خاطرات نوروزی 94

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع l.brisc
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

l.brisc

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
2,018
خب. به مناسبت آخرین روز از تعطیلات نوروزی این‌جا می‌تونید خاطراتی که توی عید امسال براتون پیش اومده رو ثبت کنید.
درباره ی اتفاقایی که پیش اومده ، مسافرت هاتون ، تصمیم هایی که گرفتید، کارهایی که کردید و اینا می‌تونید توضیح بدید. :دی
 
پاسخ : خاطرات نوروزی 94

تو جاده بودیم یه پلیس جلومونو گرفت ما هم که کمر بند نبسته بودیم ترسیدیم..بابام ماشینو نگه داشت پیاده شد رفت کنار پلیس.پلیس از بابام پرسید اقا شما کمرمیبندن صندلی عقب؟بابام گفت اره! پلیسه رو به اون یکی اقا گفت دیدی میبندن کمر بند!(نبسته بودیم اابته) ؟ و کلیم جریمه کرد اون بنده خدارو!!!!
ما هنگ بودیم از دست این پلیسه!
 
پاسخ : خاطرات نوروزی 94

خاطرات عيد با طعم كنكور ؛؛)
خب خب، مگه عيد يه كنكوري چطور ميتونه باشه؟ شب 29 اسفند كه شب نشيني و حضور فعال كنكوريا 94 :))

روز اول عيد، بدون شك در تمام عمرم پركار ترين روز بود برام، همزمان 9 خانواده هجوم آوردن و هركدوم هم ماشالا 6-8 نفر !!!! خواهر و مادر گرام بنده هم رفته بودن اونطرف توي قسمتي كه خانم ها نشسته بودن، و مشغول صحبت و اصلا فراموش كردن من اينجا تنهايي دارم پذيرايي ميكنم و يه وقت خداي نكرده وسايل پذيرايي ممكنه تموم بشن!!
روز دوم، اردوي نوروزي مون شروع شد و با هزار بدبختي صبح ساعت 8 بيدار شدم. (:|
اونجام كه دمشون گرم، از نظر خوراك كاملا تأمين، هروعده دو پرس غذا ميخورديم :-" مسابقه طناب كشي و له شدن دستم و درآخر برنده شدن يك عدد چيپس كادوپيچ شده!!
اردو فوق العاده بود از نظر تفريحي ولي درسي... :/ :-""""
عكسشو ميزارم بعدا.

آزمونمون هم كه خراب كرديم، ولي خيالي نيس. با دوستمون بوديم و اين خودش بهتر از صد تا آزمون خوبه.
هفته ي دوم، مراسمات ويژه ي مادر و خواهر گرامم و گرفتن دو روز من، و سيزده به دري كه تا لحظات آخرش معلوم نشد ميخوام برم يا نه، كه رفتم و خوب بود دركل. حل تست واسه فارغ التحصيلان تو باغ مثن. :))))))
وسطي با يك گودال واقعي توي وسط ميدون كه بايد از روش ميپريديم. :/ :-"

امروزم مدرسه رفتيم تا روزاي آخر تحصيل توي مدرسه رو باهم باشيم؛ خدا هيچوقت دوستاي خوبتون رو ازتون نگيره ايشالا.
مرسي واسه تاپيك. :د

سالتون خوش.
 
پاسخ : خاطرات نوروزی 94

29 اسفند که هیچی نخوندم :D

اول عیدو استراحت داشتم خونه ی خاله و عمم رفتم

این عید تنها عید شلوغ و پر مهمونی و خیییییلی خوبی بود

مهمونای مشهدی مون اومدن و عمم هممون رو دعوت کردن خونشون و کلا ترکوندیم

باز اون مهمونا اومدن خونه ی ما و ترکوندیم

بعد 7 فروردین دختر خالم ما و خالم و پسر خالمو و داییمو و ... همرو دعوت کرد باغشون

و اونجا بود که حسابی تفریح کردیم

کنار رودخونه کلی عکس و یه عکس دسته جمعی

من یک کنکوری میباشم :D
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
Back
بالا