پاسخ : فلسفه ی علم Philosophy of science
خب من یه توضح کوچولو در مورد بعضی از ریشه های فلسفه ی علم دارم:
مبحث فلسفه ی علم به صورت آکادمیک بخش نوین فلسفه است. اما رویکرد هایی که الزاما علمی نبودند سالها توسط دانشمند ها استفاده می شد.
الان وقتی صحبت از فلسفه ی علم می کنیم اول از همه نام هایی مثل کارل پوپر ویا هایدگر به ذهنمون میاد. و خب گروه شاخص پوزیتیویست ها و
پیامبرشون لودویگ ویتگنشتاین(اظهار نظر شخصی:

). ولی قبل تر از اون فلاسفه ی مختلف توی شکل گیری اندیشه ی فلسفه علم نقش داشتند.
یکی از مهم ترین این جریانها دو جریان تجربه گرایی و عقل گرایی از سده هفدهم تا تواسط قرن نوزدهم هستند.
این جریان ها هم بر عرصه ادبی و هنری تاثیر گذار بودند و هم بر عرصه ی علمی.
عقل گرایان: مانند کانت. معتقدند که تمام مفاهیم معنا شناختی جهان در گرو عقل انسان است. مفاهیم را بوجود می آورد و معنا را ایجاد می کند.
تجربه گرایان: مانند برکلی و لاک. شناخت ما را از دنیا بر اساس تجربه می دانند. تحلیلی که ما از مفاهیم می کنیم را به تجربه نسبت می دهند و پیشینه ی اولیه را نمی پذیرند.
از تاثیرات ایده های عقل گرایان بر علم می شه به تبین فلسفی نظریه نسبیت اشاره کرد. ایده زمان و مکان کانت رو در واقع مهم ترین پشتوانه ی فلسفی نظرریه نسبیت می دانند. حتی بعضی از فلسفه دان ها رسیدن به نظریه نسبیت را پروسه ی طولانی می پندارند که در طی چند سال تکامل پیدا کرده و شروع آن با کانت بوده است. قطغعا منظور آنها این نیست که فیلسوف آلمانی، ایده های فیزیکی در زمینه ی نسبیت داشته، بلکه منظور از غالب شدن نوع طرز تفکری است در میان ملل اروپای مرکزی که ذهنیت نسبیت گرایانه را در آنها تقویت می کرده است.
تجربه گرایان تاثیر قابل توجهی بر روی هنر، علم و حتی سیاست داشتند. می دانیم که نظم سیاسی آمریکایی ها و بنیاد قانونی نظام ایالات متحده در دویست و پنجاه سال پیش طبق آرای جان لاک، فیلسوف شهیر تجربه گرای انگلیسی، ساخته شده است.
اما می شود تاثیر تجربه گرایان را بر زیست شناس مشهور، چارلز داروین دید. به علاوه ساختمان
فلسفه ی تکاملی بسیار مدیون اندیشه ی تجربه گرایانه است. شهود و درک علمی در این طرز تفکر نقش کلیدی ایفا می کند. چرا که اول با بررسی پیرامون داده جمع آوری شده و سپس در ذهن تحلیل میشود. هر چند که در بسیاری از موارد فیلسئفان تکاملی از روند ذهنی عقل گرایانه نیز استفاده می کنند.( به این صورت که طبق استنتاج حکم کلی داده و سپس موارد دیگر را به دقت بررسی می کنند)
این دو اندیشه مقدمه ای برای بررسی های دقیق تر فلسفه در حوزه ی علم شد. به خصوص با پایان قرن نوزدهم و بالا رفتن حجم اطلاعات علمی به یکباره، خیلی های کنجکاو شدند تا پرسش های فلسفی پشت دومین نوع شناخت جهان،علم، را پیدا کنند که کار پوزیتیویست ها از همه معروف تر است)
به نقل از August McJoseph :
در کل پوزیتیویست ها به به مزخرفاتی همچون متافیزیک (به معنایی که به وفور در انجمن فراسرشت بکار رفته) و معنویات فرامادی و موهوم بها نمیدند.
بیشتر:
فلسفه ی علم در ویکی
اثبات گرایی در ویکی
آی آی ای! مذخرفات؟ با توجه به عدم قطعیت مطلق فلسفه باید توی انتخاب کلمه عمیقا دقت کرد. چیزی که ممکنه مذخرف خونده بشه می تونه خودش زیر بنای فکری جدیدی باشه. به علاوه شهود حسی و یا منطق آن قدر اساس های محکمی نیستند که بشه به طور کلی اونها رو قابل اعتماد دونست.