امین - ۱۲۹۴۶ [ماتریکس‌شناسی]

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
سلام. من فقط و فقط اینجا اومدم تا سه گانه ی ماتریکس رو به طور کامل و هرآنچه که باید درموردش گفته میشد و نشد، به طور مفصل توضیح بدم. تمام پست های من به نقد و سوالات و خلاصه تمام موضوعاتی که مرتبط با این فیلم هست، پرداخته میشن.

The Matrix

synopsis
characters
terms
meaning
symbolism
FAQ
trilogy soundtracks
miscellaneous

Reloaded:

synopsis
characters
meaning
symbolism
FAQ

Revolutions:

synopsis
characters
meaning
symbolism
FAQ

اگه تا به حال سه گانه ی ماتریکس رو ندیدین، لطفا هر جوری شده تهیه کنین و ببینین![nb]برای دانلود هر قسمت، روی عبارت "دانلود" برای هر فیلم کلیک کنید.[/nb] در حقیقت باید بگم بهتره اونارو ببینین بعد برگردین اینجا تا مفاهیم خیییلی عمیقی که پشت دیالوگ ها، نمادها و حتی اسامی که وجود دارن رو درک کنین و تازه بفهمین که هیچی از این فیلم نمیدونستین و درک نکردین و هرچقدر هم که در موردش صحبت و بحث بشه بازم کمه. ارزشش رو داره.

من نمیدونم فیلم نامه نویس چنین فیلمی، چقدر خلاق و باهوش بوده که تونسته چنین شاهکار علمی تخیلی رو خلق کنه. واقعا باید بهش تبریک جانانه گفت و من تا به حال فیلمی بدین چندلایه ای و فلسفی که در عین حال اکشن و زیبا باشه ندیده بودم. حیف که فیلم محصول 11 12 سال پیشه ولی چنان تولید شده که انگاری همین سال های اخیر ساخته شده. نمیدونم تکنولوژی ساخت این فیلم در سال 1999 تا 2003 چطور وجود داشته و با چه ظرافت و دقتی ساختنش؛ جای بسی تعجبه.

همونطور که سازندگان این فیلم اشاره کردن، اگه هدفی پشت این فیلم باشه، اینه که سوال ساز باشه، نه جواب ساز. در اصل بسته به اون نهایت و فرجامی خواهد بود که ما برای خودمون تصور و ایجاد میکنیم.

خیلی از توضیحات و جملاتی که اینجا به کار میبرم، برگرفته از مقالات و همچنین نقدهایی هست که در مورد این فیلم بیان شده و چون انگلیسی هستن، من با سطح دانش انگلیسی خودم که اندک هستش، اونارو ترجمه میکنم و البته مفهومی که میرسونه رو اینجا بازگو میکنم تا واقعا ببینید که چه کار عظیم و به شدت وسیعی رو انجام دادن و خیلیا فقط با دیدن ظاهر فیلم به قضیه نگاه میکنن و ازش ساده میگذرن. انگاری صرفا یه فیلم رزمی یا اکشن دیدن!

نمیخوام سطح شعور خودم رو متر کنم، ولی حقیقتا تماشای این فیلم و درکش، شعور و هوشمندی میخواد که هرکسی نداره و متوجهش نمیشه. اینو صادقانه میگم.

درسته، نمیشه کسی رو وادار به انجام کاری کرد یا به چیزی زورکی علاقمند کرد، ممکنه کسانی باشن که اصلا با این فیلم ارتباط برقرار نکنن و حتی ممکنه بگن "چرت بود" ! سلایق متفاوته.

این شما و این دنیایی از حرف های ناگفته از ماتریکس. قول میدم مطلب ناگفته ای جا نمونه و کامل تر از اینجا نباشه.


پ.ن: تو گوگل این شکلی بنویسین: Why the mat

اولین چیزهایی که نشون میده این ها هستن:

Why the matrix is the best movie
Why the matrix is awesome
Why the matrix is the best movie ever​

!!!

پ.ن2: یه نکته رو لازم دونستم حتما بگم. وقتی رو لینک دانلود کلیک کردین، لزومی نداره حتما برین نسخه‌ی BluRay که 12 گیگ حجمشه رو دانلود کنین! میتونین تو وسطای همون صفحه، که به نارنجی هم نوشته شده «برای دریافت نسخه ی ۷۲۰p و ۱۰۸۰p ایـنـجـا کلیک کنید .»، نسخه‌ی 1080p عادی رو دانلود کنین که از نظر کیفیتی، تفاوت چندانی با اون نمیکنه و حجمش به مراتب کمتره. در حدود 3 گیگ.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
The Matrix


ماتریکس​

نویسنده و کارگردان: برادران واچوفسکی[nb]البته یکیشون تغییر جنسیت داد و گفته دیگه نگین برادران! ما برادر و خواهر هستیم :))[/nb]​

The_Matrix_Poster.jpg


این نسخه سال 1999 منتشر شد و غوغایی برپا کرد. اون موقع تریلرها و تبلیغات متعددی منتشر شده بودن ولی اطلاعات کمی (شاید بهتره بگم هیچ اطلاعاتی) درباره سازندگان و خط داستان این فیلم می دادن.

دو چیز مردم رو نسبت به این فیلم فریفته و کنجکاو کرد. یکی توسط جلوه های ویژه ی بصری خاص و جدید این فیلم، دوم هم تریلر مبهوت کننده ی این فیلم، که در اصل تقریبا هیچ اطلاعاتی در مورد فیلنامه نمیداد.

آمیخته ی جذابی از اکشن، هنرهای رزمی، و فیلنامه ی چندلایه مخاطبان رو به وجد اورد. فیلنامه طوری بود که هیچکس نمیدونست منتظر چی باشه و نمیتونست حدس بزنه. حتی خود من هم یه سری حقایق رو تازه کشف کردم!

ماتریکس یک، گیشه ی فوق العاده ای داشت. رکوردی از فروش دی وی دی به جای گذاشت طوری که نخستین دی وی دی تا یک میلیون نسخه به فروش رفت. همچنین 4 اسکار نیز برنده شد (بهترین جلوه ی بصری، بهترین تدوین فیلم، بهترین صداگذاری و بهترین جلوه های صوتی).

نوآوری هایی که تو جلوه های ویژه داشت، مثل "Bullet Time" یا همون صحنه ای که گلوله شلیک میشه و با صحنه آهسته، نئو از گلوله ها جاخالی میداد، بارها و بارها کپی و تکرار شدن برای فیلم های دیگه، تبلیغات و . . . .

تاثیرگذاری ماتریکس بر فیلمسازی، رو به رشد بود و با انتشار دو نسخه ی بعدی از این فیلم یعنی ماتریکس : بارگیری مجدد و ماتریکس : انقلاب، ادامه پیدا کرد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
خلاصه

در آینده ای نزدیک، یک هکر به نام نئو، با مبارزان آزادی که ساکن زیر سطح زمین هستند، ارتباط برقرار میکنه و اونا عقیده دارن چیزی که نئو تحت عنوان "حقیقت" لمس میکنه، در اصل یک شبیه ساز پیچیده ی کامپیوتریه به اسم ماتریکس. که توسط یک هوش مصنوعی پلید ساخته شده.

ماتریکس حقیقت رو از بشریت مخفی میکنه و به اونا اجازه میده زندگی شبیه سازی شده ی متقاعد کننده ای رو در سال 1999 داشته باشن[nb]انگار همین الان که داریم زندگی میکنیم، زندگی شبیه سازی شده و تحت فضای کامپیوتر داریم و واقعی نیست. دنیای واقعی دراصل جای دیگه و حقیقت چیز دیگریست. میتونم بازی sims رو مثال بزنم تا بهتر درک کنین.[/nb]؛ در حالی که ماشین ها رو به رشد و گسترش هستن و انسان هارو مثل گیاه، کشت میکنن، رشد میدن و برداشت میکنن تا از اون به عنوان یک منبع انرژی استفاده کنن.

رهبر این مبارزان، مورفیوس، باور داره که نئو ، "برگزیده" یا "تک" یا "The One" هست. کسی که بشریت رو به سوی آزادی و سرنگون کردن ماشین ها هدایت میکنه. با همراهی "ترینیتی"، مورفیوس و نئو با برده گرفتن انسان ها توسط ماشین ها مبارزه میکنن و به تدریج نئو باور میکنه و قبول میکنه که "برگزیده" هست.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
شخصیت ها

× برای دیدن عکس ها، روی کلمات یا اسامی لینک شده کلیک کنید.


نئو: نئو اسم مستعار "توماس اندرسون" در دنیای کامپیوتره. اون توسط مورفیوس و گروهش از دنیای ماتریکس آزاد شده تا ناجی بشریت باشه.

ترینیتی: دست راست و مورد اعتمادترین شخص برای مورفیوس، که سالها قبل آزادش کرده. اوراکل بهش گفته که عاشق "برگزیده" میشه.

اوراکل: پیشگو، یه عنصر مبهم در ماتریکس. قادره تا آینده رو ببینه. مورفیوس افرادش رو پیشش برده. اوراکل کسی بود که درمورد وجود "برگزیده" پیشگویی کرده بود.

سایفر: یکی از خدمه ی مورفیوس که به گروهش خیانت میکنه. کسی که عقیده پیدا میکنه زندگی به عنوان یه مبارز، چیزی نبود که انتظارش رو داشت و یه معامله ای رو مهندسی کرد تا دوباره راه اندازی و وارد ماتریکس بشه و بهای این معامله، زایونه.

مورفیوس: کاپیتان هاورکرافت[nb]یه مدل سفینه ی جنگی شناور که قابلیت های متعددی داره[/nb] "نبوچادنزار"، که شدیدا به پیشگویی های اوراکل معتقده. و باور داره سرانجام "برگزیده" رو پیدا میکنه.

مأمور اسمیت: دشمن اصلی نقشه ی مورفیوس. یه برنامه ی نگهبان (قراول) در ماتریکس. اسمیت قادره تقریبا هر کاری که نئو میتونه انجام بده رو انجام بده. مأمورها، فوق العاده قدرتمند هستند و تا به حال هیچ کس در برابر اونا تا قبل از نئو نتونسته مقاومت کنه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
اصطلاحات

× برای دیدن عکس ها، روی کلمات یا اسامی لینک شده کلیک کنید.


زایون: زمین بعد از یک جنگ هسته ای بزرگ بین انسان و ماشین که دچار تحولی عظیم شد، تبدیل به سرزمینی شد که فقط موجودات مختلف مصنوعی در سرتاسرش زندگی میکردن و زایون تنها شهری است که در اعماق زمین قرار داره و مرکز زندگی انسان های آزادشده است.

این شهر، 4 کیلومتر زیر سطح زمین و درست بالای گوشته ی زمین قرار داره و به شکلی استوانه ای (عمودی متمایل به سطح زمین) دارای چندین سطحه:

1. اتاق های انجمن، که نزدیک کف سکوی میانی شهر قرار داره. شامل اتاق هایی برای زندگی کردن و دفترهایی برای اعضای انجمن.

2. محوطه ی گردآوری، درست زیر لنگرگاه. شامل فضاهای زیادی برای بی خانمان ها و افراد جدیدی که آزاد شدند.

3. نیروگاه زمین گرمایی، نزدیک کف شهر، مختص تولید نیروی شهر به صورت زمین گرمایی از هسته ی زمین.

4. پشتیبانی زیستن، مستقر در کف شهر. مختص تولید آب، گرما و غیره برای شهروندان. ماشین هایی که وظایف رو در این مناطق انجام میدن کاملا خودکار هستن (در اصل تمامی ماشین های موجود، علیه انسان به پا خاستن و به پا خواهدخاست) .ولی ناظران انسانی آنها اطمینان حاصل میکنن که آنها هرگز به این سطح از درک نمیرسن و به محض رسیدن به چنین سطحی، متوقف می شن.

5. بخش های زیستن، کل بخش مرکزی میانی شهر رو شامل میشه. مختص زندگی تمام شهروندان زایون. جمعیتی حدودا 250 هزار نفر.

6. سالن اجلاس، که اتاقی نزدیک کف شهر و ورودی شبکه های تونل های زیرزمینیه. محلی که انجمن با کاپیتان های زایون و رهبران نظامی آن در مورد نقشه های پراهمیت بحث میکنن.

7. لنگرگاه، بخش فوقانی شهر، دارای ورودی به شبکه های تونل های زیرزمینی.

8. معبد، حفره ای بزرگ در زیر شهر. مختص برگزاری مراسم مذهبی و آخرین خط دفاعی در حمله ی ماشین ها.

مأمور: برنامه های قراول. اونا میتونن با اتصال به سیستم اصلی به هر نرم افزاری وارد یا خارج بشن. در نتیجه هر فردی رو که از سیستم قطع نکردیم، ذاتا یک مأموره. در داخل ماتریکس، اونا میتونن هر کسی باشن. یا هیچکس نباشن. اونا مراقب تمام درها و صاحب تمام کلیدهان.

در نظر ظاهری، تا زمانی که وارد بدن انسان های دیگر متصل به ماتریکس نشدند، به صورت یک انسان مذکر با موهای قهوه ای و کت و شلوار و کروات سبز تیره، بی سیم گوشی برای برقراری ارتباط با هم، عینک آفتابی مشکی و پیرهن سفید. ولی زمانی که اسمیت در پایان این قسمت نابود میشه و تبدیل میشه به یک ویروس، عینکش فرم جدیدی پیدا میکنه و و لباسش هم به جای سبز تیره، مشکی میشه.

دارای قابلیت هایی مانند چالاکی، قدرت بدنی، سرعت، مقاومت در برابر ضربه و تصرف کردن سایر بلوپیل ها که مستقیما به سیستم متصلند. (اونا نمیتونن ردپیل ها رو دراختیار بگیرن چون دیگه به سیستم ماشین ها متصل نیستن و در ماتریکس حضور ندارن)

وظایفی که مأمورها دارن در درجه ی اول، محافظت از ماتریکسه. اونا تبعیدی هارو هم نابود میکنن. برنامه هایی بی هدف در داخل ماتریکس، که از برگشتن به منبع اجتناب کردن. برای مثال، کلید ساز و سراف، تبعیدی های برجسته ای هستن که هدف مأمورها قرار گرفته بودن. (اگرچه به دلایلی که مشخص نیست، به نوچه های مروینجیان حمله نکردن)

دو نوع مأمور در فیلم دیده شده. نخست، مأمورهای اورجینال که در قسمت اول فیلم باهاشون مواجه میشیم. دو دیگر، مأمورهای آپگریدشده که بعد از تبدیل نئو به برگزیده، ماتریکس اونهارو با قابلیت های برتر در مبارزات رزمی قرار داده که در سری دوم باهاشون مواجه میشیم.

درها و کلیدها: که به این درها، "درپشتی" هم میگن و برای دسترسی به هرگوشه از ماتریکس مورد استفاده قرار میگیرن. هر در، یک کلید مخصوص به خودش رو داره. این درها توسط برنامه ها یا پروگرام ها برای رسیدن به مقصد با سرعت زیاد مورد استفاده قرار میگیرن. یه جور loophole و در انتهای یکی از دالان ها، دری بسیار مخصوص واقع شده. دری به سوی منبع. این راهرو برای اپراتورهای هاورکرافت ها غیرقابل مشاهده است و در مانیتور های کدهای سبزرنگ برای آنها نمایش داده نمیشن.

منبع: هسته ی مرکزی کامپیوترها در شهر ماشین ها. محل اقامت آرشیتکت یا معمار که به "پدر ماتریکس" مشهوره. در اصل، ماشین ها، برنامه هارو سازماندهی میکنن. و کل موجودیت هستی به سه دسته ی انسان و برنامه و ماشین تقسیم بندی میشه. که برنامه ها همگی در دنیای مجازی (ماتریکس) حضور دارن. و البته میتونن در دنیای واقعی هم کنترل انسان رو بدست بگیرن. مثل Bane که Smith کنترلش رو در دنیای واقعی بدست گرفت.

کپسول قرمز (ردپیل): نوعا انسان هایی هستن که بدن و فکرشون از پاور پلنت توسط هاورکرافت های زایون آزاد شده. ولی انسان هایی که هنوز متصل ماتریکس هستن نیز میتونن از حقیقتش آگاه بشن. معمولا ردپیل ها با گلیچ ها و ناهنجاری هایی در سیستم رویارو میشن، یا ممکنه خودشون رو از قید و بند فیزیکی با فراتر رفتن از حدود و مرزهای انسانی آزاد کنن. در هر دو مورد، سایر ردپیل ها اونارو پیدا میکنن و آزادی رو بهشون پیشنهاد میکنن.

این کپسول به انسانی که هنوز در داخل ماتریکس زندگی میکنه و از حقیقت به دوره، داده میشه. کپسول در اصل یک برنامه ی ردبه جا گذارنده است که سیگنال انسان کشت شده رو قطع میکنه. چون تمام انسان ها کشت شده هستند و حقیقت اینه. دنیایی که درش زندگی میکنن مجازی و توهمه. سپس اون انسان که کشت شده بود، بیدار میشه و تیم هاورکرافت اون رو به داخل هاورکرافت منتقل میکنن.

کپسول آبی (بلوپیل): نوعا به انسانی گفته میشه که از حقیقت ماتریکس آگاه نیست . آنها بدن و ذهنشون رو متصل به پاورپلنت دارن.

پاورپلنت: گروهی از برج های استوانه ای شکل که برای ماشین ها تولید انرژی میکنه. هر برج، شامل صدها یا هزاران محفظه هستش، و در داخل هر محفظه یک انسان که متصل به سیم های زیادی هست. ذهن انسان ها در یک زندگی خیالی وجود داره به نام ماتریکس. در حول و حوش قرن 21ام. محفظه ها توسط داکبُت ها (docbot) مراقبت میشن و زمانی که انسانی بیدار بشه یا بمیره، توسط داکبُت اجکت میشه و به داخل یه کانال با شیب تند رها میشه و به صورت مایع یا ژلاتینی به سایر محفظه ها تغذیه میشه.

HeadJack: یا هدجک اصطلاحیه که درگاه ریز داده هارو که در پس کله ی انسان ها قرار گرفته توصیف میکنه و توسط ماشین ها ساخته شده تا ذهن انسانها در ماتریکس سیر کنه. بلوپیل ها از هدجک برای همیشه در داخل محفظه استفاده میکنن و از راه پاورپلنت به ماتریکس وصلند. در حالی که ردپیل ها از هدجکشان فقط زمانی که نیاز به مأموریتی در داخل ماتریکس دارن و میخوان ذهن های دیگری رو برای شورش در برابر ماشین ها آزاد کنن استفاده میکنن.

زمانی که ردپیل ها بخوان از هدجک برای ورود به ماتریکس استفاده کنن، کابلی در داخل هدجک قرار میدن و این کابل مادامی که در ماتریکس هستن، نباید از هدجک جدا بشه وگرنه منجر به مرگ فرد میشه. اونا باید ابتدا از یه خروجی استفاده کنن که این خروجی ها عموما "تلفن های کابل کشی شده یا سیم دار" هستن و گوشی موبایل نمیتونه به عنوان یه خروجی استفاده بشه. مثل فلش که به لپ تاپ وصله و تا زمانی که safely remove نکنیم ممکنه به فلش آسیب برسه، اینجا هم تا زمانی که فرد تلفن کابلی پیدا نکنه، اصطلاحا "گیر کرده" و نمیتونه از ماتریکس فرار کنه. بیرون اومدن از ماتریکس و برگشتن به بدن در هاورکرفت رو "جک آوت" یا Jack out میگن.

سنتینل ها: یا قراول ها، که در ماتریکس به "Squiddy" هم مشهورن، نوعی ماشین کشتار خودمختار هستن که شبکه های فاضلاب یا راه های شهر های قدیمی در دنیای واقعی رو برای یافتن هاورکرافت ها یا انسان ها میگردن.

دارای سنسورهای فراوان. با سرعت زیاد حرکت میکنند. علاوه بر قدرت شکافتن و بازو های چنگک دار که انسان رو به راحتی از پادرمیارن، آنها مجهز به لیزرند که بدنه ی هاورکرافت را سوراخ میکند. همچنین مجهز به سنسور های صوتی (که شبیه دیش ماهواره ن) که صداهای خیلی کوتاه رو هم تشخیص بدن. به راحتی سیگنال های الکتریکی رو شناسایی میکنن. مجهز به نوعی بمب طنابی که توسط قراول پرتاب میشن و پس از برخورد به راحتی یک هاورکرافت را نابود میکنند.

بین سنتینل ها مشورت کردن یا منطق وجود ندارد. آنها از مأمورها و یا از مقامات والا در منبع دستور میگیرن و همیشه تا زمانی که نابودی کامل صورت نگیره و یا دستورشان لغو نشود، مأموریتشان را کامل میکنند.

اسلحه ی برقی و یا APU و نیز EMP هاورکرافت میتونن به سنتینل ها صدمه بزنن و اونارو از بین ببرن.

اسلحه‌ی برقی: سلاح انرژی مستقیم. توسط نیروهای مقاومت زایون استفاده میشه. نیاز به دو دست برای حمل داره. سلاح بزرگ و سنگینیه. یه مانیتور متصل به خودش داره تا دقت هدف گیری رو بالا ببره.

ElectroMagnetic Pulse : یا EMP نوعی نیروی الکترومغناطیسی که شعاع تأثیر خاصی داره و ابزارآلات الکتریکی رو که در شعاعش قرار داره از کار میندازه. تمام هاورکرافت های زایون به دستگاه تولید ای ام پی مجهزند. لازمه اشاره بشه وقتی اسمیت بین رو در اختیار گرفت، او یک ای ام پی رو فعال کرد و بیشتر هاورکرافت هارو از بین برد. فقط چند تا هاورکرافت (نبوچادنزار، رولند، لوگوس و ویجیلانت) باقی موندن. نبوچادنزار در انتهای قسمت دوم توسط سنتینل ها منفجر شد. رولند نیز با ورود انفجاری به داخل زایون ای ام پی رو فعال کرد و نیرو های ماشین ها، سنتینل های در حال جنگ در زایون و حفار های اون رو چلاق کرد! لوگوس هم که نئو و ترینیتی در اختیار گرفتن تا به شهر ماشین ها برن و در همون شهر هم از بین رفت.

Armored Personnel Unit : یا APU یه لباس سواری زره پوش هیدرولیک جنگی است که برای خط مقدم دفاع زایون طراحی شده. بیش از 120,000 واحد در زمان جنگ زایون تولید شده که تعداد خیلی کمی از اون بعد از جنگ باقی موند. سلاح اصلی این جنگ افزار، دو مسلسل سنگین 30 میلی متری متصل به دو بازوش هست. تمام حرکات ای پی یو توسط دستان اپراتورش کنترل میشه. اپراتورهای ای پی یو نیاز دارن تا حتما دوره های آموزشی رو بگذرونن. مهمات یا خشاب ای پی یو توسط دست و با کمک جرثقیل های خاص از عقب بارگیری میشه. برای بارگیری مسلسل ها، یک دونده با یک چرخ دستی که با مهمات پُر شده، باید به مرکز جنگ بدوه و جعبه های مهمات رو داخل ای پی یو با فشار بچپونه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
مفاهیم

جوانب جالب زیادی از این فیلم وجود داره که همگی بحث برانگیز و قابل نقدند و این که هدف فیلمساز از اون صحنه ی خاص، شخصیت خاص، یا دیالوگ خاص چی بوده. بعضی از مفاهیم به سادگی قابل درکن، ولی بسیاری از اونا به قدری عمیق و یا حتی سطحی هستن که قابل تشخیص نیستند و فهم اونا میتونه جذاب باشه و بینش فلسفی یه آدم رو بالا ببره. اینی که الان گفتم شوخی نبود!

Neo as The One

نئو باور داره که یه انسان عادیه، ولی در سال 1999 با مشکلاتی مواجه میشه. در روز، یه برنامه نویس برای یه شرکت نرم افزاری بزرگ و معروف، و در شب، یه هکر، که به جمع آوری اطلاعات و مهیا کردن اونا برای افراد خاصی که نیاز دارن میپردازه.

تنها زندگی میکنه، نمیخوابه، یعنی نمیتونه بخوابه، پوچی عمیقی رو تو زندگیش احساس میکنه، و این چیزیه که نمیتونه باهاش کنار بیاد. درست تا زمانی که با ترینیتی آشنا میشه و ترینیتی در مواجهه با این سوال از جانب نئو که میگه "ماتریکس چیه؟" با زمزمه در گوشش بهش میگه "این پرسشیه که مارو به جنبش وامیداره". این سوال، نئو رو سخت مشغول میکنه ، و همین سوال باعث میشه که تغییر پیدا کنه به "The One "

مورفیوس ترینیتی رو به قصد ارتباط برقرار کردن با نئو فرستاد، و باور داره که اون همون برگزیده ی پیشگویی شده س. مورفیوس به نئو اینطور توضیح میده که : وقتی ماتریکس برای اولین بار ساخته شد، مردی در اون متولد شد که قادر بود هرچیزی رو که بخواد تغییر بده، تا ماتریکس رو طوری که صلاح میدونه بازسازی کنه. مردی که مارو آزاد کرد و حقیقت رو به ما آموخت. مادامی که ماتریکس وجود داره، نژاد ما به آزادی نمیرسه. بعد از مردنش، پیشگو خبر بازگشتش رو داد و این که بازگشتش به معنی نابودی ماتریکسه و پایان جنگ و آزادی نوع بشر. به همین خاطر بعضی از ما تمام عمرمون با جستجو در ماتریکس به دنبال اونیم. من این کار رو کردم چون معتقدم جستجو به آخر رسیده.

پیروان مورفیوس به اون و به پیشگویی های اوراکل ایمان دارن، ولی به این که لزوما نئو فرد برگزیده باشه ، خیر. اونا به این باور دارن که فقط نئو رو "بیدار" کردن و راه رو بهش نشون دادن.

عملکرد نئو در این فیلم، یادآور و تداعی گر بسیاری از افسانه ها و ابرقهرمانان کلاسیکه. او برگزیده و کسی است که بشریت رو به آزادی رهسپار میکنه. برای این کار، او باید خودش رو فدا بکنه و با مرگ، طلوع بکنه. او با چالش های بزرگتری مواجه میشه، و قادره از پس همه ی اینها بربیاد. و از مهم ترین اونها، برتری مقابل دشمن اصلیش، مأمور اسمیت ه.

Enter The Oracle

اولین ملاقات نئو با اوراکل، یه نقطه عطف در این فیلمه. حالا که سه گانه ی ماتریکس ساخته شده، بیاید برگردید و این ملاقات رو ببینید تا نقش اوراکل رو در تبدیل نئو به برگزیده بهتر درک کنید. در اکثر بخش های ماتریکس، با نئو همذات پنداری میکنیم. ما بیداری و هوشیاری سخت و آگاهی تدریجی از قدرت نئو رو بیشتر از خود نئو درک میکنیم. بحث با اوراکل هم از این قاعده مستثنا نیست. هرچقدر نئو بیشتر تلاش میکنه تا معنی کلمات اوراکل رو بفهمه، ما نیز باهاش همراهی میکنیم. بعدها میفهمیم که اوراکل به نئو دقیقا چیزهایی رو گفت که نیاز داشت بشنوه. حالا، نئو چی رو باید میشنید؟ اوراکل دقیقا بهش چی گفته بود؟ برای پاسخ به این سوال، میریم تا دیالوگ رو با جزئیات بررسی کنیم:

(محل صحنه: ساختمان آپارتمان اوراکل)

نئو: این همون اوراکلی هست که پیشگویی میکرد؟
مورفیوس: بله، اون خیلی مسنه، از آغاز با ما بوده.
نئو: آغاز چی؟
مورفیوس: از آغاز مقاومت.
نئو: خب اون چی میدونه؟ همه چی رو؟
مورفیوس: اگه خودش بود میگفت به اندازه ی کافی.
نئو: اشتباه هم نمیکنه؟
مورفیوس: از دید مثبت یا منفی بهش نگاه نکن. اون فقط یک راهنماست. کمک میکنه راه رو پیدا کنی.

این اولین علامتیه که بهمون میگه اوراکل در حقیقت علاقمند به گفتن آینده نیست. شاید علاقمند باشه اونو درک کنه، ولی اون صرفا طالع بین نیست که پشت هم چیزهایی رو بهت بگه که برات اتفاق میفته، یا دقیقا کارهایی رو که میخوای بکنی. اون فقط یک راهنماست. کمک میکنه راه رو پیدا کنی. در واقع، اوراکل با کلماتش سعی داره نئو رو هدایت کنه.

نئو: به تو هم کمک کرده راه رو پیدا کنی؟
مورفیوس: بله
نئو: بهت چی گفت؟
مورفیوس: این که برگزیده رو پیدا میکنم. همونطور که بهت گفته بودم، فقط میتونم در رو نشونت بدم. این تویی که باید واردش بشی.

(صحنه: داخل آپارتمان اوراکل)

افرادی رو میبینیم که منتظر ملاقات با اوراکل هستن. اونا استعداد خارق العاده ای دارن، و جالبه که همگی کودک هستن! (بجز نئو البته!)
این برمیگرده به جمله ی مورفیوس که گفته بود :ما هرگز ذهنی رو که به بلوغ رسیده آزاد نمیکنیم چون نمیتونه سازش ایجاد کنه.
پسر کچلی رو میبینیم که با نگاهش، قاشق هارو خم میکنه و میتونه اونارو در حالت های مختلفی از خمش، نگه داره. نئو یکی از قاشقارو برمیداره و لمس میکنه.

پسر: سعی نکن قاشق رو خم کنی، چون غیرممکنه. در عوض سعی کن حقیقت رو به درستی درک کنی.
نئو: کدوم حقیقت؟
پسر: این که قاشقی وجود نداره.
نئو: وجود نداره؟
پسر: اونوقت متوجه میشیم قاشق نیست که خم میشه، بلکه خود تویی.

"قاشقی وجود نداره." یکی از مهم ترین جملاتی که در دایره المعارف نتایج ماتریکس وارد شده. حالا چرا وجود نداره؟ چون قاشق در ماتریکسه. و به این معنیه که وجود فیزیکی نداره. فقط برنامه ی کامپیوتریه. همه ی ما برنامه ی کامپیوتری هستیم و بازی دست برنامه نویس و ویروس ها. درس مهمی برای نئو که کمکش کرد بفهمه دستکاری در ماتریکس به معنی تمرکز بر "جسم" و سعی در تعویض و تغییر نیست. چون "جسم" وجود نداره. و در واقع این خودتی که تغییر میکنی. دقیق ترش اینه که، همه چیز تو "کله" ی توست. باید به "درون خود" بنگری تا همه چیز رو تحت کنترل بگیری و حتی کوچکترین تغییرات رو لحاظ کنی.

زن: اوراکل منتظر توئه

(صحنه: آشپزخونه ی اوراکل)

اوراکل (در حالی که پشت به نئو کرده و قاعدتا ورود نئو به داخل آشپزخونه رو ندیده): میدونم تو نئو هستی. الان میام پیشت.
نئو: شما اوراکل هستید؟
اوراکل: درست حدس زدی! اونی نیستم که انتظارشو داشتی درسته؟ (سپس میره تا سینی شیرینی هارو از فر دربیاره)
اوراکل: بوش خوبه مگه نه؟
نئو: بله
اوراکل: میخواستم تعارف کنم که بشینی ولی تو که به هر حال نمیشینی. بابت گلدونم ناراحت نباش.
نئو: گلدون؟
( و دستش میخوره به یه گلدون و اونو میشکنه)
اوراکل: اون گلدون.
نئو: عذر میخوام.
اوراکل: گفتم که ناراحت نباش. به یکی از بچه ها میگم درستش کنه.
نئو: از کجا میدونستی؟
اوراکل: اووو چیزی که باید بعدا مُخت رو تیلیت کنه اینه که اگه من چیزی نمیگفتم بازم اونو میشکستی؟!

مُخ تیلیت کن! واضحه اون هر وقت بخواد میتونه آینده رو بهت بگه. ولی اصل مطلب جمله ی آخرشه. آیا اگه اون به نئو نمیگفت، بازم نئو گلدون رو میشکست؟ اینجا اوراکل نئو رو هدایت میکنه. یه چیز تو ذهنش کاشت و اون فورا واکنش داد. او بلافاصله نتیجه ای که اون پیش بینی کرده بود یا خواسته بود رو حاصل کرد. آیا این آزمونی بود که اوراکل ببینه نئو برای تصمیم گیری آزاده؟ یا نه یه نمایشی از قدرت پیشگویانه و هشداردهنده ی اوراکل بود؟ در هر دو صورت این نخستین مثال محکمی از هدایت اعمال نئو توسط اوراکل هست.

اوراکل: از اونی که فکر میکردم خوش تیپ تر هستی! حالا میفهمم چرا ازت خوشش میاد.
نئو: کی؟
اوراکل: اونقدرا هم باهوش نیستی! هنوز خودت نفهمیدی؟

اینجا ممکنه سردرگم بشیم، چون احتمالا نمیدونیم منظور اوراکل کی بوده، یا چرا اوراکل میدونست که ترینیتی بعدا به جسم بی جان نئو اعتراف میکنه که : اوراکل بهم گفت من عاشق اون مرد میشم، عاشق مردی که برگزیده س. پس میشنوی؟ تو نمیتونی بمیری، چون دوستت دارم.

اوراکل: میدونی چرا مورفیوس تورو پیش من اورده؟
نئو: فکر کنم بدونم.
اوراکل: خب نظرت چیه؟ فکر میکنی تو برگزیده ای؟
نئو: صادقانه بگم، نمیدونم.
(سپس اوراکل به یه نوشته ی لاتین بالای درب ورودی آشپزخونش اشاره میکنه و میگه)
اوراکل: میدونی اون یعنی چی؟ به زبان لاتینه، یعنی خویشتن رو بشناس. بذار یه رازی رو بهت بگم. برگزیده بودن مثل عاشق بودنه. هیچکس نمیتونه به تو بگه عاشق شدی یا نشدی. بلکه این رو خودت در اعماق وجودت احساس میکنی. با پوست و استخونت.

"خویشتن رو بشناس." همون چیزی که حقیقت وجودی اوراکل رو توصیف میکنه. او درهارو باز میکنه ولی نئو باید انتخاب کنه تا اونو باور کنه. باید به درون خودش نگاه کنه. باید بدونه قاشقی وجود نداره، و باید بدونه که برگزیده س. ولی اون هنوز آماده نیست، بخش بعدی مکالمه شون اینو روشن تر میکنه. هرچند که اوراکل دانه رو کاشته و در حال هدایت کردنه.

اوراکل: خب بذار یه نگاهی بهت بندازم. دهنت رو باز کن و بگو آ.
نئو: آ !
اوراکل: خیلی خوب. حالا من بایستی که بگم "هوم، جالبه، ولی . . . " بعد تو میگی . . .
نئو: ولی چی؟
اوراکل: ولی خودت از قبل میدونی که چی میخوام بگم.
نئو: من برگزیده نیستم.

خب حالا اینجا کی گفته نئو برگزیده نیست؟ اوراکل؟ نخیر. نئو به درونش نگاه کرد و باور نداشت. اون تحت تأثیر حرف های اوراکل قرار گرفت. اون تحت تعلیم یه مرد بسیار معتقد بود، ولی نئو باور نداشت. و اوراکل سعی میکرد تا به اون بقبولونه این باور رو. چون همونطور که گفته بود: هیچکس نمیتونه بهت بگه تو برگزیده ای، خودت باید درک کنی. و بازبینی بدنی نئو فقط فرمالیته بود. اوراکل از این بازبینی هیچ چیزی نفهمید و نمیخواست که بفهمه.

اوراکل: متأسفم پسر. استعدادش رو داری، ولی انگار منتظر چیزی هستی.
نئو: منتظر چی؟
اوراکل: شاید زندگی بعدیت. کی میدونه؟ روزگار اینطوری میگذره دیگه.

"زندگی بعدی" منظورش پیشگویی ای هست که نئو در پایان فیلم کشته میشه و دوباره با کمک ترینیتی احیا میشه. و نتیجه ش شکست دادن مأمور اسمیت و پرورش قدرت تازه ای که با باورش بدست اورده. اون برگزیده است ولی نئو منتظر چیه؟ در این نقطه اون منتظر یکیه تا بهش بگه چی باید بشنوه، تا بتونه کمکش کنه راه رو پیدا کنه. اوراکل خیلی زیرکه. هم بهش اشاره کرد که منتظر یه چیزیه، و همچنین رخدادهایی رو پشت هم ردیف کرد تا به چیزی که نئو منتظره برسه.

اوراکل: به چی میخندی؟
نئو: مورفیوس، اون تقریبا متقاعدم کرده.
اوراکل: میدونم، بیچاره مورفیوس! بدون اون، کار ما تمومه.

و این همون لحظه ایه که اوراکل برای نئو مهیا میکنه:

نئو: منظورت چیه؟ بدون اون؟
اوراکل: مطمئنی میخوای این رو بشنوی؟ مورفیوس به تو ایمان داره نئو. و هیچکس نه من و نه تو نمیتونه نظرش رو برگردونه. اون به حدی ایمان داره که حاضره زندگیش رو فدا کنه برای نجات تو.
نئو: چی؟
اوراکل: تو مجبوری یک راه رو انخاب کنی. در یک دست زندگی مورفیوس رو گرفتی و در دست دیگه زندگی خودت رو. مرگ یکیتون حتمیه. حالا کدوم، بستگی به تو داره. واقعا متأسفم پسر، تو آدم خوش قلبی هستی. بدم میاد که به آدمای خوب خبر بد بدم.

اوراکل اینجا از مورفیوس به عنوان ابزار استفاده میکنه. ابزاری که نئو رو وادار به عمل میکنه، که بهش چیزی رو میده که منتظرشه. او مجبور میشه انتخاب کنه، ولی در حقیقت، او قبلا انتخاب کرده. او نمیذاره این مرد که به شدت بهش ایمان داره زندگیشو به خاطر هیچ و پوچ از بین ببره. در اصل از نظر نئو، هیچ و پوچه چون فکر میکنه برگزیده نیست. و این چیزیه که اوراکل نیاز داره تا اتفاق بیفته: مهیا کردن نئو برا چیزی که منتظرشه. هدف اوراکل، ترجیح دادن بازکردن درها به گفتن چیستی این درها. این تمام اون چیزی هست که "انتخاب" رو توصیف میکنه و و نئو بازی کردن نقش "برگزیده" رو انتخاب میکنه. و دلیل و فهمش رو بدست میاره.

اوراکل: حالا برو، نمیخواد نگران باشی، پاتو که از در بذاری بیرون، حس میکنی حالت بهتره. یادت میاد اعتقادی به بازی سرنوشت نداری. زندگیت دراختیار خودته، یادت میاد. بیا، یه شیرینی بخور، قول میدم وقتی همش رو خوردی، وجودت آروم بشه.

شیرینی، توضیحات جالب زیادی تو این شیرینی ها نهفته س.چون اینا همشون برنامه های کامپیوترین. بخشی از کدهایی که اوراکل در نئو قرار داده. آیا این یه نوع هُل دادن در جهت درست و راه نئو محسوب میشه؟ آیا این همون "وجودت آروم میشه" هستش؟ همونطور که اوراکل گفت، نئو مجبور نیست که به بحث بین خودش و نئو تکیه بزنه. اوراکل میدونه اونچه که باید بدونه، و قبلا اونچه که میتونست تا به نئو کمک کنه راه رو پیدا کنه انجام داده. او، دقیقا اونچه که نئو نیاز داشت بشنوه رو بهش گفت.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
نمادگرایی

Symbolism of Names


Matrix in the dictionary refers to "a situation or surrounding substance within which something else originates, develops, or is contained. The womb." Additionally, the concept of the Matrix as an illusion or a 'construct' that humans are unaware of resembles the idea of Samsara in Buddhism and Hinduism. Samsara teaches that the world we consider 'real' is actually a projection of our own desires. From Morpheus Neo learns that how he'd perceived himself in the Matrix was simply a "the mental projection of your digital self." The "real" sensory world "is simply electrical signals interpreted by your brain."

Neo in latin means new. It's also an anagram of "one". Thomas Anderson, Neo's given name relates to 'doubting Thomas' in the bible when he doesn't believe he is the One. Anderson means 'son of man' which is a messianic title.

The Oracle in greek history was an intermediary between god and man. People could ask an Oracle questions and get an answer, sometimes in a riddle format that often wouldn't make sense until later. In the Matrix she says, "You know what that means? It's Latin. Means know thyself." "Know thyself" is inscribed upon the Oracle of Apollo and attributed to the Delphic Oracle, Greece, 6th century B.C.

Trinity represents the number three which is a powerful number in many stories and traditions. In keeping with the Christian themes, the 'father', 'son', 'holy spirit' seems to be related here. In The Matrix, Morpheus, Trinity, and Neo fight the machines.

Morpheus means the fashioner or molder, because of the shapes he calls up before the sleeper, in classical mythology. He is the god of dreams, which ties in with the sleep/dream theme that runs throughout the Matrix.

Cypher is the classic betrayer, the Judas Iscariot. The word refers to a mathematical symbol denoting an absence of quantity, a zero. Also, someone with no value, a nonentity. It's also potentially related to Satan (the name could be a shortened version of 'Lucifer'). Cypher also has a goatee and wears red early in The Matrix which relate to popular images of Satan.​
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
پرسشگان

عدد 101 بارها در فیلم دیده شده. معنیش چیه؟

این عدد تو هر سه قسمت این فیلم ظاهر شده. و راستش دقیقا هنوز کسی نمیدونه علتش چی میتونه باشه. توضیح عمومی این عدد بدین شکله که:

این عدد، باینری عدد 5ه. عدد 5 هم ششمین عددیه که ماشین یا کامپیوتر میشمره چون از صفر شروع میکنه. و رخدادهای فیلم در ششمین ورژن ماتریکس اتفاق میفتن. نئو ششمین برگزیده س و همه ی اینا از مقاله ی "The Architect" مفهوم میشه.

توضیح عمومی دیگش اینه که عدد 101 اشاره مستقیمی به جورج اورول و اثرش 1984 و اتاق 101 داره.

مأمورها در شروع فیلم از کجا میدونستن ترینیتی کجاست؟

تو اولین صحنه ی فیلم، ترینیتی و سایفر با هم تماس تلفنی داشتن. سایفر (کسی که بعدا به عنوان خائن شناخته میشه) به مأمورها اطلاعات کافی برای ردیابی تماس و یافتن مختصات ترینیتی داده. علاوه بر این، جالبه اشاره کنیم که یافتن موفقیت آمیز ترینیتی، گواه بر اینه که مأمورها نیاز داشتن تا باور کنن به این که خبرچین واقعی بوده و بدین منظور میتونست براشون مفید باشه.

مورفیوس چطور همه چیز رو وقتی نئو در دفتر کارش بود میدید؟ زمانیکه با تماس تلفنی بهش فرمان فرار داد؟

مورفیوس مشغول تماشای تصویر کدهای سبز در نبوچادنزار بود. کد، نمایش دهنده ی ماتریکسه. مورفیوس قادره اونچه رو که میبینه رو دیکُد کنه و تصویری کامل از محیطی که نئو قرار داره، محل مأمورها، وجود داربست و . . . رو ببینه.

منظور ترینیتی از گفتن این جمله چی بود؟ "تو اونجا بودی، اون راه رو میشناسی، میدونی آخرش کجاست. من میدونم دوس نداری اونجا باشی."

ترینیتی در مورد احساس نئو که جهان واقعی نیست حرف میزنه. و این که یه چیزی گم شده. پوچی. و اگه نئو به ترینیتی گوش نکنه و بره، برمیگرده به زندگی قدیمیش جایی که نمیدونه خوابه یا بیدار.

تیم مورفیوس دقیقا چطوری نئو رو از پاورپلنت جدا کردن؟

وقتی نئو با خوردن کپسول قرمز از ماتریکس بیدار میشه و دنیای واقعی رو نظاره میکنه، داکبُت اونو از محفظه جدا میکنه و به کانال بازیافت رها میکنه. که در این کانال، نبوچادنزار منتظره تا نئو رو بگیره و بالا بکشه.

ماشین ها چگونه به قدرت رسیدن؟

پس از این که انسان هوش مصنوعی رو ساخت، ماشین های باهوش جامعه ی خودشون رو میخواستن. این سوءتفاهم منجر به اختلاف شد و منجر به پاسخی معمول از طرف انسان نسبت به موجودات بی جان شد: سعی کرد که آنها رو نابود کنه. اونا مقاومت کردن و درواقع پیروز شدن. جنگ شامل سلاح های هسته ای بود که سطح زمین رو به شدت از بین برد.

چرا خدمه ی نبوچادنزار وقتی دیدن نئو در حال مبارزه رزمی با مورفیوس در برنامه ی شبیه سازی مبارزه بود، بسیار هیجان زده شدن؟

اگر مورفیوس درست میگفت، و نئو برگزیده میبود، پس باید نئو قادر میبود تا مجازی بودن ماتریکس رو به خواست خودش بکشونه. او باید سریع تر و قوی تر و تقریبا یه ابرقهرمان در ماتریکس بشه. این باعث شد تا اونا خوشحال بشن تا اولین قدرتمندی اون رو ببینن.

وقتی نئو پیش سایفر رفت سایفر با صفحه ی کدهای سبزرنگ مشغول انجام چه کاری بود؟

اون داشت قرار ملاقاتش رو با مأمور اسمیت مهندسی میکرد و قصد داره مورفیوس رو عوض برگشتنش به دنیای ماتریکس معامله کنه.

سایفر چطوری بعد از ملاقات با اسمیت جک آوت شد؟ کسی نمیدونست که اون با اسمیت ملاقات میکنه و مسلما اپراتوری وجود نداشت که اونو از ماتریکس بیاره بیرون.

احتمال میره همون صحنه که داشت ملاقات رو مهندسی میکرد، تایمری رو برنامه ریزی کرد تا به صورت خودکار جک آوت شه.

چرا اوراکل به نئو نگفت که برگزیده است؟

همونطور که مورفیوس به نئو گفته بود: او به تو چیزهایی رو میگه که باید میشنیدی. فقط همین. نئو چه راهی رو دنبال میکرد اگه اوراکل بهش میگفت؟ مغرور میشد؟ بی دقت میشد؟ مثل جریان این که به شما بگن چن سال عمر میکنی یا بهت بگن در آینده پورفسور خواهی شد. و با گفتن این جمله چه احساسی پیدا میکنید و چه کارهایی انجام میدهید.

در صحنه ای که یه خودروی محموله ی برنج آتش گرفته و سایفر تقاضای جک آوت کرده، چطور این اتفاق افتاد؟

یه تصادف ساختگی که سایفر رو مجاز کنه که تنهایی به نبوچادنزار برگرده و همه رو با آنپلاگ کردن (کشیدن کابل اتصال به ماتریکس) بجز مورفیوس بکشه و احتمال بُرد خودش رو افزایش بده.

چرا مأمورها مورفیوس رو از سایفر طلب کردن؟

اونا در حقیقت مورفیوس رو نمیخواستن، اونا کدهای دسترسی به پردازنده ی مرکزی زایون رو میخواستن و این دسترسی باعث میشد هر اطلاعاتی که میخوان دراختیار بگیرن و زایون رو پیدا و نابود کنن و تنها مقاومت بشر و موجودیت هوشیارش رو از بین ببرن.

چرا اسمیت بیسیم گوشی خودش رو وقتی میخواست با مورفیوس به تنهایی صحبت کنه دراورد؟

برای این که نمیخواست بقیه ی مأمورها از چیزایی که اسمیت به مورفیوس میگه مطلع شن. به نظر میرسه مأمورها مجتمعا فعالیت میکنن، جملات همدیگه رو کامل میکنن و قطعا میدونن که کی به چی فکر میکنه. عمل اسمیت نشون داد که میتونه این مجتمع کار کردن رو متوقف کنه، و برای این کار دلیل داشت. بحثش با مورفیوس نشون داد نسبت به همکارانش، "انسان" تره، ناامیدی، خستگی، بی صبری و نفرت رو نسبت به ماتریکس و وجودش در اون بیان میکنه و دوس داره که زودتر ازش بره.

با توجه به چیزهایی که از قسمت دوم و سوم دستگیرمون میشه، اگه ماشین ها میدونستن که زایون کجاست، پس چرا مأمورها به مورفیوس نیاز داشتن تا کدهای دسترسی رو بهشون بگه؟

چون مأمورها احتمالا نمیدونستن که ماشین ها از محل زایون خبردارن، مأمورها فقط برنامه هایی هستن که با اهدافی ساخته شدن، اونا تقریبا از سیستم اصلی و مهمتر یا قرار گرفتنش در اون خبر ندارن. اونا فقط میدونن که چرا برنامه ریزی شدن و چه باید بکنن. در نتیجه، به جستجو درباره کدهای دسترسی زایون پرداختن. این در مورد تمام ماشین ها هم صدق میکنه.

نئو چگونه به زندگی برگشت؟ به خاطر بوسه ی ترینیتی؟

نه دقیقا، هرچند تفاسیر کمی با هم فرق دارن. ساده ترین توضیح همیشه بهترینه: نئو برگزیده است. اوراکل به ترینیتی گفت که عاشق برگزیده میشه. برگزیده بشریت رو نجات خواهد داد و کمک میکنه بر ماشین ها غلبه کنن. وقتی ترینیتی عشقش رو در گوش نئو نجوا میکنه، مثل آخرین حلقه ی زنجیره ی پیشگویی عمل میکنه و مجددا باید این زنجیره برقرار بشه. چرا چون اون باید همون باشه و نمیتونه مرده باشه.

چرا نئو سه مأمور رو به صورت کدهای سبزرنگ بعد از برگشتنش به زندگی میبینه؟

نشون میده حالا نئو به درستی باور کرده که برگزیده س. شروع میکنه به استفاده از بخشی از قدرتی که داره. حالا میتونه ببینه ماتریکس برای چی اینطوریه، و این نئو رو به سوی قابلیت های بیشتری رهبری میکنه.

چرا نئو در انتهای فیلم مشغول صحبت با تلفنه؟

به طور استعاره ای و تشبیهی، نئو داره با هسته ی مرکزی ماشین ها صحبت میکنه. یعنی با منبع. با چیزی که مأمورهارو میفرسته. و داره بهش میگه باور کرده که برگزیده س. باور کرده که ماتریکس برای بشریت مثل یک زندانه یا چیزی بیشتر از این. و درنهایت، او صلح میطلبه.


Everything [glow=red,2,300]Wrong with The Matrix[/glow]

اینم از ماتریکس یک. من این همه از این فیلم تعریف کردم و نقدهای مثبت نوشتم و مفهوم یابی کردم؛ حالا وقتشه به ایرادات و چیزهایی که بهش میگیم "Everything wrong" بپردازیم. با تماشای این کلیپ (اول دانلود کنین بعد ببینین :-" )، ممکنه حتی از این فیلم ناامید بشید!!![nb]البته من تمام مواردی که ایراد گرفته رو نمی پذیرم و قبول ندارم ولی اکثرشون رو درست گفته طوری که خودم هم شگفت زده شدم![/nb] ولی با تمام این وجود، ایده های نوین و جذاب و اصل تمام اون چیزی رو که باید از این فیلم برداشت میکردیم رو کردیم و این ایرادات که در همه ی فیلم ها به خصوص فیلم هایی به این پیچیدگی و صعب الهضمی وجود دارن رو نباید زیاد به چشم بیاریم. کسی که این کلیپ رو ساخته، فیلم های زیادی رو علاوه بر ماتریکس به این شکل نقد کرده و همیشه میگه "هیچ فیلمی بی ایراد و ضعف نیست." و چیزی که ارجح ه، نقاط مثبت و اصل مطلب و مفهوم ریشه ای فیلمه که باید دستمون بیاد و اون "لذت" یه که میبریم. باقی چیزها رو بهتره برای اهلش بسپریم. ناقدانی که با این فیلم مشکل دارن مثل این سایت، خودش هم اعتراف کرده فیلم فوق العاده ایه و چندین و چند بار اونو تماشا کرده و حالا با بعضی صحنه هاش مشکل داره و دوس داشت که اون طور که باید، ساخته میشد تا دیگه ردخور نداشته باشه و برترین فیلم علمی تخیلی تاریخ بشه. به نقل از خود مدیر سایت که میگه:

I’m not removing the awesome from anything. I love the entire Matrix trilogy, I’ve seen them all numerous times. I’m just a sad, pathetic man who enjoys nit picking films.​

اینو یادمون نره که این تریلوژی، در ژانر علمی - تخیلی ساخته شده و هیچ وقت، "منطق" رو نباید در این ژانر هدف قرار بدیم و بعضی چیزهارو باید خودمون "فرض" کنیم یا این که در جاهایی، "جاسازی" کنیم.

مسائلی هستن که از دست در میرن. مثلا تو همین کلیپ، یه صحنه رو یادش رفته بود گیر بده من خودم میام اینجا گیر میدم! صحنه ای که نئو و ترینیتی بالای پشت بوم هستن و یک مأمور میاد و نئو شروع میکنه به جاخالی دادن. همون Bullet Time که در موردش صحبت کرده بودم. اونجا وقتی نئو تفنگش رو زمین میندازه، وقتی بولت تایم شروع میشه، میبینیم که تفنگی رو زمین وجود نداره و غیب شده!!! و بعد دوباره که نئو میفته رو زمین و مأمور به سمتش میاد و بالای سرش می ایسته، میبینیم که تفنگ ها ظاهر شدن!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
Reloaded


ماتریکس: بارگیری مجدد​

نویسنده و کارگردان: برادران واچوفسکی​

Poster_-_The_Matrix_Reloaded.jpg


محصول می 2003 .که البته چیزی نبود که اکثر مردم از قسمت اول انتظار داشتن.

متراکم از اید‌ه‌ها و پیچیدگی‌ها، Reloaded، بزرگ‌تر، قوی‌تر، سریع‌تر و بسیار سکسی تر از فیلم اول بود. همراه با یک کمپین بازاریابی فراگیر، شناخت و انتظار عموم نسبت به فیلم اول بی‌سابقه بود.

هر جایی که نگاه می‌کردید، تیزرها، تریلر ها، پوستر های خیلی شیک، یک بازی کامپیوتری، و فیلم های کوتاه انیمیشنی را می‌دیدید.

این نظرسنجی ها درست بودند، چراکه Reloaded رکورد های Box Office متعددی را شکست و سریع ترین فیلمی شد که در فقط شش روز ۱۵۰ میلیون دلار فروش کرد، علاوه بر آن، بیش‌ترین فروش در هفته اول را هم داشت.

نظر به ریتینگ R-restricted در ایالات متحده، شکستن این رکورد ها یک دستاورد عظیم محسوب می‌شد، و اشتها (زائقه) عموم مردم را برای قسمت بعدی این سه گانه نشان می‌داد.

در آن واحد، پیچیدگی کلی خط داستانی ، و پیچ خوردن های غیرمنتظره ی داستان = طرح، بسیاری از بینندگان را اندکی (شاید هم خیلی) گیج، باقی گذاشت. ما اعتراف می‌کنیم که برای فهمیدن برخی قسمت های داستان لازم بوده چندین بار فیلم را مشاهده کنیم، و هنوز، قسمت هایی هست که نفهمیده‌ایم. برخی پاسخ ها را مطمئن هستیم تا Revoultions برملا نخواهند شد، برخی پاسخ ها هیچ وقت.[nb]با تشکر از سینا، مدیر ارشد سایت برای ترجمه ی این قسمت از فیلموگرافی[/nb]
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
Soundtracks

خب در این قسمت، موزیک های تریلوژی رو (البته نه همش رو. بعضیارو که خودم گزینش کردم و قشنگ تر بودن :D ) اینجا میذارم. بعضی از اینا خیلی آهنگ های آشنایی هستن. بارها تو تلویزیون اونارو به عنوان میان برنامه یا آهنگی که پشت یه تبلیغات یا صحنه های مختلف گوش دادید، اکثرا یا مال ماتریکس هستن، یا مال یانی!

تا تریلوژی رو ندیده باشید، مسلما نمیتونید اون ارتباطی که باید رو با موزیک برقرار کنید. چون بعضی از اینا مخصوص صحنه های خاصی از فیلم هستن و جاهایی فراز و فرود (یا مثلا مکث) دارن که ممکنه سردرنیارید برای چی. ولی دقیقا کسی مثل من که فیلم هارو کامل دیده باشه (حفظ باشه حتی :-" ) میدونه چه اتفاقی الان داره میفته و کاملا میدونه صحنه هه چیه و تو ذهنش منطبق با موزیک ، فیلم رو رو پرده ی مغزش میندازه و خیلی باحاله. حس خوبی میده :-"

×اونایی که ستاره زدم یعنی بیشتر از بقیه دوس داشتم!

×× هر چند هنوز به طور کامل ماتریکس 2 و 3 رو معرفی و نقد نکردم ولی با این وجود موزیک متنشون رو گذاشتم.


(مربوط به صحنه ای که مورفیوس ، مأمورهارو به نئو معرفی میکنه در ماتریکس 1)

(مربوط به ماتریکس 1 - واستون آشناست)

(مربوط به صحنه ی مبارزه ی نئو و ترینیتی با SWAT در ماتریکس 1 - واستون آشناست)

(مربوط به تیتراژ پایانی ماتریکس 1)

(تیتراژ پایانی ماتریکس 1)

(تیتراژ آغازین ماتریکس 2)

(مربوط به ماتریکس 2 - این آهنگو خیلی دوس دارم :-" )

(مربوط به مبارزه ی نئو با مأموران آپگرید شده در ماتریکس 2)

(مربوط به ماتریکس 2)

(مربوط به ماتریکس 2)

(مربوط به ماتریکس 2)

(مربوط به مبارزه ی نئو با سراف در ماتریکس 2)

(مربوط به مبارزه ی نئو با افراد مروینجیان در ماتریکس 2)

(مربوط به تعقیب و گریز در اتوبان در ماتریکس 2)

(مربوط به مبارزه ی نئو با گروه انبوه ویروس اسمیت در ماتریکس 2)

(تیتراژ آغازین ماتریکس 3)

(مربوط به صحنه ی مبارزه با نگهبانان پارتی مروینجیان در ماتریکس 3)

(مربوط به جنگ نهایی نئو با اسمیت در ماتریکس 3)

(تیتراژ پایانی ماتریکس 3 - واستون آشناست)

که این آخری، دارای نشانه های خاصیه. منظورم شعرش هستش. تیکه ی اولش این رو میگه:

asato mā sad gamaya

tamaso mā jyotir gamaya

mṛtyor mā amṛtaṁ gamaya

ترجمش میشه: مرا از جهل به درستی رهسپار کن، مرا از تاریکی به نور رهسپار کن، مرا از مرگ به فناناپذیر بودن رهسپار کن . . .

باقی متنش رو هنوز کسی کشف نکرده که چی میگه! اتفاق نظر وجود نداره بین علما اختلاف افتاده! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
خلاصه

زایون، آخرین شهر باقیمانده ی بشر، توسط ماشین ها شناسایی شده [nb]علتش رو بعدا توضیح میدم[/nb] ، 250,000 سنتینل که فقط 72 ساعت فاصله دارن، به عبارتی، هر نفر، یک قراول. رهبران نظامی زایون در تلاشند تا تمامی هاورکرافت ها و پرسنل به دفاع از شهر و مردمش بپردازن.

باور کردن نجات بشریت متکی بر یه عملیات نظامی نیست، بلکه متکی بر پیشگویی اوراکله. مورفیوس تقاضای زمان و منابع میکنه تا نئو اوراکل رو ببینه. در حالی که نئو قابلیت های بیشتری در ماتریکس پیدا کرده، او توسط تصویر ترسناکی از مرگ که تهدیدی بر از بین بردنش در حقیقته، آزرده میشه. با اطلاعات جدیدی که اوراکل در اختیار نئو میذاره، نئو، ترینیتی و مورفیوس به امید آزادی زایون و پایان سلطه داشتن ماشین ها بر انسان برای همیشه، در ماتریکس مبارزه می کنند.

این فیلم به همراه قسمت سوم، یک فیلم کامل محسوب میشن که 4.5 ساعت طول میکشه. قسمت سوم دقیقا کامل کننده ی این قسمته.

× در صحنه های پایانی فیلم، یک صحنه ی بسیار چالش برانگیز وجود داره که در موردش توضیح میدم. این صحنه منجر به خلق نظریه ی "ماتریکس درون یک ماتریکس" یا "Matrix within a Matrix" یا "MWAM" شد و خیلی قصه رو پیچیده کرد. که آیا اصلا کل این داستان ها و دنیای واقعی هم شبیه سازی شدست؟ {-8 :|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
شخصیت های جدید

× برای دیدن عکس ها، روی کلمات یا اسامی لینک شده کلیک کنید.

نایوبی: کاپیتان هاورکرافت "لوگوس". در گذشته با مورفیوس همکار بوده ولی حالا تحت فرمان فرمانده لاک هستش.

کلیدساز: توسط مروینجیان زندانی شده. تنها کسی که میتونه نئو رو به منبع رهسپار کنه. اوراکل نئو رو به سمتش فرستاده.

فرمانده لاک: فرمانده ی گروه های نظامی زایون. به پیشگویی باور نداره و فکر میکنه اختصاص دادن وقت و انرژی بابت این کار، تخریب زایون رو تسریع میکنه.

بین (Bane): عضوی از هاورکرافت "کادوسیوس"، بلافاصله قبل از جک آوت شدن تبدیل به مأمور اسمیت میشه و اسمیت در "دنیای واقعی" کنترلش رو در دست میگیره.

معمار یا آرشیتکت (پدر ماتریکس): خالق ماتریکس. به نئو اطلاع میده بسیاری از چیزهایی که در مورد ماتریکس و زایون و سرنوشتش باور داره درست نیستن.

لینک: با خواهر تنک و دوزر ازدواج کرده و اکنون بعد از مرگ آن دو، اپراتور نبوچادنزار شده.

پرسیفون: همسر مروینجیان. از خیانت های زناشویی همسرش خسته شده و به نئو در پیدا کردن کلید ساز، البته با یک شرط عجیب، کمک میکنه.

دوقلوها: نوچه های مروینجیان. قابلیت های خاصی دارن. میتونن خودشون رو "غیرمادی" کنن مثل روح.

مروینجیان: یک برنامه تبعیدی در ماتریکس. کلیدساز رو اسیر کرده و بعدها در قسمت سوم درموردش بیشتر توضیح میدم.

سراف: نگهبان اوراکل. یک برنامه ی تبعیدی در ماتریکس. نئو رو قبل از ملاقات با اوراکل، با مبارزه، آزمایش میکنه.

نئو (بروز شده): برگزیده. حالا بیشتر به قابلیت هاش ایمان اورده. ولی توسط خواب های ترسناک و تضاد ها آزرده میشه. سرنوشت غایی بشر در دست اوست.

مأمور اسمیت (بروز شده): برنامه ای سرکش در ماتریکس. قادره تقریبا هرکاری که نئو میتونه بکنه انجام بده (جز چند مورد جزئی که نئو نمیتونه مثل ایجاد بی نهایت نسخه ی کپی عینی از خودش) انگیزه ی اسمیت از زمان تولید مجددش تغییر کرده: نابود کردن نئو. به نظر میرسه فقط رو این موضوع تمرکز کرده. شده نیمه ی تاریک و منفی نئو.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
مفاهیم

قسمت دوم پر است از اطلاعات، ایده ها، و جلوه های جالب که همگی برای بودنشان دلیل دارند. برخی ایده ها جدیدند و برخی دیگر با بعضی از اطلاعات دیگر متناقض اند. برخی نیز به شدت گیج کننده ن! اگر صبر کنیم تا کاملا همه چیز را بفهمیم، هرگز چیزی دستگیرمان نخواهد شد. ما همچنین برخی نظریه ها را از افراد دیگر که ممکن است موافق و یا مخالف آن ها باشیم به اشتراک می گذاریم.

The Architect

برای بسیاری از مردم یکی از گیج کننده ترین صحنه ها (حتی در تاریخ سینمای جهان!!!) بحث نئو با آرکیتکت است. تصادفا، این صحنه بحرانی ترین صحنه در فیلم نیز هست. چیزی که اول از همه به سراغ ذهن ما میاد اینه که آرشیتکت چی می گفت؟ و تمام آنچه که قراره در قسمت سوم اتفاق بیفته تحت تاثیر پیام اوست. آگاه باشین که ممکنه آرشیتکت عمدا نئو رو گمراه کنه. ما مطمئن نیستیم. ولی وانمود میکنیم دلیلی برای این کار نداره. و هر چی رو که میگه رو "حقیقت" فرض میکنیم.

آرشیتکت، "پدر" ماتریکس است. او یک موجودیت از دنیای ماشین ها است و ماتریکس اورجینال که "شکست خورد" و ماتریکس فعلی که "موفق شد" رو طراحی کرد. ماتریکس ابتدایی، شکست خورد به این علت که زیادی پرفکت بود! یک بهشت مجازی، آتوپیا برای بشریت. متأسفانه، انسان ها جنبه ندارند در یک دنیای پرفکت زندگی کنند. و تست سابجکت، شبیه ساز رو رها کرد چون درست نبود. ماتریکس دوم که طراحی کرد، بسیار شبیه به دنیای واقعی در 1999 بود. سفت و سخت، کثیف، دارای مرگ، خشونت، جنگ، بی رحمی، و هر چیز دیگه ای که یک نوع عیب دار جهان برای خود می ساخت. این هم شکست خورد، ولی به دلیلی که آرشیتکت نتونست کشف کنه. یک برنامه ی ماشینی دیگه (ساخته شد تا جنبه های روان انسان رو بررسی کنه) برای علت شکست دوم پیاده سازی شد: عدم انتخاب. اگه به انسان ها، انتخاب پیشنهاد میشد، حتی یک احساس در سطح ناخودآگاه، بیش از 99% ماتریکس و زندگی در دنیای مجازی رو می پذیرفت، و ندانسته برای ماشین ها تأمین انرژی میکرد.
درصد باقیمانده آپشن دیگه ای رو انتخاب میکرد. "آزاد شدن ذهن" و پیوستن به انسان های جنبش مقاومت که در زایون قرار گرفته.

نئو از این آشکارشدن، شوکه شد. زایون سطح دیگری از کنترل ماشین ها بر بشریت است. توسط ماشین ها به عنوان مقصدی برای سرکشان که ماتریکس رو رها کردن طراحی شده. یک مکان برای اونا تا باور کنن آزادن. و فریب این رو بخورن که شانس نجات جهان رو دارن. در حقیقت، ماشین ها یک چرخه ی ضروری دارند. که 5 بار به پایان رسید. زایون توسط کسانی که خودشون رو از ماتریکس آزاد کردن بازسازی می شود، جنگ شدید می شود، "تک" قرار داده می شود، آموزش داده می شود و توسط پیشگویی به منبع هدایت می شود، ماشین ها زایون را نابود میکنند، "تک" 23 فرد رو (16 زن و 7 مرد) انتخاب میکنه تا از ماتریکس آزاد بشن و زایون رو بازسازی کنن (با عدم دانش قبلی که اصلا زایونی وجود داشت) و چرخه از نو شروع میشه.[nb] به شخصه اعتراف میکنم یکی از تلخ ترین واقعیاتی از ماتریکس که نمیدونستم و الان فهمیدم[/nb] و همه چیز و همه کس توسط ماشین ها بازی داده میشدن. این ششمین باره که این اتفاق در حال رخ دادنه. نئو ششمین برگزیده است. ماشین ها 5 بار زایون رو نابود کرده بودن. نام این فیلم هم بر اساس همین چرخه گذاشته شده. یعنی هر بار که چرخه دوباره شروع میشه، ماتریکس ریلود میشه. ضرورت خباثت در ماتریکس. تا زمانی که آرشیتکت پذیرش 100% از ماتریکس حاصل کنه و نیاز به "تک" رو از بین ببره. یا این چرخه باید تا انتها همونطور که توصیف شد بره یا سیستم ناپایدار میشه و در هم میشکنه.

آرشیتکت به هر "تک" انتخاب دو "در" رو پیشنهاد میکنه: در شماره ی یک، که موجودیت بشر رو ادامه میده. در پس این در، نسخه ی فعلی زایون نابود میشه. ولی "تک" 23 نفر رو انتخاب میکنه تا نسخه ی بعدی رو بسازن. بشریت در یک چرخه از پوچی کنترل شده به زندگی ادامه می دهد، چراکه ماشین ها به آنها حق «شورش»شان را می‌دهند. "تک" های قبلی به خاطر ارتباط عمیقشان با بشریت انتخاب شدند. این ارتباط تضمین میکنه که اونا دری رو انتخاب کنن که به بقای بشریت منتهی میشه. در شماره ی دو، به مقاومت مستدام هدایت میکنه، که با کشته شدن تمام افراد ماتریکس منجر به یه نابودی عظیم در سیستم میشه. چون زایون از هر دو راه در آستانه ی نابودیه، این انتخاب نابودی بشریت رو منجر میشه.

چیز مهمی که اینجا متفاوته اینه که نئو عاشق ترینیتیه. بقای بشریت براش مهمه، ولی تمرکز و قدرتش از "تک" های قبلی قوی تره. این نئو رو به یک انتخاب غیر منتظره (توسط ماشین ها) رهسپار میکنه. او درِ نجات "زایون" رو انتخاب نمیکنه. او در دوم رو انتخاب میکنه و اولین باره که این انتخاب صورت میگیره. در ایجاد این انتخاب، تمام شرط و شروط ها از بین میرود. همه چیز تغییر میکند، و این راهی نیست که ماشین ها انتظار داشتن و ممکنه اونی نباشه که براش آماده شده باشن. در نهایت، انتخاب رد کردن چرخه ی کنترل ماشین ها احتمالا تنها شانسی است که بشریت داره تا از ماشین ها رهایی پیدا کنه و سلطه ی آنها رو سرنگون کنه.

این الهامات تمام چیزهایی که ما (همچنین نئو) از فیلم اول آموختیم رو زیر سوال میبره. پیشگویی درست نیست: برگزیده به این معنی نیست که ناجی بشریت باشه. بلکه فقط برای اطمینان بیشتر از بندگی انسان ها برای ماشین هاست. این ضربه ی عمیقی به مورفیوس خواهد زد، کسی که تمام وجودش بر اساس پیشگویی بوده. تمام هدفش این بوده که برگزیده رو پیدا کنه و آموزشش بده. ما خواهیم دید که او چگونه با این موضوع کنار خواهد امد.

همچنین، به نظر مبرسه راهی که برگزیده در پیش میگیره به معنی پایان تبدیل شدن او به شروع پیشگویی در هر ورژن از ماتریکس است. پایان، شروع است. ( :| ) درنظر بگیرید اون چه که مورفیوس در فیلم اول به نئو گفته بود: وقتی ماتریکس برای اولین بار ساخته شد، مردی در اون متولد شد که قادر بود هرچیزی رو که بخواد تغییر بده، تا ماتریکس رو طوری که صلاح میدونه بازسازی کنه. مردی که مارو آزاد کرد و حقیقت رو به ما آموخت. مادامی که ماتریکس وجود داره، نژاد ما به آزادی نمیرسه. بعد از مردنش، پیشگو خبر بازگشتش رو داد و این که بازگشتش به معنی نابودی ماتریکسه و پایان جنگ و آزادی نوع بشر. به نظر مبرسه احتمالا "مردی در اون متولد شد" ، برگزیده ی قبلی بوده. آخرین وظیفش رو در چرخه انجام داده، قبل از این که از سر گرفته بشه.

یه نکته ی خیلی جالب که صددرصد مطمئنم بهش دقت نکردید: این مانیتورهایی که رو دیوار دوربر آرشیتکت ویدئو نمایش میدن، تو ماتریکس یک هم بهش اشاره شده بود! همون صحنه ای که مأمورها نئو رو از بالای داربست دستگیر کردن و به اتاق تفتیش بردن، اونجا این مانیتورها نشون داده میشن! آرشیتکت مشغول تماشای نئو بود حتی قبل از این که توسط مورفیوس و دستیارانش بیدار بشه. همچنین من معتقدم این رویارویی مسبب توانایی های نویافته ی نئو در جهان واقعی شده. زمانی که سنتینل هارو در پایان فیلم متوقف میکنه، ولی همه مثل من به این موضوع معتقد نیستن. (اینارو نقدکننده داره میگه! من هیچ نظری ندارم چون اصلا اینارو نمیدونستم :)) )

?Matrix within a Matrix

نظریه ی مشهوری که طرفداران زیادی هم داره، اینه که زایون، همونطور که آرشیتکت بیان کرد که سطح دیگری از کنترله، در حقیقت "جهان واقعی" که شورشیان باورش دارن نیست؛ در واقع این سطح دیگه ای از شبیه ساز ماتریکسه، یا بهتره بگیم ماتریکسی درون یک ماتریکس!

دو رخداد مهم در قسمت دوم وجود دارن که این نظریه رو پروبال میدن: آشکار شدن غیرمنتظره ی مأمور اسمیت در زایون (وقتی بین رو درست وقتی که میخواست جک اوت کنه تبدیل به کپی از خودش میکنه)، و همچنین پیدا شدن قابلیت نئو تا حس کنه و متوقف کنه سنتینل هارو درست قبل از پایان فیلم. همین که این نظریه شاخ و برگ پیدا کرد، جزئیات بیشتر و بیشتری از این فیلم بیرون کشیده شدن تا این رو پشتیبانی کنن، ولی من در اینجا فقط به دوتای اصلی اشاره میکنم.

1- وجود اسمیت در "دنیای واقعی": اسمیت یک برنامه ی کامپیوتریست، پس چطور میتونه در زایون حضور پیدا کنه؟ او چطور می‌تواند واقعی شود، وقتی از اول صرفا یک تپه بیت =bit (در کامپیوتر) بوده. زایون باید بخشی از ماتریکس برای اسمیت بوده باشه تا در اون حضور پیدا کنه، و انسان ها نمیدونن که هنوزم در ماتریکس هستن. این می‌تواند یک توضیح باشد ولی به هیچ وجه تنها توضیح نیست. من شخصا فکر میکنم این برای یه برنامه ی کامپیوتری سرکش کاملا ممکن باشه تا خودش رو در ذهن یه عده کپی کنه. به این راه دقت کنید: وقتی بین وارد ماتریکس شد، او اساسا ذهنی شناور داشت، یه گروه از امواج مغزی یه "آواتار یا تجسم ذهنی" در شبیه سازی کامپیوتری ایجاد کردن. اساسا، او موقتا یه برنامه ی کامپیوتری شده که در سیستم عامل ماتریکس اجرا میشه. اسمیت میاد و خودش رو در این "بین برنامه شده" کپی میکنه. در اصل داره کد های خودش رو روی کد های قبلی overwrite میکنه. وقتی بین جک آوت میشه، کدهای بازنویسی شده ی مغزش، حالا برنامه ی اسمیت رو در محتوا داره، نه خودش رو. او همچنان بین است، ولی اسمیت کنترل بدنش رو با overwrite کردن ذهنش بدست اورده. غیرمحتلمه؟ یه خرده، مطمئنا، ولی باید به یاد داشته باشیم که ما تمام قوانین این جهان رو کشف نکردیم و با اطمینان نمیدونیم ماشین ها چه توانمندی هایی دارن یا اسمیت چه شده. به علاوه، اسمیت مقداری از "نئو" رو در خودش داره. همونطور که خودش گفت "ارتباطی وجود داره" . آیا این یه مقدار از بشریت به قابلیتش در کنترل ذهن در دنیای واقعی میتونه کمک کنه؟

2- نئو سنتینل هارو متوقف میکنه: مشابه استدلال بالا، طرفداران نظریه ی "MWAM" باور دارن که تنها راهی که نئو میتونه قدرتی مثل این داشته باشه اینه که "دنیای واقعی"، حقیقی نباشه و سطح دیگه ای از ماتریکس باشه. مجددا مجبورم اشاره بکنم ما تمام قوانین جهان رو نمیدونیم. ما فقط چیزهایی رو میدونیم که بهمون داده شده، پس فکر میکنم میلیون ها توضیح میتونه وجود داشته باشه (شایدم نه این همه!) برای این که نئو ناگهان چنین قابلیتی بدست بیاره. یکی از این توضیحات که ازش خوشم اومد اینه که نئو بعد از رویاروییش با آرشیتکت، کاملا خودش نیست. اون گفتگو گمان میره که به احتمال خیلی قوی پایان راه "تک" باشه. او به منبع برمیگرده و انتخاب انتظار رفته رو میکنه، و راهش به زودی تموم میشه. علاقمندم فکر کنم به محض اینکه او از در نورانی عبور کرد، یه چیزایی تغییر کرده باشن. او در این نقطه به ماشین ها بسیار نزدیک شده. آیا موفق شده چیزی رو باخودش به "دنیای واقعی" بیاره؟ راه نئو درگیر تغییر و تکامل ثابتی بوده. همین که او وارد اون اتاق میشه، همچنان در حال استنتاج و نمو هستش، همچنان تغییر میکنه هرچقدر که به هدفش نزدیک تر میشه. و در ایجاد انتخاب غیرمنتظره و ترک کردن منبع، نئو ارتباط نزدیکی با دنیای ماشین ها بدست اورد، ولی حالا میتونه ازش برای اهداف خودش استفاده کنه، بیشتر از اونها.

این فیلم ها سرشار از اطلاعات متراکم هستن، به شدت لایه دار شده در مفاهیم. بی شمار نظریه مستدل ، که میتونن همدیگه رو نقض و یا تکمیل کنن. من (نقد کننده میگه) به MWAM اعتقادی ندارم، ولی بسیاری از طرفداران زیرک و باهوش، دارند. باورش ندارم چون نمیتونه صحیح باشه (اساس علمی و متقاعد کننده ای ندارم تا ردش کنم، میدونم!) وقتی قسمت سوم اومد، ما احتمالا درخواهیم یافت که همه در اشتباه بودیم، یا همه درست میگفتیم، یا ممکنه همچنان جا برای بحث باز باشه. مطابق با سلیقه ی واچوفسکی ها که چطور میپسندند!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
نمادگرایی

Symbolism of Names


Niobe was a female greek mythological character in the Iliad of Homer. In that epic story she is described as a woman who compares herself to a goddess.

Merovingian relates to an ancient Frankish dynasty whose members were attributed with saintliness, magical powers and divine origin because they were believed to be descendents of Christ.

Persephone was the daughter of Demeter and Zeus in Greek myth. Hades abducted her and took her to the underworld, but she was eventually allowed to return to the surface for part of the year. Her mother Demeter, in her grief neglected her duties and the earth became cold and barren, so Zeus allowed Persephone to come home for only 6 months of the year. This marked the changing of the seasons.

Seraph is one of the most important characters in The Matrix Trilogy. As such, we've gone to an expert to help us get to the root of his name.

When analyzing the name "Seraph" it's important to take into consideration the historical meaning behind the word in its original language: Hebrew.

The noun form of the word is derived from the verb saraph which literally means "to burn." What this means is that "seraphs" were not really little angels flying around in the throne room of God (see Isaiah 6) but these guys were literally on fire. "Burning ones" as it were. This makes even more sense, and is further developed, when Neo sees him before they fight and the cinematography goes to showing Neo's view of the code. Seraph is glowing gold, not green like most of the other people (take Trinity for example at the end of the movie when Neo removes the bullet from her chest). Seraphs were really frightening creatures in the mind of the ancient Israelite, not the cutesy little angels that we imagine as a result of Michelangelo's work on the ceiling of the Sistine Chapel.​
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
پرسشگان

ماشین ها چگونه زایون را پیدا کردند؟

بعضیا میگن چون ماشین ها 5 بار زایون رو نابود کرده بودن پس میدونن که کجاست. (این وسط سوالی که پیش میاد اینه که مأمورها پس چطور مثل ماشین ها اطلاع نداشتن و دنبال کد دسترسی میگشتن؟ :| لابد کد ها با تغییر ورژن ماتریکس تغییر میکردن! )

گروه مقاومت زایون چطور از نقشه ی ماشین ها باخبر شدند؟

تو یکی از اپیزودهای انیماتریکس در موردش توضیح داده شده. اساسا، هاورکرافت "اُسیریس" متوجه عملیات حفاری بزرگ میشه و متوجه میشه زایون مستقیما زیر دریل ها قرار داره.

چه بلایی سر تنک اومد؟

اصل موضوع اینه که بازیگر نقش تنک، مارکوس چونگ، برای بازی در قسمت دوم پول زیادی طلب کرد و کارگردانم لابد پیش خودش گفت :به درک که نمیای! و در واقع چونگ ضرر کرد چون تو فیلم به این باشکوهی من اگه بودم حاضر بودم یه چیزی هم بدم بلکه توش بازی کنم! و نویسنده برای حل این موضوع با اوردن بازیگر جدید، هم معرفیش کرده (تحت عنوان شوهر خواهر تنک!) و دلیلش هم اورده.

در 6 ماه بین ماتریکس یک و دو، زمان زیادی برای رخ دادن یه اتفاق بد وجود داره. خواهرش، زی، میگه: "من دو برادرم رو تو اون سفینه از دست دادم." پس به نظر میرسه که مرده باشه.

صحنه ی رقص در زایون چه مفهومی داره و به چه علت باید چنین صحنه ای در ماتریکس وجود داشته باشه؟

این کاملا یه صحنه ی مجادله آمیز بین طرفدارانه، تفسیر ما اینه که این رقص بدوی به معنی تفاوت ما با اوناست: ماشین ها. بشریت همه چیزش شامل خاک، عرق، احساس و هیجان، تمایلات جنسی. ماشین ها همگی بی احساس، تمیز و پاکیزه، ناتوان در جشن و پایکوبی و امید و عشق. این صحنه بهمون یادآوری میکنه که قبل از جنگ در شرف وقوع چقدر ریسک و به خطرانداختن جان در سطح بالایی قرار داره. اگر ماشین ها پیروز بشوند، چیزهای حس کردنی از بین خواهند رفت، چیزهایی که نمیشه با ماشین شبیه سازیشون کرد. این صحنه همچنین پیشنهاد میده یک ترمز قبل از با کله وارد شدن به جنگ وحشیانه.

چرا اوراکل در این قسمت باید یک نگهبان داشته باشه؟

به وضوح مشخص نشده ولی سراف یه دلیلی میاره. آیا اوراکل توسط ماشین ها هدف قرار گرفته شده؟ او در آپارتمانش نیست و دیگه کلوچه نمیپزه. او راه میره، تو "تالار بی پایان درها" مخفی میشه و مشخص نیست از چی مخفی میشه.

اوراکل سعی داره به نئو چی بگه؟

به نئو میگه انتخاب کردن دیگه مهم نیست. چون او انتخاب کرده و حالا باید انتخابش و انشعاباتش رو درک کنه. خب، انتخاب چیه؟ فکر میکنم ترینیتی بوده. برای عشق، اشتراک، و در نهایت نجات او. در بند شدن با فرد دیگر برای "تک" اثر فوق العاده ای در اعمال آینده ش خواهد داشت. خصوصا در صحنه ی ملاقات با آرشیتکت.

تقدیر ترینیتی این بوده که عاشق برگزیده بشه. نئو هم عاشق ترینیتی شده و در بندش اسیره. در بند عشق. نئو خواب میبینه ترینیتی تو دردسر میفته و ممکنه بمیره. خودشم نمیدونه مُرد تو خوابش یا نه. ولی اوراکل میدونه که اون ترینیتی رو ترجیح میده و اونو نجات میده واسه همین بهش گفته تو انتخابتو کردی. صحنه ای که آرشیتکت با نئو صحبت میکنه و نئو در سمت چپش رو انتخاب میکنه هم گویای همین موضوعه.

چرا کلید ساز این همه اهمیت داره؟

چون کلید ورود به منبع رو داره. تنها کسیه که میتونه نئو رو به جایی که باید بره برسونه تا ماتریکس رو نابود کنه. اوراکل اهمیت کلیدساز رو توضیح میده و نئو رو به سمتش میفرسته تا پیداش کنه.

ارتباط جدید بین نئو و مأمور اسمیت چیست؟

اونها عکس های آینه ای از همدیگه هستن. اسمیت میگه : بخشی از تو برای من بازنویسی شده یا کپی برداری شده. و بعد میگه: من میکشمت آقای اندرسون و مردنت رو تماشا میکنم. با لذتی بسیار عمیق. و بعد یک اتفاقی میفته. چیزی غیرممکن ولی به هر حال اتفاق میفته. تو منو نابود میکنی آقای اندرسون.

مردی که در رستوران مروینجیان هُل داده میشه کیه؟

او "راما کاندرا" و همسرش "کامالا" هستن. اونها والدین "سَتی" هستن. در قسمت سوم در موردشون توضیح داده میشه.

مروینجیان در مورد چی صحبت میکنه؟

علت و معلول (علیت). کنش و واکنش. برای او، انتخاب مهم نیست. برای اون "دلیل انتخاب کردن" مهمه. شبیه به چیزی که اوراکل میگفت، ولی به نظر میرسه همه چیز برای اون یه بازیه. در حالی که اوراکل این رو خیلی جدی تر میگیره. مروینجیان این "تک" رو به چالش میکشونه. (و مشخص میشه که بعضی از "تک" های قبلی رو دیده. پس آیا او همیشه کلیدساز رو داشت؟ آیا تمام تک ها مجبور بودن از این راه برای ورود به منبع استفاده کنن؟) او دارد نئو را به چالش می‌کشد تا انگیزه‌هایش را بفهمد، احتمالا با قصد این که آن انگیزه ها را کم‌رنگ تر کند. فکر میکنم مروینجیان نقش بسیار مهمی در تریلوژی است. در قسمت سوم بیشتر در مورد او خواهیم دید.

چرا آرشیتکت خنده دار! صحبت میکند؟ (چون طرز حرف زدنش جالبه! جملاتی که میگه هم صعب الهضم!)

تمام ساکنان ماتریکس که ما با آنها رویارو شدیم (مثل مأمور، سراف، اوراکل و . . .) برنامه بودند، ولی آنها با انسان ها تعاملات عادی ای داشتند. نیاز داشتند تا قادر باشند با مردم عادی با یک شیوه ی معمولی ارتباط برقرار کنند. و برنامه ریزی آنها طرز صحبت کردنشان رو بازتاب میدهد. آرشیتکت یک ماشین است و هرگز مستقیما با یک انسان ارتباط برقرار نکرده. پس او میل دارد مانند یک ماشین که با ماشین های دیگر ارتباط برقرار میکند صحبت کند. از کلمات بزرگ، جملات بسیار پیچیده و منطق خالص در جملاتش بهره میگیرد. نه دقیقا روشی که مردم با هم صحبت میکنند.

اگه زایون یک دروغه و "تک" به این معنیه که برسه به منبع، پس چرا مأمورها سخت تلاش میکنن تا جلوی "تک" رو بگیرن؟

برای تظاهر. اگه خیلی آسون جلوه داده میشد یا مأمورها بدطینت ظاهر نمیشدند، ممکن بود عده ای در زایون به شک بیفتند. :| (WTF؟!؟)[nb]جواب از این قانع کننده تر موجود نیست![/nb]
علاوه بر آن، کوین استوکر اشاره کرد که ماشین ها به مقداری کنترل بر سرعت آزاد شدن مغز ها نیاز دارند. او می‌گوید که: اگر خیلی سریع باشد: کنترل کردن انسان ها ممکن است سخت تر باشد. اگر خیلی آهسته باشد: زایون ممکن است نتواند قدرت\زیرساخت لازم را برای ترویج دادن، تربیت کردن و سوق دادن «تک» به سوی اتاق آرشیتکت با معافیتی که لازم است تا یک چرخه ی دیگر را کامل کند، جذب کند.

اگه بنا به گفته ی آرشیتکت، انتخاب در برای نجات ترینیتی به خرابی عظیم در سیستم منجر میشه، پس چرا بعد از انتخاب نئو اتفاقی نیفتاد؟

این رخداد، "فورا" اتفاق نمی افته. ولی طی سلسله رخداد هایی خرابی های بزرگی بوجود میاد: زایون نابود نخواهد شد، کد "تک" تحلیل نخواهد شد، ماتریکس ریلود نخواهد شد و "تک" جنگ رو طولانی میکنه. همه ی اینا دست به دست هم میدن تا اون خرابی عظیم در سیستم و شکست بزرگ به زودی اتفاق بیفته.

نئو چطور ترینیتی رو به زندگی برگردوند؟

خب او "برگزیده" است! قابلیت های بسط یافته شده ی نئو در ماتریکس فقط منحصر به دید متفاوت او نسبت به دیگران نمیشه. این بهش این اجازه رو میده تا اونو دستکاری بکنه بر یک سطح بالاتری از هرکس دیگه ای که قبلا اومده. در این وضعیت ترینیتی داخل ماتریکس قرار داره. بنابراین مغزش بخشی از ماتریکسه و در داخلش قابل دسترسیه. نئو در حقیقت رفت و پیوست به داخل ذهنش و به مغزش دستور داد تا قلبش پمپاژ بکنه و او به زندگی برگرده. یادتون باشه ترینیتی جراحت جدی ای نداشت (فقط تیر نزدیک قلبش اصابت کرد) فقط مغزش اینگونه فکر میکرد و نئو اینو به طور دیگه ای تعلیم داد. این به تصویر کشیده شده به این گونه که نئو دستش رو دور قلب ترینیتی به شکل بادکش قرار داد و به آرامی فشارش داد.

Everything [glow=red,2,300]Wrong with The Matrix Reloaded[/glow]

اینم از ماتریکس دو. من این همه از این فیلم تعریف کردم و نقدهای مثبت نوشتم و مفهوم یابی کردم؛ حالا وقتشه به ایرادات و چیزهایی که بهش میگیم "Everything wrong" بپردازیم. با تماشای این کلیپ (اول دانلود کنین بعد ببینین :-" )، ممکنه حتی از این فیلم ناامید بشید!!![nb]البته من تمام مواردی که ایراد گرفته رو نمی پذیرم و قبول ندارم ولی اکثرشون رو درست گفته طوری که خودم هم شگفت زده شدم![/nb] ولی با تمام این وجود، ایده های نوین و جذاب و اصل تمام اون چیزی رو که باید از این فیلم برداشت میکردیم رو کردیم و این ایرادات که در همه ی فیلم ها به خصوص فیلم هایی به این پیچیدگی و صعب الهضمی وجود دارن رو نباید زیاد به چشم بیاریم. کسی که این کلیپ رو ساخته، فیلم های زیادی رو علاوه بر ماتریکس به این شکل نقد کرده و همیشه میگه "هیچ فیلمی بی ایراد و ضعف نیست." و چیزی که ارجح ه، نقاط مثبت و اصل مطلب و مفهوم ریشه ای فیلمه که باید دستمون بیاد و اون "لذت" یه که میبریم. باقی چیزها رو بهتره برای اهلش بسپریم. ناقدانی که با این فیلم مشکل دارن مثل این سایت، خودش هم اعتراف کرده فیلم فوق العاده ایه و چندین و چند بار اونو تماشا کرده و حالا با بعضی صحنه هاش مشکل داره و دوس داشت که اون طور که باید، ساخته میشد تا دیگه ردخور نداشته باشه و برترین فیلم علمی تخیلی تاریخ بشه. به نقل از خود مدیر سایت که میگه:

I’m not removing the awesome from anything. I love the entire Matrix trilogy, I’ve seen them all numerous times. I’m just a sad, pathetic man who enjoys nit picking films.​

اینو یادمون نره که این تریلوژی، در ژانر علمی - تخیلی ساخته شده و هیچ وقت، "منطق" رو نباید در این ژانر هدف قرار بدیم و بعضی چیزهارو باید خودمون "فرض" کنیم یا این که در جاهایی، "جاسازی" کنیم.

مسائلی هستن که از دست در میرن. مثلا تو همین کلیپ، یه صحنه رو یادش رفته بود گیر بده من خودم میام اینجا گیر میدم! صحنه ای که نئو با سراف مبارزه میکنه. چطور کلید تا انتهای مبارزه تو آستین سراف بود و نیفتاد؟! لابد تو آستینش جیبی داشته که یه مدلی بوده که کلید نیفته ازش :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
Revolutions


ماتریکس: انقلاب ها​

نویسنده و کارگردان: برادران واچوفسکی​

THE-MATRIX-REVOLUTIONS-4.jpg


محصول نوامبر 2003. زمانی منتشر شد که طرفداران از چیزی که از فصل آخر انتظار داشته باشند نامطمئن بودند. ابهام در مورد معنی فیلم قبل، انتظار مردم را (تا سطح زیادی یا همچین چیزی) کاهش داد. با یک کمپین بازاریابی تغییریافته، پوستر های کمتر، تریلرهای کمتر، عدم وجود بازی های ویدئویی یا فیلم های انیمیشنی کوتاه، Revolutions در مقایسه با جانشین قبلی اش، تقریبا یواشکی به داخل سینما ها وارد شد. با اکران شدن در یک روز و یک لحظه در سراسر جهان، رکورد بی سابقه ی ۱۱۹ میلیون دلار با ۱۰۰۱۳ فروش در پنج روز اول را در ۱۰۷ منطقه، زد؛ شامل ۱۸ سینمای IMAX. که یک رکورد بین المللی باکس آفیس محسوب می‌شد.

بسیاری از بیننده ها قسمت سوم رو به دوم ترجیح میدادند، با این فکر که یک فیلم اکشن ساده تر و روان تر بود. اگرچه ممکنه اینطور به نظر برسه، هیچ چیز نتونست فراتر از حقیقت باشد. Revolutions یک پایان بسیار لایه لایه بود که نخ های داستانی و مفاهیم معرفی شده در دو فیلم اول را مورد توجه قرار می‌داد. سازندگان دانشمان از ماتریکس و هدفش را به چالش کشیدند. آن، برای ما یک خیانت کردن به دیدی می‌بود که آن ها داشته اند می‌ساخته اند، نه عادلانه می‌بود و نه صادق به جو فیلم های قبل: آن ها هیچ وقت به ما نگفتند چیز ها چه معنایی دارند. آن ها فقط در را نشان داده اند.[nb]خداییش دهنمون سر ترجمه ی این قسمت سرویس شد :-" با تشکر و همچنین عذرخواهی فراوان از سینا، مدیر ارشد سایت که اذیتش کردیم برای ترجمه :)) [/nb]
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
خلاصه

با گیر کردن ذهن نئو بین ماتریکس و دنیای ماشین ها، ترینیتی، مورفیوس و سراف برای نجاتش میجنگند. درحالی که رهبران نظامی زایون قصد دارند از سرمنزل شان در مقابل جنگ نهایی ماشین های نزدیک شونده دفاع کنند. چون اسمیت به قدرتمند تر شدنش ادامه داد، نئو برمیگردد تا از اوراکل بیاموزد که فقط با متوقف کردن اسمیت او میتواند جنگ را متوقف کرده و بشریت را نجات دهد.

مورفیوس نایوبی را در هدایت هاورکرافت "همر" به سمت زایون یاری میکند. در حالی که نئو و ترینیتی با هاورکرافت "لوگوس" (که مربوط به نایوبی میشد) از میان سیستم های دفاعی مسیرشان به سمت شهر ماشین ها عبور میکنند. با دریل ها و حجوم سنتینل ها به زایون، نابودی در شرف وقوع است تا این که نئو با اسمیت در یک جنگ نهایی و به اوج رسیده رویارو می شود و مبارزه میکند. که این جنگ سرنوشت بشریت را رقم خواهد زد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
شخصیت های جدید

× برای دیدن عکس ها، روی کلمات یا اسامی لینک شده کلیک کنید.

سَتی: یک برنامه که توسط دو برنامه ی دیگه (به عنوان دخترشون) خلق شده. ستی به داخل ماتریکس قاچاقی از دنیای ماشین ها اورده شده ، به علت یه معامله بین پدرش و مروینجیان. نتیجه ی این معامله، نابودی پوسته ی اصلی اوراکل است. اگر چه اوراکل اعتقاد داره این به علت اهمیت ستی برای هر دو جهان، ارزشش رو داشت.

راما کاندرا: پدر ستی. یه معامله با مروینجیان کرد تا دخترش رو به داخل ماتریکس بیاره. ولی احتمالا چیزی که مهم تره اینه که میخواست به نئو درسی از دنیای ماشین ها (و برنامه ها) بده. توانایی عشق ورزیدن. نه عشق به معنای احساس بین انسان ها، بلکه به عنوان ارتباطی عمیق بین کس یا چیز دیگه.

Deus Ex Machina: هوش ماشین ها که نئو در شهر ماشین ها با اون معامله کرد. نئو پیشنهاد داد اسمیت رو در ازای صلح، نابود میکنه. و پیشنهادش پذیرفته شد.

کاپیتان میفونه: فرمانده ی APU ها ، که دفاع زمینی رو در مقابل سنتینل ها وقتی دیوار لنگرگاه رو شکستن، رهبری کرد.

قطارچی: یه برنامه ی در خدمت مروینجیان. "ایستگاه قطار" رو کنترل میکنه. ایستگاه جایی هست که برنامه ها به داخل و خارج ماتریکس قاچاق میشن. و جایی هست که ذهن نئو در ابتدای قسمت سوم توش به دام افتاده. یادتون باشه ایستگاه یه برزخه. داخل ماتریکس نیست. و در نتیجه نئو قابلیت هاش رو اونجا از دست داده و نمیتونه جلوی قطارچی مقاومت کنه و باهاش در بیفته.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
مفاهیم

همونطور که در دو فیلم قبلی مشاهده کردیم و با توجه به اونها، قسمت سوم پر است از اطلاعات، ایده ها، و تصویرسازی های شگفت انگیز که همگی دلیلی برای بودنشون دارن. و مثل قسمت دوم، برخی ایده ها جدیدند، بعضی با بعضی دیگه در تضاد و تناقضند، و بعضی به شدت گیج کننده ن! درست زمانی که همگی فکر میکردن واچوفسکی ها قصد دارن جواب تمام سوالات پیش اومده رو با بشقابی در دست! (اصطلاحیه که نقد کننده گفته :-" ) بهمون تقدیم کنن، اونا استوار در مسیرشون ایستادن و جواب هارو در قالب معماهای دیگه لایه بندی کردن و با سوالات بیشتری به دام انداختن. شما میتونین جواب بسیاری از سوالات ذهنتون رو بگیرین اگه دقت کنین، ولی شما باید هم داخل و هم خارج رو بنگرید. امیدواریم این بتونه به شما در یافتن برخی از ایده های عمیق تر که زیر ساختار هستن کمک کنه.

The Ending

آه، پایان، چه اتفاقی برای نئو افتاد؟ آیا موفق شد مأمور اسمیت رو شکست بده؟ واقعا تونست؟ اون شیء عجیب شناور چی بود؟ بسیار، بسیاری از بینندگان قسمت سوم رو با اندکی گیجی در مورد پایان، رها کردن. پس ما در آنیم تا به اونچه که اتفاق افتاده و معانی احتمالی ای که خواهد داشت، نور بیافکنیم!

اول از همه، بیاین صحنه رو بازنگری کنیم: اسمیت با سرعت زیادی خودش رو کپی کرده، هرکسی رو که دیده مثل خودش کرده. و چون شروع به قدرتمندتر شدن کرد، خطر بزرگی برای ماتریکس تلقی شد، و لذا برای بشریت، در کل برای همه چیز. در حالی که ماشین ها در حقیقت بچه های خوبی نیستند!، اونا به بقای زندگی انسان ها راضین، چون ازشون به عنوان یک باتری استفاده میکنن و مفت مسلم از ذهنشون بهره میبرن. صرف نظر از اینا، با کنترل کامل ماشین ها، زایون نابود شده و بازسازی شده در چرخه ای که توضیح دادیم. اسمیت از طرف دیگه میخواد همه چیز رو نابود کنه. از ماتریکس، انسان، نئو، تمام وجودش، از همه چیز متنفره! و به هیچ وجه متوقف نخواهد شد. با رشد قدرت اسمیت، او جنبه های زیادی از ماتریکس رو در دست میگیره. چه مستقیم و چه غیرمستقیم. جمله ی او به نئو رو وقتی میخواست به تنهایی باهاش به مبارزه بپردازه به یاد بیارید: "از تغییراتی که دادم خوشت میاد؟" یا این که گفته "از کاری که با این مکان کردم خوشت اومد؟" به آسمون های سیاه، باران شدید، صاعقه، ماتریکس در حال از بین رفتنه و اسمیت باعثشه. اگه متوقف نشه، همه چیز نابود میشه، کشته شدن انسان ها وقتی هنوز متصل به سیستمن، و رها کردن ماشین ها در یه وضعیت بحرانی و آسیب پذیر جدی که سیستم قدرتی در محل ندارن.

در حالی که اسمیت در گذشته یه مشکل کوچیک تلقی میشد، الان نئو فهمید (با کمک اوراکل) که اسمیت الان خود اصل مشکله! مشکل مشترک بین انسان ها و ماشین ها. اسمیت به طور موثری همه ی اونا رو نابود میکنه، و ماشین ها ظاهرا نمیتونن هیچ غلطی در مقابل اون انجام بدن! پس همه چیز به نئو وابسته میشه.

وقتی اوراکل به نئو اونچه رو که باید انجام بده رو گفت، میدونست که وظیفه ش تقریبا تموم شده (وظیفه ی خود اوراکل منظورمه. اینجا رو که بعدا مینویسم مطالعه کنین) اوراکل سراف و ستی رو دور کرد و منتظر موند تا قدم بعدی نقشه ی بزرگش انجام بشه؛ اومدن اسمیت. اسمیت اوراکل رو میگیره و به خودش تبدیل میکنه و "بینش" ش رو میگیره. خنده ی دیوانه وارش هم یک اشاره س به اونچه که قادره ببینه؛ پایان تقلا کردن هاش، خودش رو بالای نئو در یک چاله ایستاده میبینه و تمومش میکنه. پایان اینه.

همزمان، بنا به بینشی که پیدا کرده، نئو میدونه که باید به شهر ماشین ها بره و اصطلاحا کارتی که داره رو بازی کنه: اسمیت. ماشین ها نمیتونن متوقفش کنن (فک میکنین بهش اجازه بدن تا سطح ماتریکس رو پایین بیاره اگه میتونستن؟) ولی نئو باور داره که میتونه. با هوش ماشین ها ملاقات میکنه، و کارتش رو بازی میکنه. معامله اینه که او نئو رو متوقف میکنه، از سقوط و خرابی عظیم در سیستم جلوگیری میکنه، و ماشین ها سنتینل هارو برگردونن و صلح برقرار شه.

هوش ماشین ها در ابتدا با خشونت واکنش نشون میده، صدها سال برتری داشته. ولی بیاین این رو واضح ترش کنیم: اونا کامپیوتر هستن. میتونن احتمالات و معادلات رو در کسری از ثانیه محاسبه کنن. و میدونن که احتمالات شانس کمی رو نشون میدن. در یک دست، اگه ماتریکس نابود بشه، اونا تمام اون ذهن هارو از دست میدن، و سنتینل ها زایون رو نابود میکنن، و دیگه بشریتی و انسانی وجود نخواهد داشت. در دست دیگه، اگه نئو اسمیت رو شکست بده، ماتریکس ادامه خواهد داشت و اونا بعضی ذهن هارو به عنوان رها شده و آزاد شده از دست میدن. پس موافقت کردن. و نئو صلح رو بهای معامله قرار داد که هیچ کس دیگه ای قادر نبود تا این کارو به سرانجام برسونه.

ماشین ها نئو رو جک این میکنن، و جنگ نهایی شروع میشه. نئو و اوراکل - اسمیت (اوراکل اسمیت شده) تا سر حد مرگ مبارزه میکنن. اوراکل اسمیت نئو رو به جنگ تک به تک دعوت میکنه چون قبلا پایان جنگ رو دیده. میدونه که میبره. پس با هم میجنگن، پرواز میکنن، بیشتر مبارزه میکنن. در نهایت ما اوراکل اسمیت و نئو رو در چاله ای میبینیم و اوراکل اسمیت نئو رو سرزنش میکنه که "چرا؟ آقای اندرسون؟ چرا؟"
نمیتونه درک کنه که چرا نئو به بلند شدن و ادامه دادن مبارزه اصرار داره. ماشین ها نمیتونن این رو درک کنن چون اونا "انتخاب کردن" رو نمیفهمن. و خوشبختانه، اوراکل (درنتیجه اوراکل - اسمیت) نمیتونه نتیجه ی انتخابی رو ببینه که درکش نکرده. و اوراکل اسمیت تصمیم نئو بر ادامه دادن مبارزه رو درک نمیکنه.

سپس میگه: "هرچیزی که آغازی داره، پایانی هم داره، نئو" اسمیت هرگز نئو رو هیچ چیزی جز "آقای اندرسون" صدا نمیکرد. میکرد؟ و چیزی رو تکرار کرد که اوراکل چن ساعت قبل به نئو گفته بود. نئو شصتش با خبر شد! فهمید این اوراکله که داره از میان اسمیت باهاش صحبت میکنه و فهمید تنها راه شکست دادن اسمیت، اینه که بهش اجازه بده خودش رو تبدیل به اسمیت بکنه تا معادله رو نامتعادل کنه. اسمیت و نئو مخالف هم ساخته شدن تا در ماتریکس تعادل برقرار کنن. و اوراکل اینجاست تا معادلات رو بهم بزنه.

نئو به امر اجتناب ناپذیر تن میده و میذاره که اتفاق بیفته، نامتعادل کردن معادله، به این وسیله میتونه کنترل اسمیت رو از راه بدن جک این شده ش به ماشین ها بده. نئو - اسمیت توسط ماشین ها نابود میشه، سپس تمام اسمیت های دیگه نابود میشن، همه چیز برمیگرده سر جای اولش، اسمیت به طور کامل شکست میخوره، ماتریکس به ورژن 7 ریلود میشه، و زایون در این زمان پا بر جا میمونه.

بدن نئو با نور سفیدی تجلی داده میشه، شاید این نشانه ای از سلامت و حیات و فعالیت های ارگانیسمی نیست، بدنش مُرده، ولی ذهنش، هوشیاریش، خاطراتش، به راحتی میتونن به داخل هسته ی مرکزی دانلود بشن تا اگه نیاز باشه دوباره متولد شن.

و خب فیلم با توافق زورکی و بی میل آرشیتکت که تمام ذهن هایی که ماتریکس رو رها کردن، آزاد خواهد شد، پایان می یابد. زایون نجات یافته است، و با نفوذ ذهن های آزاد شده، وسعتش افزایش پیدا میکنه. برای اکنون، جنگ تموم شده. ماتریکس ریلود شده و تمام خسارات اسمیت معکوس شده (جبران شده) و ستی، کودکی که در ماتریکس متولد شد، طلوع زیبایی رو برای نئو ساخته. بازسازی ماتریکس آنگونه که خودش مناسب میدونه.

?So What's Changed

عده زیادی از مردم قسمت سوم رو با عقاید اشتباه رها کردن اینکه هیچ چیز تغییر نکرده. خیلی از انتظارات متکی بر "پیروزی مطلق و خالص" درمورد این جنگ بود. ماشین ها باید نابود شوند و ماتریکس فروپاشی شود، و یا زایون نابود شود و ماشین ها پیروز. ولی هیچ کس نه بُرد، و نه باخت!

بیاید مختصر نگاهی به طرفین بندازیم: اگه ماشین ها پیروز بشن، به این معناست که زایون نابود شده و تک به منبع برگشته، ماتریکس ریلود شده، و همه چیز از نو شروع شده. این وضعیت موجود است و مارو به جایی که قبل از فیلم اول بودیم، میبره. کجای فیلم این رو میرسونه؟

اگه انسان ها پیروز بشن، احتمالا معنیش تخریب برخی ماشین هاست. این کجا ماتریکس را ترک میکند؟ ماشن ها آن را اداره میکنند، آن را می‌فهمند، آن را ارتقا می‌دهند، و توانمندی تعمیرش را نیز دارند. آیا انسان ها ماتریکس را نابود میکنند و میلیون ها آدمی که در آن گیر کرده اند را می‌کشند؟ آیا همه را همزمان آزاد میکنند؟ همه را کجا خواهند گذاشت؟ همه را چگونه تغزیه خواهند کرد؟

برای این اصلا یک جواب واضح و مشخص بین درست و غلط، وجود ندارد. و واقعا کِی زندگی بین درست و غلط هست؟ بین سیاه و سفید؟ همیشه سایه هایی از خاکستری هستند، و این پایان خاکستری است، خاکستری، خاکستری، خاکستری.

The Oracle's Gamble

اوراکل، بسیار زیرک است. تمام وقت فکر میکردیم او مشغول پختن کلوچه و دادن شکلات به دیگران بوده است؛ اما در حقیقت او یک بازیکن بوده است. او نئو، ترینیتی و مورفیوس را بازی کرده است. او مروینجیان و حتی آرکیتکت را بازی کرده است.

اوراکل توسط آرشیتکت توصیف شده به این شکل که "یک برنامه ی ماشینی دیگه، ساخته شد تا جنبه های روان انسان رو بررسی کنه"، از آغاز چنین بوده. 5 نسل قبلی ماتریکس رو دیده بوده و در هر نسل، تک هارو به راه خودشون هدایت میکرده. ولی هر دفعه، هدفش تغییر میکرد. چون نسبت به سایر برنامه ها و ماشین ها، از روان انسان چیزهای بیشتری بهش آموخته میشد. او درگیری ها و تلاش ها، جنگیدن، سقوط، عقب نشینی و پشتیبانی، و ادامه دادن اونارو دیده. زندگی کردن، عشق ورزیدن، و مردنشون. دیده که تک ها، راه رو دنبال میکنن. دیده که بقیه سرنوشتشون رو به دست تک میسپرن و هر چیز لازمی رو برای بقای اون انجام میدن. همه ی اینارو دیده.

با اومدن نئو در نسل ششم ماتریکس، اوراکل در نهایت بهترین کاندیدا برای به سرانجام رساندن چیزی که برای مدت ها برای بدست اوردنش در تلاش بود، بدست اورد: پایان جنگ.هرچقدر که آرکیتکت معادلات ماتریکس رو به تعادل میرسوند، اوراکل اونارو نامتعادل میکرد. هر بیت اطلاعاتی که او به مورفیوس، نئو و ترینیتی در فیلم اول داده بود، هدفمند و بادقت اونارو به مسیر درست هُل میداد، تا اونا متقاعد بشن وقایعی که اتفاق میفتن و اونارو بازی میدن، همون طوری بودند که اوراکل میگفت و میخواست. ادامه دارد . . .

× حسّش نیست ادامه‌ش بدم! :D :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,018
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
نمادگرایی

Symbolism of Names


Rama Kandra We meet Sati's father Rama Kandra in the Train Station but we first see him in Reloaded in Le Vrai Restaurant. He's being hauled off in this scene and we can assume this is tied to his negotiation with the Merovingian to get Sati out of the mainframe. Rama Kandra, (usually Ramchandra) was an incarnation of Vishnu in Hinduism. He destroyed demons in his quest to rid the world of evil.

Kamala Sati's mother Kamala is another name for Laksmi which is the Hindu goddess of wealth and good fortune.

The Rama Kandra family are tied closely to the themes of Hinduism in the Matrix. Bernard White, who played Rama Kandra told Cinescape magazine that he had a copy of the Bagavad Gita with him all the time during filming. He also did a live performance of the Bagavad Gita in L.A. and urged Matrix fans to see it because it's a 'great spiritual inspiration for the Matrix films'.

Club Hel The club that the Matrix crew visit to learn how to find Neo obviously stands for Hell. The Merovingian rules the 'underworld' here like Hades from Greek mythology. Hades was also the character who stole Persephone and forced her to live with him in Hell.​
 
بالا