- شروع کننده موضوع
- #1
AlirezaRajabi
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 332
- امتیاز
- 2,930
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- ابهر
- دانشگاه
- تبریز
باز مستم بکند خنده ی مستانه ی تو
نرم در هم شکند این دل دیوانه ی تو
*
باز هم فکر توئم با نفسم یار کنم
این چنین خیمه زد این عقل به سامانه ی تو
*
من چنان عاشق زارت شده ام این ایام
که کنم شام شبم با رخ شاهانه ی تو
*
تو که هستی منی،چشم تو سرمایه ی من
ناوکی زد به دلم ،چشمک رندانه ی تو
*
آرزویم همه دم دیدن روی مه توست
اشک من را بچکاند غم روزانه ی تو
*
گاه گاهی به دلم رخصت گشتن بدهم
بی قراری بردش باز در خانه ی تو
*
چو به تنهایی رسم در نظرم دیدن توست
ساقی ام؛زندگی ام در کف و پیمانه ی تو
*
گر به مکتب بروم در همه جا با همه کس
عشق خود جار زنم،گویمش افسانه ی تو
*
بی تو ماندن و نماندن که مرا سودی نیست
گور را تکیه زنم،جای بر و شانه ی تو ؟
*
دخترک های سیه موی و پریشان گیسوی
همه در حیرت آن گیسوی دردانه ی تو
*
چه کنم؟با که بگویم غم هجران تو را؟
دیریست سرایم غزل از فرقت جانانه ی تو
*
همه دانند که مستم ز می روز الست
گشته ام حلقه به گوشِ درِ کاشانه ی تو
نرم در هم شکند این دل دیوانه ی تو
*
باز هم فکر توئم با نفسم یار کنم
این چنین خیمه زد این عقل به سامانه ی تو
*
من چنان عاشق زارت شده ام این ایام
که کنم شام شبم با رخ شاهانه ی تو
*
تو که هستی منی،چشم تو سرمایه ی من
ناوکی زد به دلم ،چشمک رندانه ی تو
*
آرزویم همه دم دیدن روی مه توست
اشک من را بچکاند غم روزانه ی تو
*
گاه گاهی به دلم رخصت گشتن بدهم
بی قراری بردش باز در خانه ی تو
*
چو به تنهایی رسم در نظرم دیدن توست
ساقی ام؛زندگی ام در کف و پیمانه ی تو
*
گر به مکتب بروم در همه جا با همه کس
عشق خود جار زنم،گویمش افسانه ی تو
*
بی تو ماندن و نماندن که مرا سودی نیست
گور را تکیه زنم،جای بر و شانه ی تو ؟
*
دخترک های سیه موی و پریشان گیسوی
همه در حیرت آن گیسوی دردانه ی تو
*
چه کنم؟با که بگویم غم هجران تو را؟
دیریست سرایم غزل از فرقت جانانه ی تو
*
همه دانند که مستم ز می روز الست
گشته ام حلقه به گوشِ درِ کاشانه ی تو