سخنان چارلی چاپلین

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع میترا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ارسال‌ها
666
امتیاز
4,687
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
دانشکده‌ی هنر و معماری تهران مرکز
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان میدهد ،شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید.

اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.

من دریافته ام که ایده های بزرگ هنگامی به ذهن راه می یابند که مصمم به داشتن چنین ایده هایی باشیم .

خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر است .
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

×
حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است.


+ این جمله رو شدیدا بهش اعتقاد دارم , حتی معتقدم همین شکلک =)) و :)) خودش خنده میاره :-"


×
انسان اگر فقیر و گرسنه باشد، بهتر از آن است كه پست و بی عاطفه باشد.
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

+من دریافته ام که ایده های بزرگ
هنگامی به ذهن راه می یابند
که مصمم به داشتن چنین ایده هایی باشیم.

+شاید زندگی آن جشنی نباشد
که تو آرزویش را داشتی را داشتی
اما حالا که به آن دعوت شده ای
تا میتوانی زیبا برقص...

+دنیا آنقدر وسیع است
که برای همه مخلوقات جا هست.
به جای آن که جای کسی را بگیرید
تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.

+اگر روزي خيانت ديدي
بدان که قيمتت بالاست .

"چارلی چاپلین"
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

"زندگی تاس خوب آوردن نیست،تاس بد را خوب بازی کردن است."

"از دشمن خودت یکبار بترس و از دوست خودت هزار بار."

"شناخت وظیفه کار مشکلی نیست ولی،انجام وظیفه مشکل است."
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

×درخشان ترین تاجی که مردم بر سر می نهند در آتش کوره ها ساخته شده است . چارلی چاپلین

×فیلمسازان باید به این نکته نیز بیاندیشند که فیلمهایشان را در روز رستاخیز با حضور خودشان نمایش خواهند داد. چارلی چاپلین
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

درخشانترین تاجی كه مردم بر سر می نهند، در آتش كوره ها ساخته شده است.((چارلی چاپلین))
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

« چه تلخ است، با بغض بنویسی و با خنده بخوانند. » - چارلی چاپلین -
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

با پول می شود خانه خرید، ولی آشیانه نه.
با پول می شود ساعت خرید، ولی زمان نه.
با پول می شود سرگرمی خرید، ولی شادی نه.
با پول می شود رختخواب خرید، ولی خواب نه.
با پول می شود غذا خرید، ولی اشتها نه.
با پول می شود دارو خرید، ولی سلامتی نه.
با پول می شود وسیله ی آرایش خرید، ولی زیبایی نه.
با پول می شود خدمتکار خرید، ولی دوست نه.
با پول می شود مقام خرید، ولی احترام نه.
با پول می شود آدم خرید، ولی دل نه.
با پول می شود کتاب خرید، ولی دانش نه.
و بالاخره...
با پول می شود قلب خرید، ولی عشق نه!
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

این نامه چارلی به دخترشه! قبول دارم زیاده ولی حداقل برای یه بارم که شده بخونیدش.....خیلی قشنگه!
..........​



اين را ميدانم و چنان است كه گوئي در اين سكوت شبانگاهي آهنگ قدمهايت را ميشنوم. شنيده ام نقش تو در اين نمايش پرشكوه ، نقش آن دختر زيباي حاكمي است كه اسير خان تاتار شده است.

جرالدين ،

در نقش ستاره باش ، بدرخش ، اما اگر فرياد تحسين آميز تماشاگران و عطر مستي آور گلهائي كه برايت فرستاده اند ترا فرصت هشياري داد.امروز نوبت توست كه صداي كف زدنهاي تماشاگران گاهي تو را به آسمانها ببرد. به آسمانها برو ولي گاهي هم روي زمين بيا و زندگي مردم را تماشا كن. زندگي آنان كه با شكم گرسنه در حاليكه پاهايشان از بينوائي ميلرزد و هنرنمائي ميكند. من خودم يكي از ايشان بودم. تو مرا درست نميشناسي. در آن شبهاي بسي دور با تو قصه ها بسيار گفتم اما غصه هاي خود را هرگز نگفتم ، آن هم داستاني شنيدني است. داستان آن دلقك گرسنه اي كه در پست ترين صحنه هاي لندن آواز ميخواند و صدقه ميگيرد. اين داستان من است. من طعم گرسنگي را چشيده ام ، من درد نابساماني را كشيده ام و از اينها بالاتر ، رنج حقارت آن دلقك دوره گرد كه اقيانوسي از غرور در دلش موج ميزند اما سكه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نميكند را نيز احساس كرده ام. با اين همه زنده ام و از زندگان پيش از آنكه بميرند نبايد حرفي زد. داستان من بكار نمي آيد، از تو حرف بزنم . بدنبال نام تو ، نام من است ، چاپلين.

جرالدين دخترم ،

دنيائي كه تو در آن زندگي ميكني دنياي هنرپيشگي و موسيقي است. نيمه شب آن هنگام كه از سالن پر شكوه تئاتر بيرون مي آئي ، آن ستايشگران ثروتمند را فراموش كن ولي حال آن راننده تاكسي را كه تو را به منزل ميرساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولي براي خريد لباس بچه نداشت ، مبلغي پنهاني در جيبش بگذار.

به وكيل خود در پاريس دستور داده ام فقط وجه اين نوع خرجهاي تو را بي چون و چرا بپردازد. اما براي خرجهاي ديگرت ، بايد يراي آن صورت حساب بفرستي . دخترم ، گاه وبيگاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد ، مردم را نگاه كن ، زنان بيوه و كودكان يتيم را بشناس و دست كم روزي يكبار بگو : « من هم از آنها هستم» . تو واقعاً يكي از آنها هستي و نه بيشتر…

هنر قبل از آنكه دو بال دور پرواز به انسان بدهد ، اغلب دو پاي او را ميشكند. وقتي به مرحله اي رسيدي كه خود را برتر از تماشاگران خويش بداني ، همان لحظه تئاتر را ترك كن و با تاكسي خود را به حومه پاريس برسان. من آنجا را خوب ميشناسم. آنجا بازيگران همانند خويش را خواهي ديد كه قرنها پيش ، زيباتر ، چالاكتر و مغرورتر از تو هنرنمائي ميكنند. اما در آنجا از نور خيره كننده نور افكنهاي تئاتر شانزه ليزه خبري نيست. نور افكن كوليها تنها نور ماه است. نگاه كن آيا بهتر از تو هنرنمائي نميكنند ؟ اعتراف كن دخترم

هميشه كسي هست كه بهتر از تو هنرنمائي كند و اين را بدان كه هرگز در خانواده چارلي چاپلين كسي آنقدر گستاخ نبوده است كه يك كالسكه ران يا يك گداي كنار رود سن يا كولي هنرمند حومه پاريس را ناسزائي بگويد.

دخترم چكي سفيد برايت فرستاده ام كه هر چه دلت ميخواهد بگيري و خرج كني ولي هر وقت خواستي دو فرانك خرج كني با خود بگو سومين فرانك از آن من نيست. اين مال يك فقير گمنام باشد كه امشب به يك فرانك احتياج دارد. جستجو لازم نيست ، اين نيازمندان گمنام را اگر بخواهي همه جا خواهي يافت. اگر از پول و سكه براي تو حرف ميزنم براي آن است كه از نيروي فريب و افسون اين فرزند شيطان خوب آگاهم. من زماني دراز در سيرك زيسته ام و هميشه و هر لحظه براي بندبازاني كه بر روي ريسماني بس نازك و لرزنده راه ميرفتند نگران بوده ام. اما دخترم اين حقيقت را بگويم كه مردم بر روي زمين استوار و گسترده بيشتر از بند بازان ريسمان ناستوار ، سقوط ميكنند.

جرالدين دخترم،

پدرت با تو حرف ميزند. شايد شبي درخشش گرانبها ترين الماس اين جهان تو را بفريبد. آن شب است كه اين الماس همان ريسمان نااستوار زير پاي تو خواهد بود و سقوط تو حتمي است. روزي كه چهره زيباي يك اشراف زاده بي بند و بار ترا بفريبد، آن روز است كه بندباز ناشي خواهي بود زيرا بندبازان ناشي هميشه سقوط خواهند كرد. از اين رو دل به زر و زيور مبند. بزرگترين الماس جهان آفتاب است كه خوشبختانه بر گردن همه ميدرخشد.

اما اگر روزي دل به مردي آفتاب گونه بستي با او يكدل باش و براستي او را دوست بدار و معني اين را وظيفه خود در قبال اين موضوع بدان. به مادرت گفته ام كه در اين خصوص براي تو نامه اي بنويسد. او بهتر از من معني عشق را ميداند. او براي تعريف عشق كه معني آن يكدلي است ، شايسته تر از من است.

دخترم . هيچكس و هيچ چيز ديگر را در اين جهان نميتوان يافت كه شايسته آن باشد كه دختري ناخن پاي خود را به خاطر آن عريان كند. برهنگي بيماري عصر ماست. به گمان من ، تن تو بايد مال كسي باشد كه روحش را براي تو عريان كرده است.

جرالدين،

براي تو حرف بسيار دارم ولي به موقع ديگر ميگذارم و با اين آخرين پيام ، نامه را پايان مي بخشم.

« انسان باش پاكدل و يكدل، زيرا گرسنه بودن ، صدقه گرفتن و در فقر مردن ، هزار بار قابل تحمل تر از پست و بي عاطفه بودن است.»
 
پاسخ : سخنان چارلی چاپلین

این چیزی که گذاشتی،بزرگترین هوکس دنیای ادبیات ه.(هوکس ناخواسته مثل‍ا :د)
تقریبا پنجاه سال پیش،فرج اله صبا،این متن رو در ستون فانتزی مجله روشنفکر مینویسه.که به دلیل عجله و فشار کار و این چیزا کلمه ی فانتزی ستون جا میمونه.و این نامه میترکونه و به زبان های مختلف ترجمه میشه و .... هرچقدرهم که میگن این نامه واقعی نیست چیزی درست نمیشه.
خلاصه گفتم در جریان باشید! :د خود ِدختر ِچارلی‌چاپلین گفته که چنین نامه ای از پدرم دریافت نکردم! :د
به هرحال متن قشنگی ه. :‌-‌"
 
  • لایک
امتیازات: BGN
Back
بالا