دیگه میرسیم. الان تموم میشه! )و بدبختی تازه زمانی شروع شد که ما به مکان مورد نظر رسیدیم! یه جای صخره ای با یه شیب تندی بود باید ازش میرفتیم پایین! اصلا یه وضعیتی! با هزار بدبختی رفتیم پایین دو نفرمون هم نیومدن! از ارفتاع میترسیدن. بعد رفتیم پایین اونجا هم کلی اشغال جمع کردیم و یه ذره نشستیم استراحت کنیم! یه اب خنکی بود اونجا و مقداری بطری! در این هنگام بود که افکار پلیدی به ذهن ما رسید! بعد از اولین بطری که روی یکی از دوستان خالی شد دیگه اصلا فقط باید میرفتی پناه میگرفتی که هیشکی به هیشکی رحم نمیکرد!
42604964693304745630.jpg

بعد هم با پیشنهاد رشوه یکی از دوستان سر دیگری را به زیر اب فرو کرد! :-" =)) بیچاره خیس خالییییییی! بعد هم همگی موش اب کشیده راه افتادیم که برگردیم! تو راه لواشک خوردیم (به قول دوستان اسید سیتریک) =)) موقع برگشتن بیشتر کیسه هامون تموم شده بود ولی بازم یه مقداری جمع کردیم و دیگه؟:-? همین دیگه!
کلا در مجموع ۱۴-۱۵ کیسه اشغال جمع شد. کسایی هم که دیدم عکس العمل های خیلی خوبی نشون میدادن و به نظرم روشون تاثیر میذاشت.
 
بالا