هیپنوتیزم

[Aramesh_Z]

خب همونطور ک میدونیم مغز انسان از تعداد زیادی سلول عصبی به نام نورون تشکیل شدده ک در سراسر بدن وجود دارن . ارتباط بین قسمت‌های مختلف مغز، و همینطور ارتباط بین مغز و سایر قسمت‌های بدن از مسیر این سلول‌های عصبی و توسط پیام عصبی صورت می‌گیره.
در واقع مغز از طریق این سلول‌ها، پیام‌های مختلفی (پیام عصبی) رو به قسمت‌های مختلف بدن فرستاده و پیام‌هایی نیز دریافت می‌کنه . ماهیت این پیام عصبی در داخل یک سلول به صورت جریان الکتریکی (پتانسیل عمل) و در بین دو سلول به صورت نقل و انتقالات شیمیایی (نوروترنسمیتر) هست . فعالیت الکتریکی نورون‌ها در سطح جمجمه سبب شکل‌دهی فعالیت الکتریکی مغز با عنوان امواج مغزی می‌شه.
امواج مغزی انواع و کارکردهای متفاوتی دارن که تعدادیشون بر اساس فرکاس به این ترتیبن :

گاما - 27 هرتز و بالاتر [nb]البته در مورد فرکانسشون زیاد مطمئن نیستم چون هر جا یه چیزی نوشته بود ، من فرکانسایی ک اینجا بود رو نوشتم .[/nb]
سازمان دهنده مغز و هماهنگ کننده و یکپارچه کننده اطلاعات از قسمت‌های مختلف بدن است. غلبه این موج با حافظه خوب، سرعت انتقال زیاد اطلاعات، پردازش سطوح بالای اطلاعات و یادگیری مسائل پیچیده همراه است.

بتا - 12 تا 27 هرتز
کنش‌های پیچیده ذهنی(مثل سخن گفتن، بحث کردن و...)، تفکر انتزاعی فوق‌العاده، هشیاری، تمرکز، پایداری هیجانی، محاسبات ریاضی، و افزایش متابولیسم با غلبه موج بتا در مغز بروز می‌کند.

آلفا - 8 تا 12 هرتز
هنگامیکه آرام هستید و پردازش اطلاعات ذهنی زیادی ندارید، هنگامیکه چشمان خود را می‌بندید مغز شما امواج آلفای زیادی به ویژه در ناحیه پس‌سری تولید می‌کند. همچنین هنگام تفریح و لذت بردن از محیط اطراف غلبه با موج آلفاست. امواج آلفا در زمان و شکل مناسب سبب دستیابی به عملکرد بهینه، کاهش اضطراب، تقویت سیستم ایمنی، تفکر مثبت، یکپارچگی ذهن و بدن، شهود، درون اندیشی، تعادل هیجانی، احساس سرخوشی، آگاهی درونی و افزایش ترشح سروتونین می‌شود.

تتا - 3 تا 8 هرتز
یادگیری‌ عالی، احساس سکون و آرامش، پذیرندگی زیاد، برنامه‌ریزی مجدد ذهن، خیال‌پردازی، تفکر بدون خودسانسوری و خلاقانه، فراخوانی خاطرات ناراحت کننده و رنج‌آور ذخیره شده در حافظه کارکردهای موج تتا هستند.

دلتا - 0.2 تا 3 هرتز
دلتا آهسته‌ترین موج مغزی است و در طی خواب عمیق (بدون رویا) غلبه دارد و برای ترشح هورمون رشد و ترمیم بافت‌های بدن مفید است.

دامنه حالات هیپنوتیک از امواج آلفا آغاز و تا امواج دلتا میتونه ادامه داشته باشه . هیپنوتیزم با عمق سبک در امواج آلفا و با عرصه متوسط و سنگین در امواج تتا و دلتا اتفاق می افته . [nb]از یک و نیم سالگی به بعد امواج آلفا کم کم پیدا میشن و این امواج در سن 6 یا 7 سالگی بیشترین امواج مغزی هستن . من فکر میکنم بخاطر همینه که وقتی کسیو هیپنوتیزم میکنن به دوران کودکی خودش برمیگرده ، البته این فقط در حد یک حدسه [/nb]
در واقع هیپنوتیزم شرایط طبیعی مغز در امواج خاص ـه و زمانی ک امواج مغز در شرایطی خاص قرار بگیرن ، حالات هیپنوتیک رخ میده . بنابراین اگرچه میشه شروع هیپنوتیزم رو قرار گرفتن مغز در موج آلفا دونست اما تعاریفی ک اصولا هیپنوز را قرار گرفتن مغز روی موج آلفا میدونن چندان قابل قبول نیست

سوالی ک برای من پیش اومد این بود که چطور هیپنوتیزم اینکارو انجام میده ؟ شماها چه نظری دارین ؟
اگه مطالعات دیگری داشتید اینجا بذارید ک ازش استفاده کنیم

 

[sadlove]

پاسخ : هیپنوتیزم

کسی اطلاعات بیشتری نداره ؟ یا حتی تجربشو .

اینکه چرا حرکت نوسانی یک شی اصن موجب هیپنوتیزم میشه . اینکه چکارایی میشه کرد با هیپنوتیزم و ماهیتش اصن چیه

 

[dinosaur]

پاسخ : هیپنوتیزم

کسی اطلاعات بیشتری نداره ؟ یا حتی تجربشو .

اینکه چرا حرکت نوسانی یک شی اصن موجب هیپنوتیزم میشه . اینکه چکارایی میشه کرد با هیپنوتیزم و ماهیتش اصن چیه

من یکمی تمرین کردم این چیزارو، خیلی خفن و اینا نیستم این قدری که میدونم رو میگم
هرچقدر که عمیق تر بشیم تو لایه های مغزمون، ناخودآگاهمونو واضح تر میبینیم و اینجوری میتونیم از خودمون یکسری چیزا بپرسیم، خیلی چیزا هست که آدم تو ناخودآگاهش میدونه، مثلن ممکنه از یچیزی ناراحت شده باشین بدون این که خودتون بدونین یا این که حتی تو ناخوداگاهتون بدونین برای این که یه شخصی رو تحت تاثیر قرار بدید چیکار باید بکنین ولی تو حالت عادی ندونین اینارو، خلاصه یسری این طور چیزا هست، که میشه پرسید، یسری چیزارم میتونید بگید به خودتون و تلقین کنید که من نتونستم این کارو بکنم هیچوخت، اینا کاراییه که میدونم میشه کرد

حدی که من معمولن میتونم برم جلو، که فک میکنم آلفا باشه اینه که یسری تصورایی دارم، مثلن یبار تصورم این بود که دارم میمیرم و یکی از دوستام داره نگام میکنه! جزییاتش بیشتر بود البته، بعدن روانشناسی که پیشش میرم بهم گفت اون دوستم فکرامو اصلاح میکنه یا همچین چیزی، مثن میگه کدوم فکرام غلطن و درستشون چیه و اینا، حالا اینو خوب یادم نیست ولی چیزای جدیدترش مثن این بود که یه صخره خیلییییییی خیلییییییی بزرگ جلوم بود و من تو یه جایی بودم که پشتم دنیا خالی بود و باید حتمن از همون جایی که صخره بود رد میشدم و خب صخره صاف بود و هیچ راهی نبود که خب ینی تو یه کاری حسابی در مونده بودم به وضوح!

الان اینا خیلی فایده خاصی نداره! چیز خوبش بیشتر سبکی شدیدشه، یکم مثه اینه که از حموم بیای
یبار فقط تونستم از این حدی که گفتم بیشتر برم تو، که اونم نمیگم خیلی یطوری ه دیگه

به هر حال امیدوارم مفید بوده باشه، ببخشید آشفته صحبت میکنم

 

[MHO]

پاسخ : هیپنوتیزم

میشه مثلا تمرینایی ک انجام میدین رو توضیح بدین؟

من شنیدم ک برای درمان بیماری ها هم موثره...

 

[prosur]

پاسخ : هیپنوتیزم

کسی اطلاعات بیشتری نداره ؟ یا حتی تجربشو .

اینکه چرا حرکت نوسانی یک شی اصن موجب هیپنوتیزم میشه . اینکه چکارایی میشه کرد با هیپنوتیزم و ماهیتش اصن چیه

من قبلا یه کتابی در مورد فروید و فعالیتاش خوندم؛ راجع به هیپنوتیزم هم در خلال گزارش فعالیتایی که در زمینه درمان بیماری هیستری انجام داده بود، مطالبی اورده شده بود.
به طور کلی قضیه از این قراره که هیپنوتیزم یه چیزی شبیه تلقین به نفسه که تو این عمل نهاد فرد به خواب میره و قدرت خودداری از بیان مسائل مختلف از فرد سلب میشه و در نتیجه پزشک وجدان بیمار رو به دست میگیره و اون چیزی که تو ضمیر ناخودآگاه اون فرد انباشته شده رو بیرون میاره و اون چیزی که خودش تمایل داره رو واردش می کنه.
هیپنوتیزم یه چیزی مثل خلسه ـَس...حالتی بین خواب و بیداری.
اما هیپنوتیزم یه راه درمان موقته(ینی تا اون جایی که فروید در اون زمان نتیجه گرفته بود و تو اون کتاب نوشته شده بود، ممکنه که الان به واسطه ی شناخت بیشتری که در این زمینه به دست اومده، وضع فرق کرده باشه و یا حتی فروید طی تجربه های دیگه ای اون رو کامل کرده باشه )، ضمن این که برای همه جواب نمیده و همه یه جور ازش جواب نمیگیرن. یه سری از افراد هستن که قوی ـَن در این زمینه و به این راحتی به خواب مصنوعی( همون هیپنوتیزم) فرو نمیرنو کلن مقاومت و خودداریشون زیاده. دیگه این که ضریب هوشی فرد هم خیلی می تونه موثر باشه در میزان جواب گرفتن از هیپنوتیزم...رابطه ی مستقیم داره، هر چقدر فرد ضریب هوشی بالاتری داشته باشه، بیشتر می تونه با پزشک همراه بشه و باعث تسریع در بهبودیش بشه.
به خاطر نتایج هیپنوتیزم هم بوده که قسمت ناخوداگاه مغز کشف شده.
دوستی هم اشاره کردن راجع به نقش قسمت ناخوداگاه مغز، که کاملا درست گفتن و در حقیقت بخش قابل توجهی از مشکلات روانی به دلیل نفوذیه که ضمیر ناخوداگاه در ضمیر خوداگاه داره!
علاوه بر همه ی اینا تا جایی که من می دونم، این عمل خیلی حساسه و باید حتما دوره هاش رو گذروند و بعد از همه ی اینا اگه تو دوره ها و ازمون هاش نمره ی قبولی بیاری، مجوزش داده میشه. واسه هیپنوتیزم اگر خواستید به کسی مراجعه کنید، حتما مطمئن بشید که مجوز داره یا نه.

 

[sadlove]

پاسخ : هیپنوتیزم

بعد اینکه میگن اگه تسلط کافی نداشته باشیم رو اینکار خطر این وجود دارع ک شخص بیدار نشه و برنگرده قضیش چیع ؟ چجوریه ک نمیشه برش گردوند ؟ یعنی اینقدر جدیه ؟ یا اصن این حرفم از لحاظ علمی درسته ؟

با تشکر از توضیحات مفیدتون :د

 

[prosur]

پاسخ : هیپنوتیزم

بعد اینکه میگن اگه تسلط کافی نداشته باشیم رو اینکار خطر این وجود دارع ک شخص بیدار نشه و برنگرده قضیش چیع ؟ چجوریه ک نمیشه برش گردوند ؟ یعنی اینقدر جدیه ؟ یا اصن این حرفم از لحاظ علمی درسته ؟

با تشکر از توضیحات مفیدتون :د

خب اگر که تسلط کافی وجود نداشته باشه و این عمل ناشیانه انجام بشه ممکنه خطراتی واسه مغز داشته باشه.
اما این که شخص بیدار نشه؛ نمی دونم دقیقا...ینی بهترش اینه که برید از متخصصش سوال بپرسید.
اما طبق برداشتی که من از خونده هام دارم، حین هیپنوتیزم فرد با پزشک همراه میشه و پزشک به افکار فرد جهت میده تا به دلخواهش برسه، و همونطور که گفتم این میزان مقاومت اون شخص هس که تعیین می کنه پزشک کِی به اطلاعاتی که میخواد دست پیدا کنه.
روش کار فروید این بوده که بعد از این که بیمار روی یه تخت راحت دراز می کشیده، ازش می خواسته که چشماشو ببنده و اضطراب و نگرانی های خودشو متمرکز کنه و علت اون ها رو در فکر خودش جست و جو کنه و بعد فروید اینقدر اصرار می کرده تا بیمار هر آنچه که به نظرش می رسیده رو بازگو کنه که البته این بازگویی در مرتبه ی اول امکان پذیر نبوده و معمولا بعد از چندین بار اصرار از طرف پزشک، در نهایت بیمار ملزم میشده که چیزایی که تو ذهنشه رو بیان کنه.( همه ی هیپنوتیزم ها هم با تکون دادن یه شئ خارجی انجام نمیشه ).
این امکان وجود داره که بیمار کلن هیپنوتیزم نشه، یا اگر هم وارد اون حالت شد، هر زمانی که بخواد به حالت طبیعی برگرده. قدرت اختیار از آدم سلب نمیشه و درکل شخص در جریانه اون چیزی که داره رخ میده هس. در صورتی هم که بیمار تا پایان هیپنوتیزم، به فرمان های پزشک گوش بده در آخر هم با فرمان پزشک به حالت طبیعی برمی گرده.
فک کنم اگه احتمال بیدار نشدن فرد وجود میداشت( و یا کلن تا این حد پر خطر می بود)، اینقد رایج نمی شد. ... اما بازم میگم اینا فقط برداشتای منه

×خواهش می کنم

 

[sadlove]

پاسخ : هیپنوتیزم

میشه روش های دیگه هم بگی اگع میدونی ؟؟ :د

 

[prosur]

پاسخ : هیپنوتیزم

خب الان این سوال رو دو جور میشه جواب داد
اگر منظورتون روش های مختلف هیپنوتیزمه، که باید بگم کلن هر چیزی که باعث بشه اون عمل تلقین به نفس انجام شه، می تونه موثر باشه... حرکت دادن یه شئ، صحبت های پزشک، یا حتی مواقعی که خود بیمار می دونه و می خواد که هیپنوتیزم شه بنابراین خودشو از قبل آماده می کنه.

اما مدل دوم؛ روش های جایگزین هیپنوتیزم با همون نتایج!
فروید یه روشی رو خودش به کار میگیره به نام "انتقال آزاد" که نتایج فوق العاده ای به همراه داشته. توی این روش بیمار در یه شرایط راحت بدنی قرار می گرفته و به سوالات مختلفی که فروید ازش می پرسیده جواب میداده؛ هر جوری که مایل بوده جواب میداده، هر چیزی که به ذهنش می رسیده. در نهایت فروید همه ی این ها رو جمع اوری می کرده و به نهاد بیمار پی می برده. البته جواب این سوال ها در ابتدای امر خیلی نامفهوم و مواج بوده اما کم کم با پرسیدن سوال های بیشتر این کلمات نامفهوم و در ظاهر بی ربط، در کنار هم معنا پیدا می کردن و خیلی چیزا رو اشکار می کردن. و همه ی این ها باعث می شده که فروید دقیقا بدونه چی رو باید در اون فرد درمان کنه و چه عاملی، در اصل، باعث مشکلاتش شده.
مورد بعدی ای که میخوام اشاره کنم اینه که کلن فعالیت ها و پژوهش های فروید "خودکاوی" نامیده میشده؛ با به کار گرفتن خودکاوی به نتایجی می رسه. در اولین مرحله به تمایلاتی که در ناخوداگاه انباشه شدن و مستقیما از غرایز طبیعی سرچشمه گرفتن، پی می بره. در مرحله ی دوم خودکاوی متوجه رویا و ماهیت اون میشه و از اون جایی که یه پدیده ی عادی و معمولیه و برای همه اتفاق می افته، روش مفیدی واقع میشه. توی این مرحله فروید رویاهای فرد رو تجزیه و تحلیل می کرده و درنهایت خیلی چیزا رو راجع به اون فرد کشف می کرده( که مربوط به اطلاعات مخفی شده در قسمت ناخوداگاه مغز بوده). در مراحل بعدی هم به این نتیجه می رسه که اطلاعاتی که در قسمت ناخوداگاه مغزه، خیلی به هم ریخته و به دور از تناسب و هماهنگیه ، ضمن این که این ها خیلی متغیرن؛ به راحتی یک میل جایگزین میل دیگه ای میشه بدون این که اساس و منطقی داشته باشه. همه ی این ها زمینه ی این میشه که فروید دقیقا بفهمه باید در بیمار چی رو جست و جو کنه وبا چی مقابله کنه و در نهایت یک علم رو ایجاد کنه.
:)

 

[prosur]

پاسخ : هیپنوتیزم

دقیقا منظورت اینه که باعث بشه یه نفر هیپنوتیزم شه یا این اتفاق واسه خودش بیوفته؟

+چرا نشه؟
منظورم اینه که من ربطشونو نمی تونم بفهمم

 

[prosur]

پاسخ : هیپنوتیزم

ببین روش های متفاوتی واسه هیپنوتیزم کردن وجود داره که تو پستای قبلی راجع بهش صحبت شده. کسی که می خواد یه نفر رو هیپنوتیزم کنه می تونه با حرف زدن هم این کار رو انجام بده پس انجام هیپنوتیزم تداخلی با چشم سوم نداره.

کسی که چشم سومش تحریک شده باشه و در آستانه باز شدن باشه میتونه بقیه رو هیپنوتیزم کنه یا برای مغزشون دستور بفرسته ک بققیه همون کارو انجام بدن ک طرف میخواد؟؟

هیپنوتیزم اینجوری نیس که فرد اختیار کاراش رو از دست بده و تحت فرمان تام یه نفر دیگه باشه، خودش کاملا واقفه بر شرایط و دلخواه خودش دخیله نه کسی که داره هیپنوتیزمش می کنه.