- شروع کننده موضوع
- #1
- ارسالها
- 1,969
- امتیاز
- 8,895
- نام مرکز سمپاد
- ..
- شهر
- ..
- سال فارغ التحصیلی
- 1392
- دانشگاه
- ---
در چند دهه گذشته و صد سال گذشته راجع به زبان و نژاد مردم منطقه آذربایجان تحریفات بسیار زیادی شده.
از جمله این تحریف ها نظریه احمد کسروی و مقاله ایشان "آذری زبان آذربایگان باستان"و نظریات شاگردان ایشون رو میشه نام برد.
در این مطلب اول ریشه کلمه آذربایجان رو بررسی میکنیم ...
سعی میکنم مطالب رو خیلی کوتاه بگم و جاهای کلیدی و مهم رو بولد کنم.
مطالبی که میذارم اکثرا از کتاب "فرضیه زبان آذری و احمد کسروی" نوشته دکتر صدیق هست.
برای پی بردن به ریشه کلمه "آذری" باید مطالبی رو در مورد "آتش" و و "آذر" بدونیم:
1- آتش âtəş
تکواژ «آتش» âtəş که امروزه در فارسی نیز رایج است، در گویش پهلوی میانه و پهلوی دورهی ساسانی، به صورت âtış تلفّظ میشده است که در آن هر دو واک (a) و (ı) کوتاه بودند. معنای اصلی آن «جرقّهی جهنده از سنگ» است.و بعدها در معناهای شعله، اخگر، هیمهی افروخته، دوزخ و جهنّم به کار رفته است. و معانی فرعی و ثانوی چون: تندی، تیزی، ایذاء، بلا و مصیبت نیز به خود گرفته است. و تركیبات چندی مانند: آتشپاره، آتشبس، آتشپرست، آتشخوار، آتشزنه، آتشفشان و غیره دارد.
تلفّظ اصلی و کهن آن، یعنی: آتِش âtış هنوز هم در فارسی رایج است و در بسیاری از فرهنگها ضبط شده است. مرحوم معین آن را در فرهنگ خود به صورت آدیش Adış ضبط و «آتش» معنی کرده است.
به معنای اصلی آن، فردوسی نیز اشاره دارد و آن را «برشده» و در معنای «جهنده» میآورد.
«برآمدن» و «جهیدن» معنای اصلی و باستانی تكواژ «آتش» است كه در متون فارسی، غیر از شاهنامه هم، فراوان به آن اشاره شده و میتوان سراغ آن را در فرهنگها گرفت.
در متون کهن ترکی نیز این کلمه وجود دارد. مثلاً در دیوان لغات التّرک به صورت آتیش atış ضبط شده است و جهیدن و پریدن یا پرش معنا میدهد.
در ترکی اویغوری کهن و در ترکی جغتایی هم که منشأ «ترکی شرقی» هستند، به آتش، atış گفته میشود.امروزه در ترکی اوزبکی، قرغیزی و قازاخی هم، به آتش، علاوه بر yald-ın که در معنای آتش و نار است، atäş نیز گفته میشود.
بدینگونه میتوان ادعا کرد که میان کلمهی «آتش» در فارسی با atış ترکی پیوند وجود دارد. به نظر ما، با توجه به این که تکواژ atış در کتیبههای اورخون نیز آمده است، میتوان «آتش» فارسی را مأخوذ از atış در ترکی به حساب آورد.
2. آذر
کلمهی «آذر» (ažır/ažər) در فارسی دورهی اسلامی و واژهی «آدر» (adır) درگویش پهلوی دورهی ساسانی نیز به همین معنا به کار رفته است. هنوز هم در روستاهای اطراف کرمان و یزد، زرتشیان به آتش، آدِر(adeır) میگویند. این تکواژ به نظر پورداود، مأخوذ از ریشهی اوستایی آتْهِر (athır) و آتْرْ (atr) است و در معنای:«آزمایش روز پسین است که از آهن گداخته و آتش جهنده بر روی گناهکاران میاندازند.»
به نظر میرسد کلمهی «آذر» در معنای آتش نیز، مانند خود آن تکواژ، مأخوذ از معانی کهن مصدر آتماق (atmaq) در ترکی باستان در معنای «جهیدن جرقه» و اسم مصدر آن یعنی: آتېش atış در معنای جهش جرقه باشد.
تا اینجا بیشتر بحث زبان شناسی بوده. بیشتر مردم و ماها فکر میکنیم که کلمه آذربایجان به معنای منطقه آتش و یا اینجور معانی!
3. آذ
اما تکواژ «آذ» (až) که نخستین جزء کلمهی «آذربایجان» است، ربطی به مصدر آتماق (atmaq) و الفاظ آتش (atış) و آتهر (ažır = athır) ندارد و بنواژهای جداگانه است که در فارسی و ترکی در تنهایی به صورت «آز» و در ترکیب با جزء «آر» (ər)، به صورت «آذر» نوشته شده است.
این تکواژ در کتاب پهلوی بندهشن چنین معنا میشود:«نام دیوهایی از ترکان که همه چیز را فرو برند و بخورند و اگر طعمهای نصیبشان نشود، خودشان را بخورند!»
در کتاب دینکرت میگوید که:
«این دیوان فاقد مرتعاند و آنان را اهریمن برای ایجاد مرگ فرستاده است و درکوه قاف زندگی میکنند.»
در کتاب داتستان دینیک نام دیو دیگری به اسم نیآذ (نیاز= niaž) آمده كه دیوان آذ را وا میدارد آرزو کنند بیفرزند بمانند.
دو کلمهی «آز» و «نیاز» که امروزه در فارسی در معناهای جدیدتری به کار میرود، تا سدههای شش و هفت، معانی اصلی خود را حفظ کرده بود؛ چنانکه فردوسی گوید:
چنین داد پاسخ که آز و نیاز،
دو دیوند پتیاره و دیوساز!
با توجّه به این که در متون پهلوی، از جمله در کتاب ایاتکار زریران به ترکان ساکن قفقاز و کوه قاف، «دیو» و در متون کهنتر «دهای وه» (dəevə) اطلاق میشود، میتوان ادّعا کرد که منظور از «دیوان آذ»، سلحشوران و دلاوران قبیلهی «آذ» (až) یکی از کهنترین قبایل ترکان آذربایجان است که روزگاری بر همهی عشایر و قبایل همسایه، از جمله بر «اوز»ها و «ارمن»ها غلبه کردند و دولت عشیرتی خود را «آذر» نامیدند. این کلمهی مرکب، از دو جزء:
1. آذ (az) نام قبیله
2. ار(ər) در معنای دلاور رزمنده
تشکیل یافته است و نامی است که آذان پس از غلبه بر دیگر قبیلهها، بدنهی دولت و ملّت خود را، در ماوراء تاریخ چنین نامیدند و رود پهناور سرزمین خود را نیز «ار آذ» (ər az) یا ارس نام دادند که در واقع تلفظ باژگونهای از «آذر» (آذ + ار) است.
«آذر» Azər یک کلمهی اصیل و ناب ترکی و در معنای «دلاور مردم قوم آذ» است و لفظ «آذری» ترکیب کهن از لحاظ ترکی در معنای «منسوب به مردم آذر» به شمار میرود.
از جمله این تحریف ها نظریه احمد کسروی و مقاله ایشان "آذری زبان آذربایگان باستان"و نظریات شاگردان ایشون رو میشه نام برد.
در این مطلب اول ریشه کلمه آذربایجان رو بررسی میکنیم ...
سعی میکنم مطالب رو خیلی کوتاه بگم و جاهای کلیدی و مهم رو بولد کنم.
مطالبی که میذارم اکثرا از کتاب "فرضیه زبان آذری و احمد کسروی" نوشته دکتر صدیق هست.
برای پی بردن به ریشه کلمه "آذری" باید مطالبی رو در مورد "آتش" و و "آذر" بدونیم:
1- آتش âtəş
تکواژ «آتش» âtəş که امروزه در فارسی نیز رایج است، در گویش پهلوی میانه و پهلوی دورهی ساسانی، به صورت âtış تلفّظ میشده است که در آن هر دو واک (a) و (ı) کوتاه بودند. معنای اصلی آن «جرقّهی جهنده از سنگ» است.و بعدها در معناهای شعله، اخگر، هیمهی افروخته، دوزخ و جهنّم به کار رفته است. و معانی فرعی و ثانوی چون: تندی، تیزی، ایذاء، بلا و مصیبت نیز به خود گرفته است. و تركیبات چندی مانند: آتشپاره، آتشبس، آتشپرست، آتشخوار، آتشزنه، آتشفشان و غیره دارد.
تلفّظ اصلی و کهن آن، یعنی: آتِش âtış هنوز هم در فارسی رایج است و در بسیاری از فرهنگها ضبط شده است. مرحوم معین آن را در فرهنگ خود به صورت آدیش Adış ضبط و «آتش» معنی کرده است.
به معنای اصلی آن، فردوسی نیز اشاره دارد و آن را «برشده» و در معنای «جهنده» میآورد.
آنجا که از چهار عنصر صحبت میکند، میگوید:
یكی آتِشی برشده تابناك،
میان باد و آب از بر تیره خاك.
و یا:
همی برشد آتِش، فرود آمد آب،
همی گشت گرد زمین آفتاب.
«برآمدن» و «جهیدن» معنای اصلی و باستانی تكواژ «آتش» است كه در متون فارسی، غیر از شاهنامه هم، فراوان به آن اشاره شده و میتوان سراغ آن را در فرهنگها گرفت.
اسدی طوسی گوید:
گر آتش برآمد بر مغ، چه باک،
از آتش بد ابلیس و آدم زِ خاک.
در متون کهن ترکی نیز این کلمه وجود دارد. مثلاً در دیوان لغات التّرک به صورت آتیش atış ضبط شده است و جهیدن و پریدن یا پرش معنا میدهد.
در ترکی اویغوری کهن و در ترکی جغتایی هم که منشأ «ترکی شرقی» هستند، به آتش، atış گفته میشود.امروزه در ترکی اوزبکی، قرغیزی و قازاخی هم، به آتش، علاوه بر yald-ın که در معنای آتش و نار است، atäş نیز گفته میشود.
بدینگونه میتوان ادعا کرد که میان کلمهی «آتش» در فارسی با atış ترکی پیوند وجود دارد. به نظر ما، با توجه به این که تکواژ atış در کتیبههای اورخون نیز آمده است، میتوان «آتش» فارسی را مأخوذ از atış در ترکی به حساب آورد.
2. آذر
کلمهی «آذر» (ažır/ažər) در فارسی دورهی اسلامی و واژهی «آدر» (adır) درگویش پهلوی دورهی ساسانی نیز به همین معنا به کار رفته است. هنوز هم در روستاهای اطراف کرمان و یزد، زرتشیان به آتش، آدِر(adeır) میگویند. این تکواژ به نظر پورداود، مأخوذ از ریشهی اوستایی آتْهِر (athır) و آتْرْ (atr) است و در معنای:«آزمایش روز پسین است که از آهن گداخته و آتش جهنده بر روی گناهکاران میاندازند.»
به نظر میرسد کلمهی «آذر» در معنای آتش نیز، مانند خود آن تکواژ، مأخوذ از معانی کهن مصدر آتماق (atmaq) در ترکی باستان در معنای «جهیدن جرقه» و اسم مصدر آن یعنی: آتېش atış در معنای جهش جرقه باشد.
پیافزودهی صفتساز چهار شکلی ir/ır/ür/ur بر بن این مصدر وارد شده و از آن، صفت مفعولی آتیر (atır) را ساخته است. این لفظ در دیوان لغاتالترك معنای «شفق به خون شكافته» و «جرقهی بر جهیده» را میدهد و بیگمان کلمهی «اثیر» در عربی به معنای کُرهی آتش و فلک نار (بالای هوا) نیز با تکواژ آتیر atır در ترکی ارتباطی دارد که باید تحقیق شود.
تا اینجا بیشتر بحث زبان شناسی بوده. بیشتر مردم و ماها فکر میکنیم که کلمه آذربایجان به معنای منطقه آتش و یا اینجور معانی!
3. آذ
اما تکواژ «آذ» (až) که نخستین جزء کلمهی «آذربایجان» است، ربطی به مصدر آتماق (atmaq) و الفاظ آتش (atış) و آتهر (ažır = athır) ندارد و بنواژهای جداگانه است که در فارسی و ترکی در تنهایی به صورت «آز» و در ترکیب با جزء «آر» (ər)، به صورت «آذر» نوشته شده است.
این تکواژ در کتاب پهلوی بندهشن چنین معنا میشود:«نام دیوهایی از ترکان که همه چیز را فرو برند و بخورند و اگر طعمهای نصیبشان نشود، خودشان را بخورند!»
در کتاب دینکرت میگوید که:
«این دیوان فاقد مرتعاند و آنان را اهریمن برای ایجاد مرگ فرستاده است و درکوه قاف زندگی میکنند.»
در کتاب داتستان دینیک نام دیو دیگری به اسم نیآذ (نیاز= niaž) آمده كه دیوان آذ را وا میدارد آرزو کنند بیفرزند بمانند.
دو کلمهی «آز» و «نیاز» که امروزه در فارسی در معناهای جدیدتری به کار میرود، تا سدههای شش و هفت، معانی اصلی خود را حفظ کرده بود؛ چنانکه فردوسی گوید:
چنین داد پاسخ که آز و نیاز،
دو دیوند پتیاره و دیوساز!
با توجّه به این که در متون پهلوی، از جمله در کتاب ایاتکار زریران به ترکان ساکن قفقاز و کوه قاف، «دیو» و در متون کهنتر «دهای وه» (dəevə) اطلاق میشود، میتوان ادّعا کرد که منظور از «دیوان آذ»، سلحشوران و دلاوران قبیلهی «آذ» (až) یکی از کهنترین قبایل ترکان آذربایجان است که روزگاری بر همهی عشایر و قبایل همسایه، از جمله بر «اوز»ها و «ارمن»ها غلبه کردند و دولت عشیرتی خود را «آذر» نامیدند. این کلمهی مرکب، از دو جزء:
1. آذ (az) نام قبیله
2. ار(ər) در معنای دلاور رزمنده
تشکیل یافته است و نامی است که آذان پس از غلبه بر دیگر قبیلهها، بدنهی دولت و ملّت خود را، در ماوراء تاریخ چنین نامیدند و رود پهناور سرزمین خود را نیز «ار آذ» (ər az) یا ارس نام دادند که در واقع تلفظ باژگونهای از «آذر» (آذ + ار) است.
«آذر» Azər یک کلمهی اصیل و ناب ترکی و در معنای «دلاور مردم قوم آذ» است و لفظ «آذری» ترکیب کهن از لحاظ ترکی در معنای «منسوب به مردم آذر» به شمار میرود.
آخرین ویرایش: