- شروع کننده موضوع
- #1
Diba :D
کاربر نیمهفعال
- ارسالها
- 7
- امتیاز
- 2
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 2 تهران
- شهر
- تهران
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج
داستان شاهزاده در قلعه کج که برای نوجوانان نوشته شده است با مایه ای از ایران باستان و فضایی پر از تخیل از سوی نشر دیبایه منتشر شده است. مودودی که پیش از این داستان مینو و کفشدوزک هفت نقطه ای را نوشته است با نگاهی بومی و با هویت به پیرامون خود نگاه میکند.
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج، نخستین جلد از یک دوگانه است که در چهار فضای متفاوت سیر میکند. پیش از همه، خواننده با فضای یک شرکت عادی در زندگی روزمرهی امروزی رویارو میشود، با همان جو حاکم بر ادارات و تشریفات سازمانی کاملا شناخته شده. مرد جوانی به پاس یک عهد کودکی، شغلش را در پایتخت رها میکند و سرنوشتش را با سازوکارهای شهر کوچک زادگاهش گره میزند.
دیری نمیگذرد که موجوداتی از جنس دیو و پریزاد به داستان وارد میشوند و شخصیت اصلی را در بستر جدیدی درگیر میکنند. درگیر شدن فریدون در این ماجرا، او و خواننده را به مسیر دیگری هدایت میکند که به افسانهی شاهزاده در قلعهی کج ختم میشود. افسانهای که سالها پیش توسط یکی از کارکنان همین شرکت نوشته شده بوده و در لابلای پروندههای پراکندهای از نظرها مخفی نگهداری میشده است.
همزمان با این وقایع، سرو کلهی موشها نیز در تصمیمسازی و گروه بندی شخصیتهای داستان پیدا میشود و اگر چه نخست، آنها را در اردوی دیوها و شخصیتهای منفی میبینیم اما با چرخشی تدریجی بین آنها فاصلهای ایجاد میشود و موشها از شکل سرسپردگی محض خارج میشوند.
دردسرها از جانب نزدیکترین دوست فریدون آغاز میشوند و پسر جوان در یک مخمصهی واقعی گرفتار میگردد. زیرا از یک سو بحران روزمرهی بدخواهان در شرکت گریبانگیر اوست و از سوی دیگر به بازنویسی این افسانه دل بسته و همین دل بستگی، دست و پایش را به زنجیر بسته است. بنابراین نه میتواند برود و نه میتواند برای تیرهای کینه و نیرنگ، چارهای بیندیشد.
جالب این که همین شرایط دشوار به نحوی دیگر در داستان افسانه نیز تکرار میشوند و شاهزاده اوژن هم با همهی مهری که به زادگاهش دارد گرفتار نقشههای شاهزاده یوحنا میشود و ...
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج، شرح احوال یک انسان ناکامل در مواجهه با دنیایی آلوده است. کار در سیستمی که مدیرش، جز نردبان ترقی خویش چیزی نمیبیند و به هیچکس جز به میل دل خود ارج نمیگذارد.
اما فریدون از معدود کسانی است که تسلیم بیمدیریتیها نمیشود. نمیتواند بپذیرد که همه باید فقط برای یک نفر کار و زندگی کنند. نمیتواند قبول کند که او و همنوعانش فقط عروسک خیمهشببازی دست رییس باشند که هر وقت دلش خواست تکانشان بدهد؛ و کله شقی او آنقدر پیش میرود که وقتی با یک افسانهی تاریخی مواجه میشود به بازنویسی آن متعهد میشود و پای مشکلاتش هم میایستد.
اما به هر حال روزگار سختی به او روی میآورد: روزگاری بسیار بسیار سخت. اما آموختههایی گرانبها نیز نصیبش میشوند، مثلا میآموزد که «زندگی سراسر تلبیس است... پس ... دانایی به تنهایی کافی نیست بلکه توانایی نیز اساس دیگر حکمت است»
آن که میخواهد در زندگی و برای مردم مفید و موثر باشد، باید «جوهری بیشتر از قلب مهربان» داشته باشد و حتی آن که عشق میورزد نیز باید بداند که «عشق، تنها لرزیدن دل نیست ... عشق، موهبت است، حکمت است و سزاوار بودن میخواهد»
شهوتِ قدرت میتواند بهترین دوست را به بیرحمترین دشمن مبدل سازد. اما آیا اشکال کار از قدرت است؟ یا اشکال از سازوکارهای نادرست مدیریتی است که هر مدیری نیز خودش قربانی آن میشود؟
به هر حال نه فریدون و نه شاهزاده اوژن، هیچکدام سر تسلیم فرود نمیآورند و تاوان سختی را نیز پس میدهند. اما چاره چیست؟ هزینهی انسان ماندن بعضی وقتها زیاد است و سری که بخواهد بالا نگه داشته شود گاهی تن پاره پاره خواهد داشت.
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج در جلد اول، دلهای پاک اما خام جوانان را به سنگ و سفال میکوبد تا پخته و آبدیده شوند و مقاومت کردن را بیاموزند. آن هم تمام قد ایستادن در برابر قدرت مطلق را، به جای ترسیدن و لرزیدن دائم.
اما این تمام این ماجرا نیست. این افسانه به لحاظ نگارشی برخی از مفاهیمی را به خدمت میگیرد که کمتر کسی به آنها اعتنا میکند. همانند پیربارزنگی که شاخصترین دیو در ادبیات شفاهی گوشهای از خراسان بزرگ است و یا مازورما که او هم در زمرهی پریزادها گنجانیده شده.
همچنین ترکیبهای کلامی و نامهای کهن هم به خدمت گرفته شدهاند تا نوشتاری نزدیک به افسانه پدید آمده باشد. ترکیبهایی مثل لت وکوب زدن، تختِ کمر، همراه با نامهایی نظیر سورند، پترگان، دیهوک و نظائر آن که همگی نمایندگان تاریخ و جغرافیای این سرزمیناند همراه با نان تافتون و شیرینیهایی مثل کلمپه و رنگینک، هر یک سهم ویژهی خود را در این کتاب دارند.
با خواندن این کتاب به یک فضای ایرانی سفر خواهید کرد و خود را بخشی از تاریخ این دیار خواهید دید. جلد اول این افسانه ما را نهیب میزند که کیستیم و چگونه میتوانیم در همین سرزمین، بهتر از نیاکانمان باشیم. بخصوص در مییابیم که افسانه و واقعیت چقدر میتوانند شبیه به هم باشند.
محمدناصر مودودي دانش آموخته رشته محیط زیست و از اهالی تايباد شهري در استان خراسان و در مرز ايران و افغانستان است. روحيهي لطيف و شاعرانه او و مطالعات گسترده در منابع تاریخی به او امکان تخیل و فضاسازیهای متعددی را در ادبیات کودکان و نوجوانان داده است. از مودودی تاکنون 5 اثر منتشر شده است.
نظرررررررر بدين!
داستان شاهزاده در قلعه کج که برای نوجوانان نوشته شده است با مایه ای از ایران باستان و فضایی پر از تخیل از سوی نشر دیبایه منتشر شده است. مودودی که پیش از این داستان مینو و کفشدوزک هفت نقطه ای را نوشته است با نگاهی بومی و با هویت به پیرامون خود نگاه میکند.
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج، نخستین جلد از یک دوگانه است که در چهار فضای متفاوت سیر میکند. پیش از همه، خواننده با فضای یک شرکت عادی در زندگی روزمرهی امروزی رویارو میشود، با همان جو حاکم بر ادارات و تشریفات سازمانی کاملا شناخته شده. مرد جوانی به پاس یک عهد کودکی، شغلش را در پایتخت رها میکند و سرنوشتش را با سازوکارهای شهر کوچک زادگاهش گره میزند.
دیری نمیگذرد که موجوداتی از جنس دیو و پریزاد به داستان وارد میشوند و شخصیت اصلی را در بستر جدیدی درگیر میکنند. درگیر شدن فریدون در این ماجرا، او و خواننده را به مسیر دیگری هدایت میکند که به افسانهی شاهزاده در قلعهی کج ختم میشود. افسانهای که سالها پیش توسط یکی از کارکنان همین شرکت نوشته شده بوده و در لابلای پروندههای پراکندهای از نظرها مخفی نگهداری میشده است.
همزمان با این وقایع، سرو کلهی موشها نیز در تصمیمسازی و گروه بندی شخصیتهای داستان پیدا میشود و اگر چه نخست، آنها را در اردوی دیوها و شخصیتهای منفی میبینیم اما با چرخشی تدریجی بین آنها فاصلهای ایجاد میشود و موشها از شکل سرسپردگی محض خارج میشوند.
دردسرها از جانب نزدیکترین دوست فریدون آغاز میشوند و پسر جوان در یک مخمصهی واقعی گرفتار میگردد. زیرا از یک سو بحران روزمرهی بدخواهان در شرکت گریبانگیر اوست و از سوی دیگر به بازنویسی این افسانه دل بسته و همین دل بستگی، دست و پایش را به زنجیر بسته است. بنابراین نه میتواند برود و نه میتواند برای تیرهای کینه و نیرنگ، چارهای بیندیشد.
جالب این که همین شرایط دشوار به نحوی دیگر در داستان افسانه نیز تکرار میشوند و شاهزاده اوژن هم با همهی مهری که به زادگاهش دارد گرفتار نقشههای شاهزاده یوحنا میشود و ...
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج، شرح احوال یک انسان ناکامل در مواجهه با دنیایی آلوده است. کار در سیستمی که مدیرش، جز نردبان ترقی خویش چیزی نمیبیند و به هیچکس جز به میل دل خود ارج نمیگذارد.
اما فریدون از معدود کسانی است که تسلیم بیمدیریتیها نمیشود. نمیتواند بپذیرد که همه باید فقط برای یک نفر کار و زندگی کنند. نمیتواند قبول کند که او و همنوعانش فقط عروسک خیمهشببازی دست رییس باشند که هر وقت دلش خواست تکانشان بدهد؛ و کله شقی او آنقدر پیش میرود که وقتی با یک افسانهی تاریخی مواجه میشود به بازنویسی آن متعهد میشود و پای مشکلاتش هم میایستد.
اما به هر حال روزگار سختی به او روی میآورد: روزگاری بسیار بسیار سخت. اما آموختههایی گرانبها نیز نصیبش میشوند، مثلا میآموزد که «زندگی سراسر تلبیس است... پس ... دانایی به تنهایی کافی نیست بلکه توانایی نیز اساس دیگر حکمت است»
آن که میخواهد در زندگی و برای مردم مفید و موثر باشد، باید «جوهری بیشتر از قلب مهربان» داشته باشد و حتی آن که عشق میورزد نیز باید بداند که «عشق، تنها لرزیدن دل نیست ... عشق، موهبت است، حکمت است و سزاوار بودن میخواهد»
شهوتِ قدرت میتواند بهترین دوست را به بیرحمترین دشمن مبدل سازد. اما آیا اشکال کار از قدرت است؟ یا اشکال از سازوکارهای نادرست مدیریتی است که هر مدیری نیز خودش قربانی آن میشود؟
به هر حال نه فریدون و نه شاهزاده اوژن، هیچکدام سر تسلیم فرود نمیآورند و تاوان سختی را نیز پس میدهند. اما چاره چیست؟ هزینهی انسان ماندن بعضی وقتها زیاد است و سری که بخواهد بالا نگه داشته شود گاهی تن پاره پاره خواهد داشت.
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج در جلد اول، دلهای پاک اما خام جوانان را به سنگ و سفال میکوبد تا پخته و آبدیده شوند و مقاومت کردن را بیاموزند. آن هم تمام قد ایستادن در برابر قدرت مطلق را، به جای ترسیدن و لرزیدن دائم.
اما این تمام این ماجرا نیست. این افسانه به لحاظ نگارشی برخی از مفاهیمی را به خدمت میگیرد که کمتر کسی به آنها اعتنا میکند. همانند پیربارزنگی که شاخصترین دیو در ادبیات شفاهی گوشهای از خراسان بزرگ است و یا مازورما که او هم در زمرهی پریزادها گنجانیده شده.
همچنین ترکیبهای کلامی و نامهای کهن هم به خدمت گرفته شدهاند تا نوشتاری نزدیک به افسانه پدید آمده باشد. ترکیبهایی مثل لت وکوب زدن، تختِ کمر، همراه با نامهایی نظیر سورند، پترگان، دیهوک و نظائر آن که همگی نمایندگان تاریخ و جغرافیای این سرزمیناند همراه با نان تافتون و شیرینیهایی مثل کلمپه و رنگینک، هر یک سهم ویژهی خود را در این کتاب دارند.
با خواندن این کتاب به یک فضای ایرانی سفر خواهید کرد و خود را بخشی از تاریخ این دیار خواهید دید. جلد اول این افسانه ما را نهیب میزند که کیستیم و چگونه میتوانیم در همین سرزمین، بهتر از نیاکانمان باشیم. بخصوص در مییابیم که افسانه و واقعیت چقدر میتوانند شبیه به هم باشند.
محمدناصر مودودي دانش آموخته رشته محیط زیست و از اهالی تايباد شهري در استان خراسان و در مرز ايران و افغانستان است. روحيهي لطيف و شاعرانه او و مطالعات گسترده در منابع تاریخی به او امکان تخیل و فضاسازیهای متعددی را در ادبیات کودکان و نوجوانان داده است. از مودودی تاکنون 5 اثر منتشر شده است.
نظرررررررر بدين!