آینه

  • شروع کننده موضوع
  • #1

armin2557

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ارومیه
مدال المپیاد
مرحله اول 14مین المپیاد زیست
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
داروسازی
می رقصد پروانه به دور گل...
می چرخد زمین به دور تو
می گردد هوای پر خاک و دود این اتاق دور سر من...
این اتاق پر از خاطرات خیالی توست...
آینه هم نور ندارد بی تو
با من لج کرده،پیرم نشان می دهد...
هر روز صبح تصویر تورا میخواهد از من
پنجره دیگر باز نمی شود
لولای در صدای دردناکی دارد وقتی تو بازش نمیکنی
چراغ چشمک می زند...بی تو مهتابی نیست
بی تو حتی،نور مهتاب با این اتاق قهر است...
دیگر...
بی تو...
کافه ها آهنگ شادی ندارند
خنده مردم تلخ است...
میدانی؟
بی تو باران هم نمی چسبد...
دیگر حتی سیگار دلم را می زند
وقتی تو نیستی که اخم کنی به پاکتها
به پک های عمیقم
سه کام،حبس
صدام،لرز
میگیرد....
نگاهم،به مردیست که با تو به تماشای غروب می نشیند امروز
به مردی،که آینه خانه اش تصویر تورا دارد...
من،دشمنم!با لباسهایم که به جای دست تو،تنم را لمس می کند...
کاش با خودت صدایت را نمیبردی...
دیوارها فریاد می زنند
من از برگ های سفید این دفتر نام تورا می خوانم
گوشهایت را بگیر....
من،نام تورا امشب هم فریاد میزنم
و در دلم
این شعر بغض می کند:
"صدا کن مرا....صدای تو خوب است"

کافه پازل-9نوروز93
 
بالا