- شروع کننده موضوع
- #1
sigma
کاربر فعال
- ارسالها
- 23
- امتیاز
- 176
- نام مرکز سمپاد
- سمپاد
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 00
- دانشگاه
- _
- رشته دانشگاه
- _
.
و اما بخونید... :))محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت/ مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی/ گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم/ گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم/ گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب/ گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان/ گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم/ گفت: پوسیدهست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه/ گفت: در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی/ گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را/ گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست