پاسخ : اولین مسابقهی تحلیل و بررسی فیلم سمپادیا
به نام تصویرگر
تیم برتون بتمن رو به وجود آورد و نولان اون رو به اوج رساند.این سخنی است که جیمز برادینلی منتقد بزرگ هالیوود بعد از دیدن شوالیه تاریکی منتشر کرد.سکانسی که انتخاب شده سکانس معرفی جوکر یعنی بدمن همان فیلم است و کارگردان در حدود 6 دقیقه تمام خصوصیاتی که مد نظر داشته است را به بیننده منتقل کرده ؛این سکانس از نظر فیلمنامه ای 3 نقطه ی اصلی دارد1-نقطه ای که در طول آن فیلم درحال اوج گرفتن است و فقط برای بیننده ابعام شکل میگیرد2-نقطه ی اوج داستان که در آن اتفاقات ناگهانی داستان و شک در آن شکل میگیرند.3-نقطه ای که در آن ابهام های شکل گرفته حل میشوند و سکانس اصطلاحا سقوط میکند.
ابتدای کار به کمک داستان به تحلیل علت و معلولی میپردازیم و در آخر هم به چند نکته ی کلی:
در ابتدای سکانس ما شاهد 2پرش هستیم که تدوین قوی فیلم را به نمایش میگذارداولین پرش با صدای شکستن پنجره به داخل ساختمان میرود و دومین هم با صدای پرتاب طناب به ماسک جوکرمی پرد، درپلان داخل ماشین ما شاهد بحث درباره ی شخصیت جوکر هستیم تا اینکه در قسمت بعد یکی از شخصیت های دلیل گریم کردن صورت جوکر را ترسناک شدن او قلم داد میکند و این خود ابهام اول برای بیننده است ، یعنی این سوال که جوکر چی کسی است؟
با پرش بعدی به روی پشت بام متوجه میشویم که این دو واقعه درواقع موازی یکدیگر در حال وقوع هستند و کارگردان از تدوین موازی استفاده کرده (به یاد سکانس انتقام گرفتن مایکل در فیلم پدرخوانده که یک نمونه ی عالی از تدوین موازی است).
پس از ورود سه شخصیت به بانک ماشاهد میزانسنی پویا هستیم به شکلی که سه شخصیت مستقیم به سمت کاری که به آن ها محول شده میروند و دوربین ابتدا از پشت شخصیت ها و سپس از جلو آن ها را دنبال میکند. نورپردازی به علت مساعد بودن اختلاف دیافراگم نوری به صورت طبیعی به نظر میرسد(همان طور که قبلا هم در memento ی نولان دیده بودیم)دوربین آنقدر به همراه شخصیت ها عقب میرود تا این که به یک نمای کلی از ساختمان بانک و آدم ها میرسد(برای نشان دادن کامل وضعیت و موقعیت به بیننده).در تدوین همین قسمت یک سوتی هم به نظر میرسد به صورتی که تا وقتی که دوربین از پشت شخصیت ها به آنها نزدیک میشود ، شخصی که جلوتر از همه حرکت میکند اسلحه را با دست راستش حمل میکند ولی در پلان بعد ما شاهد این هستیم که همان شخص اسلحه را با دو دست حمل میکند ؛ البته این این قبیل گاف ها در فیلم های دیگر هم به تعداد زیاد یافت میشود اما چیزی از ارزش فیلم کم نمیکنند.
به دست نفر جلویی دقت کنید:
در دوپلان متوالی صرفا انجام دادن وظایف با میزانسنی مشابه دیده میشود تا این که در پلان بعدی در حالی که در حال قطع کردن تلفن ها هستند به دیالوگ عجیبی بر میخوریم : جالبه که شماره ی پلیس رو نگرفته و داشته تلاش میکرده یک شماره ی خصوصی رو بگیره.
از این دیالوگ میشه 2 جور برداشت کرد اول این که از اشخاصی قدرت مند تر از پلیس کمک میخواسته و دوم اینکه کلا بانک و پول های داخل آن متعلق به شخص یا اشخاصی غیر از دولت است.پاسخ دادن به این سوال هم ابهام دوم سکانس است.
بعد از اون در دو پلان بعد شاهد آن هستیم که وقی که شخصیتی کارش تمام میشود دزد دیگر او را میکشد ، این عمل باز هم دو سوال در ذهن بیننده ایجاد میکند که آیا این عملی است خیانتکارانه و یا برنامه ریزی شده؟ و این هم ابهام سوم است.
بعد از ایجاد شدن سه ابهام در سکانس یک پلان آرام را پشت سر میگذاریم و سپس به نقطه ی اوج فیلم نامه میرسیم که در آن شاهد دو شک هستیم(1-تفنگ داشتن مدیر بانک 2-وجود ولتاژ در درب گاوصندوق) که به سرعت و راحتی هم حل میشوند.
بعد از آن به پلان اتصال دو سر موازی تدوین میرسیم (قسمتی که دو شخصیت به پشت در گاوصندوق میرسند) که ار آن زمان به بعد تتدوین موازی به پایان رسیده و داستان روی یک خط دنبال میشود و در همین قسمت است که نقطه ی سوم فیلمنامه یعنی قسمت سقوط و رفع ابهام آن آغاز میشود.
ابتدای کار با دیالوگ:بانک مافیاای ابهام دوم رفع میشود و بعد از آن هم با کشته شدن دزد ها به دست یکدیگر و برداشته شدن ماسک جوکر به دو ابهام بعدی هم پاسخ داده میشود.پاسخ دادن به ابهام های بخش اول به ترتیب اهمیت آن ها و نه به ترتیب شرح آن ها هم یک نکته ی مثبت دیگر در فیلمنامه ی این سکانس است.
چند نکته
در طول فیلم ما دائما شاهد دوربین در حال حرکت و پویا هستیم مگر در سه قسمت که دوربین روی شخصیتی خاص میرود که در آخر معلو میشود که او خود جوکر است.
در طول تمام سکانس یک موسیقی در حال نواخته شدن است که این خود هم به تدوین موازی سکانس اشاره میکند(مانند صدای ناقوص در سکانس انتقام مایکل در پدرخوانده) و هم به سکانس حس پویایی و درحال حرکت بودن را القا میکند به ویژه که در قسمت های حساس سکانس به اوج میرسد.
همون طور که گفته شد این سکانس برای معرفی شخصیت جوکر به بیننده بود که من 6 وجه از شخصیت اون رو متوجه شدم:
1-وجه مدیربودن(تنها شخصی بود که قبل از ورود به بانک اطراف را وارسی میکرد)
2-غیر قابل پیشبینی بودن(با ورود اتوبوس از دیوار و فرو کردن دودزا در دهان رئیس بانک)
3-بی رحم و بی احساس بودن(با کشتن راحت راننده ی اتوبوس)
4-تیزهوشی و زیرکی(با کشته شدن دزد ها به دست یکدیگر)
5-چند رنگی و چند لایه بودن(با برداشته شدن ماسک باز هم به قیافه ی اصلی او نرسیدیم)
و وجه ششم که بسیار زیرکانه است خونسردی و آرامش اوست که وقتی القا میشود که پس از کشتن رئیس بانک در مقابل close-up گردنش را چنان کج میکند که گویی اصلا مشکلات برای او معنی ندارند؛فراموش نکنید که القای این وجه های شخصیتی با این کیفیت نیز بدون بازی فوق العاده ی هیث لجر امکان پزیر نبود.
نکته ی جالبی که بسیار هم نظر من رو به خودش جلب کرد ، کج بودن نسبی دوربین (یا سر جوکر)در هنگام برداشته شدن ماسک جوکر بود که دو دلیل داشت اول این که به علت درازکش بودن شخص مخاطب جوکر که دوربین به جای اون بود و در کل همزادپنداری بیشتر و دوم اینکه در کل وجود زاویه در قاب باعث ساطع شدن انرژی منفی و ترس و هیجان است ، حسی که همه ی ما در اولین تماشای این قسمت داشتیم.
به قول آلفرد هیچکاک: هر چقدر قطب شر داستان قوی تر باشد فیلم بهتری خواهیم داشت. و انصافا باید اعتراف کرد که نولان یکی از بهترین شخصیت های بدمن تاریخ سینما را خلق کرده است و همین باعث خوب از آب در آمدن فیلم هم شده است.
با تشکر از صبرتان AMD
×NEO : عکسها ریسایز شد.