هویّت ملّی یا فراملّی ادبیات

  • شروع کننده موضوع
  • #1

behradv

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
958
نام مرکز سمپاد
علّامه حلّی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
من یقین دارم که یک ادبیات جهانی جامع در حال شکل‌گیری‌ست؛ ادبیاتی که در آن نقش شرافتمندانه‌ای برای ما آلمانی‌ها محفوظ است.[nb]
Ich überzeugt sei, es bildet sich eine allgemeine Weltliteratur, worin uns Deutschen eine ehrenvolle Rolle vorbehalten ist.
(I am convinced a universal world literature is in the process of being constituted, in which an honorable role is reserved for us Germans.)w
Jubiläums-Ausgabe in 40 Bänden، یوهان ولفگانگ فون گوته، انتشارات اشتوتگارت، برلین، کوتا، 1912. [/nb]

آرشیو قفسۀ کتاب پربار سمپادیا بر اساس موقعیّت جغرافیایی (آمریکای شمالی، بریتانیا، ...) یا زبان (آلمانی، فارسی، ...) دسته‌بندی شده. ویکیپدیا هم یه لیست بلندبالا از انواع ادبیات بر اساس کشور، زبان، یا قومیّت داره، و اشاره کرده که معمولاً به موارد توی لیست «ادبیات ملّی» گفته می‌شه چون می‌تونن توی تعریف ماهیت ملّی کمک کنن. این جور دسته‌بندی‌ها امروزه خیلی معمول هستن و مرزای کشوری حتّی توی شکل دادن ساختار دانشکده‌های ادبی دانشگاه‌ها و قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها هم نقش دارن. چی باعث می‌شه ادبیات یه مقولۀ ملّی باشه؟

در همین راستا، شاخه‌ای از ادبیات به اسم ادبیات تطبیقی[nb]ادبیات تطبیقی ، Comparative Literature - صفحۀ ویکیپدیا (نامعتبر).[/nb] به مقایسه و بررسی و مطالعۀ آثار ادبی از دو یا چند زبان مختلف می‌پردازه. یکی از مفهومایی که توی بنا کردن اساس ادبیات تطبیقی نقش داشت، مفهومیه به عنوان «ادبیات جهانی» (Weltliteratur) [nb]World Literature - صفحۀ ویکیپدیا (نامعتبر).[/nb] که معمولاً به نویسنده و شاعر آلمانی، یوهان ولفگانگ گوته نسبت داده می‌شه[nb]هرچند، ویلیام کارتر اینجا ادّعا کرده که قبل از گوته، کریستوف ماتین ویلند به این مفهوم اشاره کرده بود. به هر حال دست جفتشون درد نکنه، ولی معمولاً فقط از گوته به عنوان بنیانگذار ادبیات جهانی یاد می‌شه. [/nb]. جالبه که یکی از آخرین آثار گوته دیوان غربی-شرقی (West-östlicher Divan) بوده، الهام گرفته از دیوان حافظ و سبک شعر فارسی، و گفته می‌شه این اثر از تلاشای گوته برای نشون ‌دادن تکامل و تثبیت شخصیّت شاعری خودش تحت تأثیر ادبیات یه کشور دیگه بوده، یه جورایی "تمرین" برای دست‌یافتن به مفهوم ایده‌آل ادبیات جهانی [nb]Goethe's "World Literature" Paradigm and Contemporary Cultural Globalization، جان پایزر، ادبیات تطبیقی، دانشگاه اورگن، جلد 52، شمارۀ 3، صفحات 213 - 227، تابستان 2000.[/nb]. ظاهراً در مورد تعریف دقیق ادبیات جهانی هنوزم که هنوزه (بعد از معرّفیش تو ژانویۀ 1827 توسّط گوته) بین علما اختلاف هست، و برداشتای زیادی شده ازش، ولی تعریفی که مدّ نظر منه و معتقدم به این بحث بیشتر مربوط می‌شه اینه:
اتّحادی ایده‌آل بین همۀ ادبیات‌های ملّی برای تشکیل یک ادبیات واحد، طوری که هر ملّت نقش خود را در کنسرتی جهانی ایفا خواهد ‌کرد[nb]
An ideal of the unification of all literatures into one literature where each nation would play its part in a universal concertw
A History of Modern Criticism: 1750 - 1950، رنه وِلک، انتشارات دانشگاه ییل1955. [/nb]

خوب این تعریف یه مقدار گنگه[nb]خواهشاً گیر هم ندید که "ادبیات‌ها" جمعش حشو داره و فلان و بهمان؛ همینطوری‌ش هم به حدّ کافی پیچیده است :D! [/nb] (حدّاقل برای من) و شاید یه کم زیادی آرمان‌گرایانه‌س، و یکی از هدفای این تاپیک بحث بیشتر و به اشتراک گذاشتن اطّلاعات در مورد این مفهوم ادبیات جهانی و تعاریف مختلفشه. ولی چیزی که واضحه تلاش این مفهوم برای ایجاد یه جور همگرایی بین‌المللیه، یه چیزی مثل دهکدۀ جهانی در قالب کتب و مجلّات مثلاً!

موضوع اصلی که اگه مایل باشید در موردش حرف می‌زنیم اینه:
مرزای کشوری و قومی و زبانی تا چه حد کتابا و سایر آثار ادبی رو تحت تأثیر خودشون قرار می‌دن، جهانی‌سازی تا چه حد می‌تونه توی از بین بردن این مرزا نقش داشته باشه، و نظر شخصی شما در مورد وجود یا عدم وجود تفاوتایی بین ادبیات کشورای مختلف چیه؟

یه سری سؤال پیشنهادی من که شاید برای شروع بحث بد نباشن اینا هستن، ولی لزومی نداره هر کس می‌خواد شرکت کنه به همه‌شون جواب بده. صرفاً شاید برای واضح‌تر کردن چهارچوب بحث و پیدا کردن نقطۀ شروع و ادامۀ احتمالی کمک کنن:
  • به نظرتون دسته‌بندی ادبیات بر اساس کشور، زبان، یا قوم تا چه حد مفید و منطقیه؟ ضمناً وقتی می‌گین مثلاً ادبیات فرانسوی، منظورتون کتابیه که تو فرانسه نوشته شده، یا توسّط یه نویسندۀ فرانسوی‌زبان نوشته شده؟ مثلاً تکلیف کشورای تحت استعمار چی می‌شه؟
  • چی باعث می‌شه ادبیات تو محدودۀ ملّی بررسی بشه؟ یه ملّت چه چیزای منحصر به فردای دارن که باعث می‌شه کتاباشون هم منحصر به فرد از آب در بیاد؟
  • ادبیات کدوم کشورا یا زبانا از نظر شما برجسته‌تره؟ از ویژگی‌ها و خصوصیّات کتابای کدوم کشورا اطّلاع دارید؟ مثلاً اگه بخواید ادبیات ژاپن رو با ادبیات ایتالیا (یا یه جفت کشور دیگه رو با هم) مقایسه کنید، به چه نتیجه‌ای می‌رسید؟
  • کدوم سبک‌های کتاب (رمان، داستان کوتاه، فلسفه، شعر ...) از نظر شما بیشتر تحت تأثیر ملّیّت هستن و چرا؟
  • نظرتون در مورد ادبیات تطبیقی و مفهوم ادبیات جهانی گوته چیه؟ چیزی در موردشون شنیده‌ید یا می‌تونید پیدا کنید؟ می‌شه تعریفی که اینجا اومده رو با اطّلاعات خودتون واضح‌تر کنید، یا برداشتای دیگه رو بیان کنید؟
  • فکر می‌کنید پدیده‌هایی مثل چندگانگی فرهنگی (مولتی‌کالچرالیسم) و گسترش مهاجرت تا چه حد روی پر و بال گرفتن چیزی مثل ادبیات جهانی، یا حتّی نیاز به همچین شاخه‌ای، تأثیر می‌ذاره؟
  • شخصاً تا چه حد به وجود رگه‌هایی از سنّتا و فرهنگ یه کشور توی آثار نویسنده‌هاش ارزش و اهمّیّت می‌دید؟ به نظرتون این رگه‌ها می‌تونن با یه چیز مشترک جهانی جایگزین بشن، یا بدون این که جایگزین بشن توی ایجاد یه اثری که مرزای جغرافیایی-سیاسی رو زیر پا می‌ذاره کمک کنن؟ چه سودها و زیانایی توی یه همچین جایگزینی‌ای وجود داره؟

پ.ن. آیا می‌دانستید که یافتن عنوانی برای این موضوع بیش از 4 روز به طول انجامید؟ آیا می‌دانستید کز تفکّر ملولم و عنوان خوبم آرزوست؟
از علاقه‌مندان و مدیر نامرئی کتب و مجلّات خواستاریم اقدامات در خور را در قبال عنوان این موضوع، و حتّی خود موضوع و وجودش در انجمن گران‌قدر کتب و مجلّات مبذول نمایند.
با سپاس :D!
 
بالا