من دو ماه اول جنینی ام به این صورت بوده که دکترا به مامانم گفته بودن انگل داره و مامانم قرص ضد انگل میخورد!تازه میدیدن خوب نمیشه مرتب قرصای قویتری بهش میدادن تا آخر یه دکتر عاقلی برا مامانم سونو مینویسه معلوم میشه بارداره!تازه من حاصل یک ازدواج فامیلی هستم که هر دو طرف ژن تالاسمی دارن!با این وجود من زنده با 20 تا انگشت به دنیا اومدم تالاسمی هم ندارم!
یه روز بود که باید میرفتم کانون پیش پشتیبانم.اونروز از صبحش حس خوبی داشتم .بابام منو تا اونجا رسوند اما برگشتن با خودم بود.هوا هم گرم شده بود و از خوش شانسی من زود یه تاکسی نگه داشت و وسط راهم ازش پرسیدم که میتونه بیشتر از خطش منو ببره که گفت آره و تقریبن دم خونه پیاده شدم تازه زیادم پول نگرفت:)
بعدش همینجور که خوشحال بودم یهو دیدم ساعتم نیست
چون ساعته مال مامانم بودو گرون هم بود داشتم سکته میکردم که خوشبختانه تاکسیه برای کاری هنوز ایستاده بود خلاصه از کف ماشین ساعتو برداشتم و نفس راحتی کشیدم
خوش شانسی من وقتی بود ک منو داییم داشتیم تو جاده میرفتیم مسافرت بعد یه قسمتش خاکی بود و جاده هی سربالایی و پایینی داشت از این سربالایی هایی ک جلوتو نمیبینی و من وسیلم از دستمم افتاد بیرون و دایممو مجبور کردم ک بزنه کنار(میگفت حالا بریم ب شهر بعدی ک رسیدیم برات میخرم الان باید کلی معطل بشیم ولی من با اصرار راضیش کردم ک وایستیم) و همون موقع ی پژو پارس ازمون سبقت گرفت من با شادی وسیلمو برداشتم رفتم سوار شدم یهو دیدیم از سرپایینی جلویی کلی خاک و دود و سر صدا اومد رفتیم جلوتر دیدیم یه سانتافه با شدت از سربالایی سر خورده و محکم خورده بود ب پژو پارسه و جالبیش اینه سانتافه اسیب وحشتناکی ندید ولی پژو کامل کاپوتش جمع شد و رانندش ب دلیل شکستن گردن فوت شد (یه پسر بیست و چهارساله)
و اگه اون لحظه ما ب خاطر وسیله من توقف نمیکردیم ممکن بود ما جای اون ماشین باشیم این بزرگترین شانسم بود
وسط بازی بتل رویال بودم. یارام هم ناک شده بودن. خلاصه شرایط خیلی حساس بود و با ترس و لرز داشتم راه میرفتم چون اسلحه درست حسابی نداشتم
ناگهان، یک کلاغ لجندری از اسمون اومد و روی شونم نشست تونستم با کشتنش یه گان لجند گیر بیارم.